وقتی به گذشته فکر میکنم؛ یعنی دوران دبیرستان و راهنمایی و این چیزا به این نتیجه میرسم که من خیلی از کارهارو، خیلی از کارهایی که مناسب اون سن و سال بوده و رو نکردم و الان دلم میخواد اَنجامشون بدم. شاید هم خیلی مسخره و دم دستی بوده ها، ولی الان دلم میخواد. حالا چرا اَنجام نمیدادم؟! ترس از حرف این، ترس از طرد شدن از سمت فُلانی ها و فُلانی. حالا تأیید شدم؟! نه آنقدری که عذاب کشیدم. واقعا نمیصرفه. برگردم عقب دوباره همون داستان رو تکرار میکنم؟ بازم نه، قطعا نه. دیجه دوست دارم آزاد باشم؛ نیاز دارم تو دانشگاه و باشگاه و جامعه مثل بقیه که کلی کارهای الکی الکی و فُلان میکنند تا حالی که در اون لحظه دارن خوب باشه اَنجام بدم.