نیاز دارم به سکوت، سکوتی که شاید سال ها طول بکشه و شکسته نشه.
نیاز دارم بی هیچ دغدغه ای بخوابم!
بی هیچ کابوسی، بی هیچ فریادی توی خوابم!
من نیاز دارم چند روزی اسراحت کنم، چند روزی رو برای خودم باشم!
آخه زمان زیادی از اخرین باری که خودم و بغل کردم میگذره، زمان زیادیه توی آیینه به خودم نگاه نکردم.
خیلی وقته درگیرم اما حس میکنم دیگه بسه، فکر کردن و زور زدن بی معنی شده!
کمکی بهم نمیکنه، دوست دارم بازم ساعت ها به رنگ کردن دیوارهای رویا های بچگانه او مشغول باشم.
خستگی بسه!
نیاز دارم بلند شم و راه برم.
دلم برای کتاب هام و نوشته هام تنگ شده.
میخوام بلند شم نه برای خودم، برای اینکه تو بتونی من و کنار خودت با لبخندم ببینی نه ضعفم.
میخوام چیزی بشم که یه روزی رو به روت بودم.
میخوام غم و ترسم و فراموش کنم.
دوست دارم آزاد شم!
نیاز دارم بی هیچ دغدغه ای بخوابم!
بی هیچ کابوسی، بی هیچ فریادی توی خوابم!
من نیاز دارم چند روزی اسراحت کنم، چند روزی رو برای خودم باشم!
آخه زمان زیادی از اخرین باری که خودم و بغل کردم میگذره، زمان زیادیه توی آیینه به خودم نگاه نکردم.
خیلی وقته درگیرم اما حس میکنم دیگه بسه، فکر کردن و زور زدن بی معنی شده!
کمکی بهم نمیکنه، دوست دارم بازم ساعت ها به رنگ کردن دیوارهای رویا های بچگانه او مشغول باشم.
خستگی بسه!
نیاز دارم بلند شم و راه برم.
دلم برای کتاب هام و نوشته هام تنگ شده.
میخوام بلند شم نه برای خودم، برای اینکه تو بتونی من و کنار خودت با لبخندم ببینی نه ضعفم.
میخوام چیزی بشم که یه روزی رو به روت بودم.
میخوام غم و ترسم و فراموش کنم.
دوست دارم آزاد شم!