شبیه تموم حسای خوب دنیایی!
شبیه وقتی توی یه سرمای سخت وارد یه کافه میشی و گرمای مطبوعش میخوره توی صورتت و بوی قهوه هوش از سرت میپرونه.
شبیه شبی که خوابت نمیبره از شوق رفتن به مسافرت.
شبیه صدای خشخش برگایی که زیر کفشام خورد میشن.
شبیه وقتی که وسط تایم مدرسه خانواده میان دنبالت.
شبیه وقتی توی یه سرمای سخت وارد یه کافه میشی و گرمای مطبوعش میخوره توی صورتت و بوی قهوه هوش از سرت میپرونه.
شبیه شبی که خوابت نمیبره از شوق رفتن به مسافرت.
شبیه صدای خشخش برگایی که زیر کفشام خورد میشن.
شبیه وقتی که وسط تایم مدرسه خانواده میان دنبالت.