#کوچولو_شهوتی_787
روزا پشت هم میگذشت ، انگار
این روزا هم مثل من عجله داشتن برای زندگی کردن.
انگار عجله داشتن تا زودتر پسری که داره
روز به روز تو شکمم بزرگمیشرو ببینن.
هرچیجلوتر میرفتیم شکمم گرد تر و صورتم تپلتر میشد.
به لطف ویتامینایی که رادوین به زور به خوردم میده
حسابی خودم و بچم طبق گفته دکتر داریم تپل میشیم.
دکتر میگفت برخلاف تصورش که انتظال حاملگی سختیو داشت
انگاری به لطف همین رژیم سالمم خطری بچمو تهدید نمیکرد.
دیزاین اتاق تموم شده بود و تقریبا همچیز تکمیل بود.
فقط چند ماهای اخر حاملگیمونده بود که با اشتیاق منتظر زایمان بودیم.
بخاطر اصرار زیاد من و رادوین قرار شد رها و وحید کلا
دیگه با من زندگی کنن و تو خونه همه دورهم باشیم.
هورمونای حاملگی بشدت شهوتیم کرده بودو شبا
با وجود مخالفت رادوین ، با احتیاط خودم
و رادیونو به اوج میرسوندم .... رادوین بعضی وقتا
به این دیوونگیممیخندید و میگفت هورموناتم مثل خودت حشرین.
دقیقا مثل امشب که از سر شب بین پام نبض میزد
و تو خونه همشچشمم به کلفت رادوین بود
که از روی شلوارشممشخص بود...
موقع خواب زودتر رفتم بالا و تا رادوین بیاد
با وجود شکم گردم یه لباس خواب سکسی پوشیدم.
صدای پای رادوین که اومد سریع روی تخت
دراز کشیدم و دستمو بردم لای بهشتم
روزا پشت هم میگذشت ، انگار
این روزا هم مثل من عجله داشتن برای زندگی کردن.
انگار عجله داشتن تا زودتر پسری که داره
روز به روز تو شکمم بزرگمیشرو ببینن.
هرچیجلوتر میرفتیم شکمم گرد تر و صورتم تپلتر میشد.
به لطف ویتامینایی که رادوین به زور به خوردم میده
حسابی خودم و بچم طبق گفته دکتر داریم تپل میشیم.
دکتر میگفت برخلاف تصورش که انتظال حاملگی سختیو داشت
انگاری به لطف همین رژیم سالمم خطری بچمو تهدید نمیکرد.
دیزاین اتاق تموم شده بود و تقریبا همچیز تکمیل بود.
فقط چند ماهای اخر حاملگیمونده بود که با اشتیاق منتظر زایمان بودیم.
بخاطر اصرار زیاد من و رادوین قرار شد رها و وحید کلا
دیگه با من زندگی کنن و تو خونه همه دورهم باشیم.
هورمونای حاملگی بشدت شهوتیم کرده بودو شبا
با وجود مخالفت رادوین ، با احتیاط خودم
و رادیونو به اوج میرسوندم .... رادوین بعضی وقتا
به این دیوونگیممیخندید و میگفت هورموناتم مثل خودت حشرین.
دقیقا مثل امشب که از سر شب بین پام نبض میزد
و تو خونه همشچشمم به کلفت رادوین بود
که از روی شلوارشممشخص بود...
موقع خواب زودتر رفتم بالا و تا رادوین بیاد
با وجود شکم گردم یه لباس خواب سکسی پوشیدم.
صدای پای رادوین که اومد سریع روی تخت
دراز کشیدم و دستمو بردم لای بهشتم