امشب در انتهای خیابان
به ناگهان دیدمش
خاموش و نرم از دم پیشانی ام گذشت
و عینکم بخار شد!
بی اختیار بازگشتم تا بگریزم
دیدم از ابتدای خیابان دوباره می آید...
محمد مختاری
به ناگهان دیدمش
خاموش و نرم از دم پیشانی ام گذشت
و عینکم بخار شد!
بی اختیار بازگشتم تا بگریزم
دیدم از ابتدای خیابان دوباره می آید...
محمد مختاری