هیونگ؛ میشه بذاری ببوسمت؟! تا اونجایی که نفسم تموم بشه و بی حال بیافتم توی بغلت. اجازه بده ببوسمت، اونقدر که لب های شیرینِ مایل به تلخت بر اثرِ مصرف قهوه کبود بشه.
بذار اونقدر ببوسمت تا لب هامون گزگز کنه. میخوام ببوسمت. اونقدر که بعدش لبهات خسته باشن و نتونن زیباترین لبخند دنیارو بهم هدیه بدن. من فقط میخوام از همین الان تا اخرین لحظه عمرم با لبهام روی لبهات راه برم و برقصم هیونگ...همین و همین و همین.
فقط همین!
بذار اونقدر ببوسمت تا لب هامون گزگز کنه. میخوام ببوسمت. اونقدر که بعدش لبهات خسته باشن و نتونن زیباترین لبخند دنیارو بهم هدیه بدن. من فقط میخوام از همین الان تا اخرین لحظه عمرم با لبهام روی لبهات راه برم و برقصم هیونگ...همین و همین و همین.
فقط همین!