#شاهنامه 📚
گزیده داستان هشتاد
#گیو_در_توران_در_جستجوی_کیخسرو
گیو دلاور جامه پیران را پوشید آنگاه براسبش نشست، درفش پیران را به دست گرفت. و به آنسوی آب رفت. سپاه توران که درفش پیران را دیدند به پیشواز رفته وکرنا زدند. گیو گرز بر کف گرفت و به تورانیان یورش آورد. چندی نگذشت که لشکر توران را بهم پیچید. همه کشته یا فراری شدند.
پس از فراری شدن سپاه تورانیان، گیو به نزد پیران برگشت. می خواست او را نیز از پای درآورد ولی درنگ کرد و او را کشان کشان به پیش کیخسرو برد. پیران به همراه نیایش از خسرو بخشش خواست. فرنگیس نیزگفت: ای گیو، این پیر پهلوان، روزگاری ما را یاری کرده است. او را به ما ببخش.
گیو پاسخ داد: بانوی بزرگوار؛ من به ماه سوگند خورده ام که خونش را بر زمین بریزم. کیخسرو ادامه داد : سوگندی را که خورده ای هرگز مشکن. با خنجر خود گوشهای پیران را سوراخ کن تا از خنجر تو خون بر زمین چکد و سوگندت شکسته نشود.
گیو چون علاقه کیخسرو و فرنگیس را به سلامت پیران دید همان کار را کرد. آنگاه پیران را بر اسبش سوار کرده، دستش را با کمند بست و به او سوگند داد که تنها گلشهر، بانوی پیران آن را بگشاید.
سپس گیو با فرنگیس و کیخسرو به پیران دوستانه بدرود گفته وبا آرامش به سوی سرزمین ایران روانه شدند.
بن مایه: شاهنامه فردوسی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
گزیده داستان هشتاد
#گیو_در_توران_در_جستجوی_کیخسرو
گیو دلاور جامه پیران را پوشید آنگاه براسبش نشست، درفش پیران را به دست گرفت. و به آنسوی آب رفت. سپاه توران که درفش پیران را دیدند به پیشواز رفته وکرنا زدند. گیو گرز بر کف گرفت و به تورانیان یورش آورد. چندی نگذشت که لشکر توران را بهم پیچید. همه کشته یا فراری شدند.
پس از فراری شدن سپاه تورانیان، گیو به نزد پیران برگشت. می خواست او را نیز از پای درآورد ولی درنگ کرد و او را کشان کشان به پیش کیخسرو برد. پیران به همراه نیایش از خسرو بخشش خواست. فرنگیس نیزگفت: ای گیو، این پیر پهلوان، روزگاری ما را یاری کرده است. او را به ما ببخش.
گیو پاسخ داد: بانوی بزرگوار؛ من به ماه سوگند خورده ام که خونش را بر زمین بریزم. کیخسرو ادامه داد : سوگندی را که خورده ای هرگز مشکن. با خنجر خود گوشهای پیران را سوراخ کن تا از خنجر تو خون بر زمین چکد و سوگندت شکسته نشود.
گیو چون علاقه کیخسرو و فرنگیس را به سلامت پیران دید همان کار را کرد. آنگاه پیران را بر اسبش سوار کرده، دستش را با کمند بست و به او سوگند داد که تنها گلشهر، بانوی پیران آن را بگشاید.
سپس گیو با فرنگیس و کیخسرو به پیران دوستانه بدرود گفته وبا آرامش به سوی سرزمین ایران روانه شدند.
بن مایه: شاهنامه فردوسی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵