25 Dec 2024, 13:03
دازای: بچه ها بچه کریسمستون مبارک صد سال به این سال هاکونیکیدا: تو مادرت مسیحی بوده یا پدرت؟ دازای: ماد..میدونی چیه جشن گرفتن که عیب نیستکونیکیدا: زودباش سفره کریسمس بچینآتسوشی: کونیکیدا سان اینم اون کنجد هایی که گفتید برای سفرهکونیکیدا: وایسا منم اولم ک داره منم بشینم تو سفرهچویا: این تقلبه.. اکوتاگاوا: کتاب آوردم گفتید یه چیز بیارید اولش ک باشه دازای: اینکه قرآنه..چه ربطی دارهاکوتاگاوا: چه فرقی داره کتاب کتابه...آتسوشی: من برای کریسمس شله زرد پختمفوکوزاوا: چرا ی نذاشتیموری: چی نوشته؟فوکوزاوا: ک.یر سمی تون مبارکفیودور: من برای سفره تون یدونه حباب ساز آوردمدازای:این کجاش ک داره؟فیودور: این حباب ها مال کنجی انآتسوشی: آتسوشی یه فاتحه بفرستیم...دازای: میشه منم توی سفره یه چیزی بزارم؟چویا: فکرش هم نکندازای: اون چیزی که فکر میکنی نیستچویا: نه نمیشهفوکوزاوا: چی میخوای بزاری؟دازای: کیریستیانو رونالدوفوکوزاوا: اینکه چیز بدی نیست چرا انقدر مخالفت؟چویا: چون عشق یعنی مسیدازای فیگور رونالدو میزاره تو سفرهکونیکیدا یکهو مداحی پخش میکنه آتسوشی: دارید چیکار میکنید؟کونیکیدا: بابا یه اهنگی...چیزی...یه اخ تو کریسمس منی...کریزی دوست داشتنی لبای تو رنگ بلاده..درخت کاج سبزی اش کم میارهآتسوشی: .....
25 Dec 2024, 11:26
23 Dec 2024, 16:43
23 Dec 2024, 16:42
23 Dec 2024, 16:40
23 Dec 2024, 16:39
23 Dec 2024, 16:34
23 Dec 2024, 16:32
23 Dec 2024, 16:30
23 Dec 2024, 16:26
23 Dec 2024, 16:21
23 Dec 2024, 16:16
23 Dec 2024, 16:13
23 Dec 2024, 16:11
20 Dec 2024, 13:33
سلام من کوکاکوآلا هستم و اینجا استودیوی منه! ما برگشتیم با یک #آشتی_کنون دیگه و مهمانان برنامه ی امروز ما میکاسا اکرمن و کفتر یگر هست ارن: حس نمیکنی شوخی کفتر قدیمی شده؟کاکو: مگه هویت آدم قدیمی میشه؟میکاسا: به کبوتر عاشق من توهین نکنارن: خفه شو زنیکهکاکو: دوستان شما اومدید اینجا باهم آشتی کنید چرا دعوا میکنید...بیایند انار دون کرده بخورید شب یلداتونم مبارکارن: میکاسا...میکاسا..انار هارو بنداز با نوکم بگیرمکاکو: خب از اول شروع میکنیم...میکاسا تو که عاشق ارن بودی چرا وقتی فرصت داشتی بهش اعتراف کردی بهش گفتی تو مثل داداشمی مگه نمیدونی فرصت شتری هست که رو همه میخوابهارن: اون مرگهکاکو: آره رو توهم خوابیدمیکاسا: الان به من گفتی شترارن: چطور به میکاسا جرات کردی بگو شترکاکو: به من چه میکاسا رو تو میخوابه...ارن: چی بگم...اگه میکاسا اصلا با من میخوابید که من مشکلی نداشتممیکاسا: من باهات خوابیدمارن: دروغ نگو تا صبح بیدار بودیکاکو: واقعا برات متاسفم میکاسا نه تنها میری با یکی دیگه بلکه دروغ هم میگی ارن: میبینی تورو خداکاکو: ارن تو که میکاسا رو دوست داشتی بهش اعتراف میکردی شاید اونم حقیقت رو بهت میگفتارن: آخه میکاسا جای خواهرم بودکاکو: خب دیگه مشکل چی بود پس چرا خودت رو با میکاسا تصور میکردیارن: stepsister.کاکو: brazzersارن: من یه دستگاه ماشین لباسشویی ال جی خریدم ولی اون هیچوقت خمنشد تا لباس ها رو بردارهکاکو: خب ارن چرا بعدش رامبلینگ کردی..بابا خب میرفتی دست میکاسا رو میگرفتی باهم زندگی تون رو بکنیدارن: من این کارکردم ولی فکر نمیکردم میکاسا من رو بکشهکاکو: چیه نکنه توقع داشتی دست بزنه برات ارن: حداقل بعدش توقع نداشتم بره با جان ازدواج کنهکاکو: بابا نمیتونست که هفتاد سال عزادارت باشه...اصلا راست بگو میکاسا چند سال عزادار ارن بودی میکاسا: ۴۰کاکو: ماشالله ۴۰سال عزادارت بودهمیکاسا: سال نهکاکو: ماه؟میکاسا: نهکاکو: روز؟میکاسا: نهکاکو: خب یعنی چی دیگهمیکاسا: آخه تو مراسم ختم ارن جان بهم پیشنهاد دادکاکو: ارن برا میکاسا جان داد ولی میکاسا رفت به جان دادارن: دیدی اصلا صبر نکرده بودکاکو: مهم اینه قلبش باتو بود و اون شالگردن رو تا ابد و ناس داشت حتی وقتی پیر شده بودارن: راست میگیمیکاسا: اونکه تجزیه شد دوماه بعد...کردمش دستمال آشپزخانه کاکو: نکته مثبت...هروقت غذا درست میکرد به یاد تو بودارن: راست میگیمیکاسا: البته فهمیدم روغن جذب نمیکنه پس شستمشکاکو: ببین یادش بود تورو شستتارن: راست میگیمیکاسا: بعد دادم جان بزاره تو جیبش به عنوان دستمال استفاده کنهارن: اینو میخوای چی بگی ها؟ شدم دستمال عن دماغی شوهر عشقمکاکو: جان هربار که تورو میبینه و نفس میکشه یادش میوفته زنش یه صاحاب دارهارن: راست میگی کاکو: حالا که عاشق همید هم رو بغل و بوس کنیدمیکاسا: شوهرم غیرتی میشه ارن: داداش من یه گاز خودم رو بگیرمکاکو: نههههههThe end...
20 Dec 2024, 12:46
16 Dec 2024, 16:47
سلام من کوکاکوآلا هستم و اینجا استودیوی منه! با برگشتیم با یک #مصاحبه_علی دیگه و مهمان امروز برنامه ی ما استاد گیتار شرلوک هلمز هستشرلوک: من ویالون میزنم...کاکو: آرشه اش رو کجات کردی؟شرلوک: حقیقتا ویلیام گفت خوب نمیزنی منم آرشه رو حذف و ویالون رو چپکی گرفتم تا براش گیتار بزنمکاکو: اینکه وقتی ویلیام راه میره صدای ویالون میده غیبت آرشه رو توجیح میکنه....خب من میخوام همه چی رو از زبون خودت بشنوم...و اینکه یکسری شکایت ازت شده..ویلیام میگه تو کورش کردی شرلوک: من هیچوقت سوراخ هارو باهماشتباه نمیگیرم..ممکن نیست من کورش کرده باشم...کاکو: چی؟ نه..من اصلا منظورم این نبود...اصلا با مایکرفت چیکار میکنی؟شرلوک: بابا اسم ماینکرفت رو نیار حالم بد میشه... دیروز داشتم قلعه میساختم یه لحظه هنگ کرد یکهو یه عنکبوت سمی اومد جونم رو کم کردکاکو: داداش انقدر پریدی مغزت جا به جا شده...دارم میگم رابطت با داداشت چطوره؟شرلوک: آهان خوبه.. میره به ملکه می_ کمک میکنه عضو حیاط اسکاتلنده...کاری باهم نداریم...کاکو: ولی خیلی خوش شانسی ها...اگه داداشت دولتی نبود بعد کشتن اون یارو الان زندان بودیشرلوک : کدوم یکی از قربانیانم رو میگی؟کاکو: تو کلا یه میلورتون کشتی..مگه بیشترم داشتیشرلوک: معلومه...یه کاراگاه خفن که نمیتونه بی حاشیه باشهکاکو: خدای من..پس در و تخته باهم جورن...تو هم مثل ویلیام اعضای بدنشون رو میفروختی؟شرلوک:نه من میریختمشون تو چاه حمومکاکو: ...شرلوک: دیدی با ای کیو بالام چطور دستت انداختم..کاکو:هعی...چرا اون موقع که ویلیام گفت اگه میتونی من رو بگیر نرفتی بگیریششرلوک: گفت اگه میتونیکاکو: خب؟شرلوک: خب من نتونستمکاکو: یارو تو فاصله پنج سانتی ات نشسته بود چطور...تو یکم خم میشدی یقش رو میگرفتیشرلوک: خم شدم یقش رو بگیرم یهو از پنجره پرید پایینکاکو: خب اون عادتشه...شرلوک: من این موضوع رو بعدا فهمیدمکاکو: چرا موهات بلنده؟ برات سخت نیست؟ تو دست پا حتی شرلوک: چی میگی هفته قبل پنج سانت کوتاه کردم...کاکو: پنج سانت زیاده؟شرلوک: خیلی زیاده...کاکو با خنده شیطانی: دستت رو شدشرلوک: چی؟ نه...این حقیقت ندارد..کاکو: رازت رو فهمیدیم شرلوک: میتونم بهت اثبات کنم بزرگه..کاکو: چطوری اونوقت؟شرلوک: ویلیام بگو چقدر بزرگه ویلیام: نمیدونم راجع چی حرف میزنی..همون موقع که دوتا چشم داشتم نمیتونستم ببینمش چه برسه به الانشرلوک: ...کاکو: خب تا یه #مصاحبه_علی دیگه و یه راز پشت شلوار دیگه بدرودمرسی از دوستمون که کمکم کرد
16 Dec 2024, 16:24
11 Dec 2024, 21:14
سلام من کوکاکوآلا هستم و اینجا استودیوی منه! ما برگشتیم با یک #مصاحبه_علی دیگه و مهمان امروز برنامه ی ما ویلیام جیمز موریارتی وطن فروش....چیز نه میهن پرست ویلیام: من کجا وطن فروشی کردم؟ من داشتم جرم و جنایت رو از لندن برمیداشتمکاکو: مردم یک کشور جزئی از اون کشورنویلیام: باشه اعتراف میکنم ...من فقط دو سه بار آدم فروشی کردم...کاکو: من فکر میکردم فقط اشراف زاده هارو میکشتی نگو آدم فروش هم بودیویلیام: خب بعد کشتنشون میفروختمکاکو: فروش اعضای بدن؟ویلیام: به کسی نگو...کاکو: چشم خودتم فروختی؟ویلیام: همه دارن به چشم من دقت میکنن ولی کسی نگفت چرا دیگه نمیشنویکاکو: شت....چی؟ نمیشنوی؟ویلیام: بعد اینکه شرلوک برام ویالون زد دیگه نشنیدمکاکو: .... چرا پریدی؟ نترسیدی بلایی سرت بیاد؟ مثل همین الان؟ ویلیام: من قرار نبود آسیبی ببینم...اگه شرلوک باهام نمیپرید الان سالم بودمکاکو: واو، قضیه رو برام تعریف کنویلیام: خب وقتی شرلوک باهام پرید داشتم محاسبه میکردیم که چطوری میخوایم در حال سقوط یه لحظه عاشقانه بسازیم که دیدن شرلوک با آرنج داره میاد...از اون به بعد فقط یکی از آرنج هاش رو دیدم فکر کنم اونم آرنجش رو از دست دادکاکو: یعنی اگه الان جنایت کنی میبرنت زندان استثنایی ها؟ ویلیام: نمیدونم، ولی مطمعنم تو یه مصاحبه دیگه بکنی میبرنت تیمارستانکاکو:اشتباه نکن، ارتش وارد عمل میشهویلیام: با حیاط اسکاتلند دستت تو یه کاسست؟کاکو: با صغرا ۰۹۱۲ دستم تو یه دیگه...رابطت با برادرت چطوره؟ویلیام: من و شرلوک خیلی هم رو دوست داریم و...کاکو: گفتم برادر...چه ربطی به شرلوک داره؟ویلیام: خب مکث نکن...لوییس؟ برادری و برابریکاکو در حالی که چراغ میندازه تو چشم ویلیام: راست میگی؟ ( در حال بازپرسی)ویلیام: نکن چشم هام درد میگیرهکاکو: منظورت از چشم هات چیه؟ویلیام: کاکو: ویلیام: میخوام بهت اولین قربانیم که اشراف زاده نبود نشون بدمکاکو: ببینم...اینکه اینه هستویلیام: دقیقاکاکو: the end