Репост из: برکه سبز آقای قورباغه؛
همیشه تلاش کردم ولی هیچوقت نمیفهمم مشکل از چیه.
تلاش کردم افت تحصیلیم و جبران کنم، تلاش کردم روابطمو بهتر کنم و انقدر حس تنهایی نکنم، تلاش کردم بچه خوبی برای خانوادم باشم و درکشون کنم، تلاش کردم خودمو دوست داشته باشم، تلاش کردم امید داشته باشم به روزای خوب، تلاش کردم برای کسایی که دوستشون دارم کافی باشم، تلاش کردم همونقدر که ادمارو دوست دارم بهشون عشق بورزم، تلاش کردم آدم باحالی باشم و آدما ازم خسته نشن، تلاش کردم ادمی باشم که خانوادم مسخرش نمیکنن و قبولش دارن.
برای همه ی اینا تلاش کردم فقط نمیدونم چرا موفق نمیشم. چرا همیشه توی یکیش لنگ میزنم؟
چرا دقیقا توی بهترین دوران زندگیم باید دوستام ولم میکردن؟ چرا باید توی بهترین بخش تحصیلیم افت کنم و به وضعیتی برسم که تصورشم نمیکردم؟ چرا باید هر دوستی یا رابطه ای که شروع میکنم یا سمی باشه یا نتونم کافی باشم؟
میگن مشکل از من نیست، پس از چیه؟
تلاش کردم افت تحصیلیم و جبران کنم، تلاش کردم روابطمو بهتر کنم و انقدر حس تنهایی نکنم، تلاش کردم بچه خوبی برای خانوادم باشم و درکشون کنم، تلاش کردم خودمو دوست داشته باشم، تلاش کردم امید داشته باشم به روزای خوب، تلاش کردم برای کسایی که دوستشون دارم کافی باشم، تلاش کردم همونقدر که ادمارو دوست دارم بهشون عشق بورزم، تلاش کردم آدم باحالی باشم و آدما ازم خسته نشن، تلاش کردم ادمی باشم که خانوادم مسخرش نمیکنن و قبولش دارن.
برای همه ی اینا تلاش کردم فقط نمیدونم چرا موفق نمیشم. چرا همیشه توی یکیش لنگ میزنم؟
چرا دقیقا توی بهترین دوران زندگیم باید دوستام ولم میکردن؟ چرا باید توی بهترین بخش تحصیلیم افت کنم و به وضعیتی برسم که تصورشم نمیکردم؟ چرا باید هر دوستی یا رابطه ای که شروع میکنم یا سمی باشه یا نتونم کافی باشم؟
میگن مشکل از من نیست، پس از چیه؟