(به هشدارهای پدر و مادرت گوش ندادی، از پنجرۀ توالت بیرون جستی و در رفتی. هنگام افتادن، پرچمی را بالا گرفته بودی، هفده ساله بودی. اما من زنده ماندم؛ حالا سیوشش سالهام. در حضور سایهات، زنده ماندن جرم است و تقدیم شعری به تو، شرمی حتی زشتتر. زندهها باید دهانهایشان را بسته نگه دارند، باید به زمزمههای گورها گوش دهند. نوشتن شعری برای تو! شایستهاش نیستم. سن تو، هفده، بیش از هر حرف و کاری میارزد – بیش از هر چیزی که بشود آفرید.)
منِ زنده،
انگشتنما حتی.
کاش شجاعت یا صلاحیتش را داشتم
تا چند گل یا شعری تقدیمت کنم،
تا پیش لبخند محو هفده سالهات بیایم،
اگرچه میدانم – میدانم –
هفده سالگی ذرهای کینه به دل نمیگیرد.
سن تو (هفده سالگی) به من میگوید:
زندگی ساده است. شکوهی ندارد،
مثل زل زدن به بیابانی بدون مرز است:
بیاینکه نیازی به درخت یا آب داشته باشد،
یا به گلهایی در اینجا و آنجا،
خصومتِ خورشید را میگیری؛ همین.
در هفده سالگی، روی خیابان افتادی،
و راه گم شد.
در هفده سالگی، چشمها گِلآلود است،
تو مثل یک کتاب آرام بودی.
اینجا، در این جهان،
هفده ساله،
به چیزی چنگ نمیزنی،
به هیچ چیزی جز جوانی خالص، سفید و بیآلایشت.
وقتی در هفده سالگی، نفسات برید –
خب، مثل یک معجزه بود –
امید از دست رفتهای نداشتی.
گلولهها کوهها را دریدند،
دریاها را به لرزه درآوردند،
گویی، برای لحظهای، همۀ گُلهای جهان
به یک رنگ درآمدند.
هفده ساله، امیدی را از دست ندادی،
نمیتوانستی ناامید شوی.
عشقی را که هرگز به کسی ندادی بگیر و
به مادرت بده؛
حالا موهایش سفید است.
مادرت که زمانی زندانیات کرد.
دودمانش به پایان رسید،
زیر پرچم سرخی که پنج ستاره بر آن نقش بسته.
چشمان مادرت،
از پوست و گوشت و خون خودت،
که با قامتی افراشته ایستاده،
با نگاه پایانیات باز شد.
آخرین خواستهات را با خودش حمل میکند،
وقتی میان گورها راه میرود.
وقتی ببیند خودش هم آمادۀ افتادن است،
روح تو،
او را در آغوش میگیرد،
و در خیابان میگذارد.
فراتر از سن یا جوانی،
فراتر از مرگ،
هفده سال،
داری،
تا ابد.
1 ژوئن 1991، آخر شب، پکن
لیو شیائوبو – برای هفده سالگی
لیو شیائوبو، اولین چینی برندۀ صلح نوبل، این شعر را در دومین سالگرد قتل عام تیانآنمن برای جیانگ جیلیان، فرزند دینگ زیلین، از بنیانگذاران «مادران تیانآنمن» سرود که در قتل عام تیانآنمن در هفده سالگی به ضرب گلوله کشته شد.
لیو شیائوبو در سال 2017 در زندان حزب کمونیست چین مرد. او ، پس از کال فون اوستیزکی، که در سال 1938 در زندان نازیها مرد، اولین برندۀ جایزۀ صلح نوبلی بود که در زندان میمرد.
https://t.me/yusefmasoud