فکر کردند!
رحیم قمیشی
یادم هست در یک بمبگذاری که در کشوری پیشرفته اتفاق افتاده بود، والدین یکی از کشتهشدگان مصاحبهای داشت و میگفت؛ قاتلین بمبگذار تصور کردند با این کارشان میتوانند "نفرت" را در دل ما بکارند، اما نمیتوانند!
بدنم لرزید، چقدر بزرگی میخواست.
پسر کوچک یکی از پزشکان متخصص ایرانی که در حادثه سرنگونی هواپیمای اکراینی جان داده بود، با بغض میگفت؛ پدر جان، تو به من یاد دادی همیشه به همه چیز مثبت نگاه کنم. حالا به تو قول میدهم نگذارم جایت خالی بماند، تو همیشه پیش من و در قلبم خواهی ماند و من مانند تو، آدم موفقی خواهم شد.
چقدر بزرگی میخواست. در عمق فاجعه انسان یادش بیاید قرار نیست خودش را تسلیم ناامیدی کند.
امشب دوست داشتم به آن پسر بچه، به آن والدین، به همه آنهایی که مرگ دلبندانشان از پایشان نینداخت و عزمشان را جزمتر کرد برای ایستادگی، بگویم؛
ما هم از شما یاد گرفتیم!
آنهایی که خیال کردهاند ما با ناملایمات خسته میشویم، کور خواندند،
آنهایی که با تظاهر به ندیدنمان خواستند به ما القا کنند وجود نداریم، آنها که فکر کردند کشور با حذف قسمت مهمی از مردم و روشنفکران و فرهیختگانش بهتر خواهد چرخید، چه متوهمند!
آنها که فکر کردند میتوانند نفرت را در دل ما بکارند، میتوانند ناامیدمان کنند از آینده، میتوانند ما را خانهنشین و بیانگیزه کنند، چه کوته فکرند، چقدر ما را نشناختهاند.
آنها که تصور میکنند روزهای شادمانی، روزهای با هم و دست در دست هم داشتن، روزهای سرشار از عشق را میتوانند از ما بستانند، چه حقیرند.
آنها که نمیدانند دنیا چقدر تغییر کرده، نمیدانند دنیا شده یک دهکده، همه دیگر همخانه شدهایم، و حقیقت پشت هیچ ابری نمیماند، چقدر ناتوان از فهمند.
آنها که نمیدانند چه زود کمعقلان، متعصبان، بیسوادان، متوهمان، متظاهران، به مدد فناوری اطلاعات و آگاهی مردم، مشتشان باز میشود، چفدر غافلند...
آنها که فکر کردند ما زانوی غم به بغل میگیریم، فکر کردند در مسابقه یک نفره میشود قهرمان شد، آنها که فکر کردند پول نفت جای همراهی مردم را میگیرد، آنها که مردم را نابالغ تلقی میکنند، بزودی خواهند دانست، ملت بزرگ، ملت دلدار، ملت صبور، خواب خوششان را به هم خواهد زد.
ما نمیگذاریم نفرت بر دلمان غالب شود.
نمیگذاریم یادمان برود زندگی همچنان در جریان است
فراموش نمیکنیم وقتی کوتولهها طرفمان میشوند، قرار نیست ما هم کوتوله شویم.
ما پیروزیم، مگر پیروزی چیست؟
آنها که فکر کردهاند پیروزی از هر راهی بدست میآید
پیروزی با خشم و قلدری
با پشت کردن به ملت نجیب
با افزایش سلول زندانها
بدست میآید
بمانند در توهمشان، در گمراهیشان
وقتی بیدار میشوند که فرصتی برای جبران ندارند.
و ما نور پیروزی، نور رهایی، نور موفقیتی را که حقمان است
به وضوح میبینیم.
ما جشنهای زیادی را باید بگیریم
جشن با هم بودنمان
جشن صداقتمان
جشن درآمدنمان از زندان ناآگاهی
جشن زندگی واقعی
و چشیدن پاداش صبرمان را
@zangedel
رحیم قمیشی
یادم هست در یک بمبگذاری که در کشوری پیشرفته اتفاق افتاده بود، والدین یکی از کشتهشدگان مصاحبهای داشت و میگفت؛ قاتلین بمبگذار تصور کردند با این کارشان میتوانند "نفرت" را در دل ما بکارند، اما نمیتوانند!
بدنم لرزید، چقدر بزرگی میخواست.
پسر کوچک یکی از پزشکان متخصص ایرانی که در حادثه سرنگونی هواپیمای اکراینی جان داده بود، با بغض میگفت؛ پدر جان، تو به من یاد دادی همیشه به همه چیز مثبت نگاه کنم. حالا به تو قول میدهم نگذارم جایت خالی بماند، تو همیشه پیش من و در قلبم خواهی ماند و من مانند تو، آدم موفقی خواهم شد.
چقدر بزرگی میخواست. در عمق فاجعه انسان یادش بیاید قرار نیست خودش را تسلیم ناامیدی کند.
امشب دوست داشتم به آن پسر بچه، به آن والدین، به همه آنهایی که مرگ دلبندانشان از پایشان نینداخت و عزمشان را جزمتر کرد برای ایستادگی، بگویم؛
ما هم از شما یاد گرفتیم!
آنهایی که خیال کردهاند ما با ناملایمات خسته میشویم، کور خواندند،
آنهایی که با تظاهر به ندیدنمان خواستند به ما القا کنند وجود نداریم، آنها که فکر کردند کشور با حذف قسمت مهمی از مردم و روشنفکران و فرهیختگانش بهتر خواهد چرخید، چه متوهمند!
آنها که فکر کردند میتوانند نفرت را در دل ما بکارند، میتوانند ناامیدمان کنند از آینده، میتوانند ما را خانهنشین و بیانگیزه کنند، چه کوته فکرند، چقدر ما را نشناختهاند.
آنها که تصور میکنند روزهای شادمانی، روزهای با هم و دست در دست هم داشتن، روزهای سرشار از عشق را میتوانند از ما بستانند، چه حقیرند.
آنها که نمیدانند دنیا چقدر تغییر کرده، نمیدانند دنیا شده یک دهکده، همه دیگر همخانه شدهایم، و حقیقت پشت هیچ ابری نمیماند، چقدر ناتوان از فهمند.
آنها که نمیدانند چه زود کمعقلان، متعصبان، بیسوادان، متوهمان، متظاهران، به مدد فناوری اطلاعات و آگاهی مردم، مشتشان باز میشود، چفدر غافلند...
آنها که فکر کردند ما زانوی غم به بغل میگیریم، فکر کردند در مسابقه یک نفره میشود قهرمان شد، آنها که فکر کردند پول نفت جای همراهی مردم را میگیرد، آنها که مردم را نابالغ تلقی میکنند، بزودی خواهند دانست، ملت بزرگ، ملت دلدار، ملت صبور، خواب خوششان را به هم خواهد زد.
ما نمیگذاریم نفرت بر دلمان غالب شود.
نمیگذاریم یادمان برود زندگی همچنان در جریان است
فراموش نمیکنیم وقتی کوتولهها طرفمان میشوند، قرار نیست ما هم کوتوله شویم.
ما پیروزیم، مگر پیروزی چیست؟
آنها که فکر کردهاند پیروزی از هر راهی بدست میآید
پیروزی با خشم و قلدری
با پشت کردن به ملت نجیب
با افزایش سلول زندانها
بدست میآید
بمانند در توهمشان، در گمراهیشان
وقتی بیدار میشوند که فرصتی برای جبران ندارند.
و ما نور پیروزی، نور رهایی، نور موفقیتی را که حقمان است
به وضوح میبینیم.
ما جشنهای زیادی را باید بگیریم
جشن با هم بودنمان
جشن صداقتمان
جشن درآمدنمان از زندان ناآگاهی
جشن زندگی واقعی
و چشیدن پاداش صبرمان را
@zangedel