✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨
#part10
از نگاه فین:
ف:بخور من الان میام
_اوکی.
رفتم سمت حموم. دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون.
ف:عه چرا شروع نکردی پس
_گفتم با هم بخوریم
ف:اها.سریع بخوریم بریم تا نیک باز نیومده.
صبونه رو خوردیم. رفتم ظرفارو گذاشتم تو اشپز خونه. اومدم از اشپز خونه برم بیرون. یاد یه چیزی افتادم... برگشتم و یکی از ظرفارو شستم. برگشتم بالا. دیدم سارا حاضر شده.
ف:الان منم میپوشم.
در کمدمو باز کردم. یه یقه اسکی نوک مدادی پوشیدم روشم یه سوییشرت مشکی. یه شلوار جین گشاد مشکی ام پوشیدم. ال استارامو پام کردمو گوشیو فندکمو ورداشتم. سارا زل زد بهم یه دفه. اولش نفهمیدم چیشد بعد یه دفه..
ف:هنوز عادت نکردم ببخشید.
فندکو گذاشتم تو کشومو. پنجره رو دادم بالا و خودم رفتم پایین. ساراعم اومد اینور پنجره و پنجره رو بست. از روی شیروونی اومد پایین. اسکیتامونو ورداشتیم و سریع پیچیدیم تو خیابون.همینجوری که داشتیم با اسکیت میرفتیم سمت خونه احساس کردم سرم درد میکنه. همینجوری سردردم بیشتر میشد. سیگار میخواستم.بدنم داشت واکنش نشون میداد. ولی... باید تحملش میکردم. باید..رسیدیم. رفتیم بالا و سارا درو بست. رفت سمت کابینت.
_فاک ایت. یه دقه بشین برم ژلوفن بخرم بیامسرم خیلی درد میکنه.
ف:منم....میام باهات
_هر طور راحتی.
رفتیم از داروخونه و یه ورق ژلوفن خرید. همونجا یدونشو خورد.
_دارم میمیرم از سر درد.
ف:الان ژلوفن خوردیم.بعد از این تحمل میکنیم سر دردو.
_مریضیم مگه
ف:اره
_باشه.
رفتیم خونه. سارا دراز کشید رو کاناپه.منم دراز کشیدم رو کاناپه ی دو نفره که روبروی کاناپه سه نفره هه بود. پاهامو از دسته ی مبل اویزون کردم. تو مبل جا نمیشدم.گوشیم زنگ خورد
ف:مامانمه... سلام مامان.... وا.خب من برای چی باید بیام. من نمیخوام بیام... خونه ی دوستم. باشه. گفتم باشه دیگه. خدافظ
_میری؟
ف:دوست بابام تصادف کرده. مرده. باید برم سر خاکش. بابام میگه برای احترام باید بیای.
_خب عیب نداره که برو.. برگرد.
ف:باشه. فعلا میرم پس.
از جاش پاشد.
_ بای
ف:بای.
یه بغل کوتاه... رفتم از پله ها پایین. سوار تاکسی شدمو رفتم سمت خونه. نیک تو گاراژ نشسته بود.
ف:هی
ن:واستا
وایسادم سر جام...اومد نزدیک و جلوم وایساد
ن:دیشب کی تو اتاقت بود.
ف:چرا فکر میکنی کسی تو اتاق من بوده دیشب؟
ن:چونکه دیشب 2 تا اسکیت بورد زیر پنجره اتاقت بود. صبح که رفتی هیچکدوم نبودن.
ف:اصن چرا باید بهت جواب پس بدم؟
ن:چون من داداشتم
ف:خب پس چرا اینجوری باهام رفتار میکنی.
دستمو ول کرد
ن:راست میگی.. ببخشید زیاده روی کردم
ف:عیب نداره.
ن:از اون روزی که دیدم سیگار میکشی احساس کردم باید کنترلت کنم
ف:ترک کردم
ن: جدی؟
ف:شوخی دارم مگه
ن:افرین. ولی حالا جدی.. دیشب کسی باهات بود؟
ف:اره
ن:کی
دماغمو خاروندم. یه نگاه به صورت نیک کردم. تردید داشتم.
ف:دوس دخترم...
ن:واو.. چیکار کردین..
ف:نیک.. حالت خوبه؟
ن(با خنده) :بیار ببینمش
ف:اوکی. مامان اینا نمیان بریم؟
ن:الان میان. تا بیان بیا حرف بزنیم یکم...
ف:راجب چی
ن:مثلا.. دوس دخترت
ف:نیک مث اینکه خیلی خوشحالیا.دوس دخترمه دیگه. خیلی عجیبه؟
ن:نه عجیب نیس...
ف:خب
ن:میگم چرا سیگارو ترک کردی
ف:اونم سیگاری بود.
ن:عا پس باهم تصمیم گرفتین. اسمش چیه
ف:سارا
ن:قشنگه..
ف:نیک میشه بس کنی؟ الان میخوای به چی برسی
ن:بالاخره من و تو نداریم که. دوس دختر تو دوس دختر منم هست. (میخنده)
ف:خیلی بیشعوری. ولی خوشحالم
ن:منم
ف:برای اینکه سعی میکنی رابطمونو بهتر کنی
ف:راستی. چه خبر از الی(دوس دختر نیک)
ن:با مامان باباش رفته کالیفرنیا پیش خالش..فردا برمیگردن
ف:عا پس وا همینه خونه ای..
ن:اره.پس فردا میریم پاتیناژ
ف:خوش بگذره
ن:شماعم بیاین
ف:پاتیناژ؟؟!
ن:اره...
ف:اه، خیلی چرته
ن:چس نکن دیگه
ف:باش حالا بزار به سارا بگم..
ن:بیاین
ف:اوکی...
@Wolfysff
نظررر. ♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#part10
از نگاه فین:
ف:بخور من الان میام
_اوکی.
رفتم سمت حموم. دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون.
ف:عه چرا شروع نکردی پس
_گفتم با هم بخوریم
ف:اها.سریع بخوریم بریم تا نیک باز نیومده.
صبونه رو خوردیم. رفتم ظرفارو گذاشتم تو اشپز خونه. اومدم از اشپز خونه برم بیرون. یاد یه چیزی افتادم... برگشتم و یکی از ظرفارو شستم. برگشتم بالا. دیدم سارا حاضر شده.
ف:الان منم میپوشم.
در کمدمو باز کردم. یه یقه اسکی نوک مدادی پوشیدم روشم یه سوییشرت مشکی. یه شلوار جین گشاد مشکی ام پوشیدم. ال استارامو پام کردمو گوشیو فندکمو ورداشتم. سارا زل زد بهم یه دفه. اولش نفهمیدم چیشد بعد یه دفه..
ف:هنوز عادت نکردم ببخشید.
فندکو گذاشتم تو کشومو. پنجره رو دادم بالا و خودم رفتم پایین. ساراعم اومد اینور پنجره و پنجره رو بست. از روی شیروونی اومد پایین. اسکیتامونو ورداشتیم و سریع پیچیدیم تو خیابون.همینجوری که داشتیم با اسکیت میرفتیم سمت خونه احساس کردم سرم درد میکنه. همینجوری سردردم بیشتر میشد. سیگار میخواستم.بدنم داشت واکنش نشون میداد. ولی... باید تحملش میکردم. باید..رسیدیم. رفتیم بالا و سارا درو بست. رفت سمت کابینت.
_فاک ایت. یه دقه بشین برم ژلوفن بخرم بیامسرم خیلی درد میکنه.
ف:منم....میام باهات
_هر طور راحتی.
رفتیم از داروخونه و یه ورق ژلوفن خرید. همونجا یدونشو خورد.
_دارم میمیرم از سر درد.
ف:الان ژلوفن خوردیم.بعد از این تحمل میکنیم سر دردو.
_مریضیم مگه
ف:اره
_باشه.
رفتیم خونه. سارا دراز کشید رو کاناپه.منم دراز کشیدم رو کاناپه ی دو نفره که روبروی کاناپه سه نفره هه بود. پاهامو از دسته ی مبل اویزون کردم. تو مبل جا نمیشدم.گوشیم زنگ خورد
ف:مامانمه... سلام مامان.... وا.خب من برای چی باید بیام. من نمیخوام بیام... خونه ی دوستم. باشه. گفتم باشه دیگه. خدافظ
_میری؟
ف:دوست بابام تصادف کرده. مرده. باید برم سر خاکش. بابام میگه برای احترام باید بیای.
_خب عیب نداره که برو.. برگرد.
ف:باشه. فعلا میرم پس.
از جاش پاشد.
_ بای
ف:بای.
یه بغل کوتاه... رفتم از پله ها پایین. سوار تاکسی شدمو رفتم سمت خونه. نیک تو گاراژ نشسته بود.
ف:هی
ن:واستا
وایسادم سر جام...اومد نزدیک و جلوم وایساد
ن:دیشب کی تو اتاقت بود.
ف:چرا فکر میکنی کسی تو اتاق من بوده دیشب؟
ن:چونکه دیشب 2 تا اسکیت بورد زیر پنجره اتاقت بود. صبح که رفتی هیچکدوم نبودن.
ف:اصن چرا باید بهت جواب پس بدم؟
ن:چون من داداشتم
ف:خب پس چرا اینجوری باهام رفتار میکنی.
دستمو ول کرد
ن:راست میگی.. ببخشید زیاده روی کردم
ف:عیب نداره.
ن:از اون روزی که دیدم سیگار میکشی احساس کردم باید کنترلت کنم
ف:ترک کردم
ن: جدی؟
ف:شوخی دارم مگه
ن:افرین. ولی حالا جدی.. دیشب کسی باهات بود؟
ف:اره
ن:کی
دماغمو خاروندم. یه نگاه به صورت نیک کردم. تردید داشتم.
ف:دوس دخترم...
ن:واو.. چیکار کردین..
ف:نیک.. حالت خوبه؟
ن(با خنده) :بیار ببینمش
ف:اوکی. مامان اینا نمیان بریم؟
ن:الان میان. تا بیان بیا حرف بزنیم یکم...
ف:راجب چی
ن:مثلا.. دوس دخترت
ف:نیک مث اینکه خیلی خوشحالیا.دوس دخترمه دیگه. خیلی عجیبه؟
ن:نه عجیب نیس...
ف:خب
ن:میگم چرا سیگارو ترک کردی
ف:اونم سیگاری بود.
ن:عا پس باهم تصمیم گرفتین. اسمش چیه
ف:سارا
ن:قشنگه..
ف:نیک میشه بس کنی؟ الان میخوای به چی برسی
ن:بالاخره من و تو نداریم که. دوس دختر تو دوس دختر منم هست. (میخنده)
ف:خیلی بیشعوری. ولی خوشحالم
ن:منم
ف:برای اینکه سعی میکنی رابطمونو بهتر کنی
ف:راستی. چه خبر از الی(دوس دختر نیک)
ن:با مامان باباش رفته کالیفرنیا پیش خالش..فردا برمیگردن
ف:عا پس وا همینه خونه ای..
ن:اره.پس فردا میریم پاتیناژ
ف:خوش بگذره
ن:شماعم بیاین
ف:پاتیناژ؟؟!
ن:اره...
ف:اه، خیلی چرته
ن:چس نکن دیگه
ف:باش حالا بزار به سارا بگم..
ن:بیاین
ف:اوکی...
@Wolfysff
نظررر. ♥️♥️♥️♥️♥️♥️