آخرین داستان
برف نیویورک را سفید پوش کرده بود ، زمان زیادی تا پایان سالِ ۱۹۸۰ باقی نمانده بود و کل شهر در جوش و خروش ؛ اما انگار زمان برای او متوقف شده بود ، ساعت ها در کافه به انتظار نشانهای از او مینشست و بی دلیل به عقربه ها زل میزد ؛ همیشه درحال حرکت بودند و به سرعت ساعت ها را تغییر میدادند ، گرچه او متوجه...