Prànaá Art


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


? PrànaáArt.TeleCast™
موسیقی، هنرِ هنرها و زیباییِ زیبایی‌هاست. زورقِ نجاتی است که غریقِ منجلابِ حیات را برمی‌گیرد و به بهشتِ آرزو می‌برد.
"آرتور شوپنهاور"

?تالارِ پِرانا آرت؛ بُعدِ چهارمِ هنر
? فعالیت:
? موسیقی
? سینما
? ادبیات
? @HanaaR

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


📚نگاهی تازه به ادبیات
☯ مفاهیم فلسفی
🎼همراه با نوای موسیقی
🎞 جادوی ناب سینما

@Jouissance_me
🔘🔘🔘🔘🔘
https://t.me/joinchat/AAAAAEHYIo-ayrnc5yCKdQ


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Artist: Corona Barathri & Michael W. Ford (Akhtya)
Album: Summum Malum / Thronos Tou Satana
Genre: Dark Ambient | Ritual | Black Ambient
Year: 2017
Country: Russia
@Pranaa_Art


دو روز است متوجه شده‌ام، که هر وقت اراده کنم، در خودم سردی و بی‌تفاوتی می‌بینم. دیشب، موقعِ پیاده روی، هر صدای کوچکِ خیابان، هر چشمی که به طرفِ من بر می‌گشت، هر تصویری که تویِ ویترینی می‌دیدم، در نظرم مهم‌تر از خودم بود.


| یادداشت‌ها | فرانتس کافکا |

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Band: iiah
Album: iiah
Year: 2015
Genre: Post Rock | Ambient Rock
Country: Australia

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


‍ ‍‍ نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. چرا هنر راز خود را در قرن بیستم از دست داد. چرا هنرمند ناگهان خواست همه چیز را به‌دست بیاورد. هنرمند قرن بیستمی هنوز اولین رباعی‌اش را ننوشته، می‌خواهد آن را چاپ‌شده ببیند. پیش از این، هنرمندی مثل کافکا رمان‌های خود را می‌نوشت و می‌مرد و برای دوست و وصی خود وصیتنامه‌ای می‌گذاشت، مبنی بر اینکه همهٔ کارهای او را از بین ببرد. خوشبختانه این دوست وصیتنامه را از بین نبرد. ممکن است بگویید کافکا هم به قرن بیستم تعلق دارد. بله، این اتفاق در قرن بیستم افتاد، ولی کافکا به قرن بیستم تعلق ندارد. از نظرِ اخلاقی، او به قرن قبل تعلق دارد. به همین دلیل این قدر رنج کشید. او انسانی بود که برای زمانش آمادگی نداشت. بنابراین نکته یِ اصلی این است که هنرمند حقیقی آزمایش یا کاوش نمی‌کند - او می‌یابد. زیرا اگر نیابد، کارش کاملا بیهوده است.

جان جانیتو | گفتگو با آندری تارکوفسکی

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Artist: DisFatum
Album: D.9
Genre: Dark Ambient | Horror | Neoclassic
Year: 2012
Country: Russia

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


‍ ‍‍ 📡 PrànaáArt.TeleCast™

📜 موضوع: سوژه و اُبژه
📕 منبع: وبسایت جوان آنلاین

━🔹🔶Prànaá Philosophy🔶🔹━

سوبژه (سوژه) و اُبژه را مي‌توان به عبارتي مهم‌ترين مفاهيمِ فلسفه مدرن به حساب آورد كه بسياري از تأملات فلسفي و نظريات شناختي عصر معاصر پيرامون اين دو واژه و نسبت آ‌نها بيان شده است. در ادامه به اجمال تعاريفي از اين مفاهيم مي‌پردازيم.

اُبژه : (Object) [فلسفه] ابژه در تعريف به معني مفعول و شيئي است كه فعل بر آن صورت مي‌گيرد يا شناسايي مي‌شود. بنا به همين مفهوم گاهي ابژه را «متعلقِ شناسايي» نيز ترجمه مي‌كنند. ابژه هر آن چيزي است كه حاصل ادراك است. بر اثر ادراك حصول معلوم مي‌گردد و عينيت آن اعتبار مي‌يابد.

سوژه (subject): [فلسفه] اين عبارت در مقابل ابژه قرار مي‌گيرد و معني لغوي آن «موضوع» است كه گاه «فاعل شناسا» نيز ترجمه شده است. اين واژه در قرون قبل مدرن به عنوان «موضوع ادراك» شناخته شده بود و در فلسفه مدرن، مفهوم آن عمدتاً با عنوان «كسي كه فعل را مرتكب مي‌شود» معرفي شد. در فلسفه اسلامي، سوژه و ابژه گاهي «دال و مدلول» نيز خوانده شده‌اند.

به منظور درك بهتر اين دو مفهوم اساسي بايد فلسفه مدرن را جست‌وجو كرد. گرچه قبل از دكارت نيز اين دو مقوله موضوعيت داشته‌اند، اما بيشترين بحث‌ها و مدون شدن تعاريف سوژه و ابژه از دكارت و فلسفه نوين آغاز مي‌شود.
رنه دكارت به منظور حصول معرفت، ابتدا به تمامي محسوسات و ادراك شدني‌هاي پيرامون خود شك كرد و «انديشيدن» را تنها نقطه‌اي دانست كه مي‌تواند به آن اتكا پيدا كند. قدرت تفكري كه دكارت درون خود مي‌ديد مبناي اساسي براي «بودن» او و جهان پيرامونش بود و جمله معروف «مي‌انديشم، پس هستم» مبتني بر همين ديدگاه شكل گرفته است.

در اصل دكارت دو جوهر مستقل و متمايز را تعريف كرد كه اولي جوهر «خردورزي» است كه انديشيدن صفت مبرز آن است و ديگري ماده يا جسم است كه ويژگي كليدي آن داشتن بعد است. بين اين دو مفهوم، دكارت اصالت را به خردورزي و سوژگي داد كه بر مبناي آن مي‌توان ابژه‌هاي پيراموني را درك و توصيف كرد. عقل انسان از نظر دكارت قادر است به ماهيت همه موجودات پي برده و آنان را مورد شناسايي قرار دهد و در چنين حالتي، خرد انسان «فاعل شناسا» يا همان سوژه خوانده مي‌شود و جهان پيرامون «شيء‌هاي مورد شناسايي» يا ابژه خوانده مي‌شوند.
البته اين دو مفهوم در اواخر قرن هجدهم و توسط فلاسفه‌اي چون لاك و لايبنيتس متحمل بار معنايي جديد شدند و «كنش‌هاي فكري كه قابل ادراك توسط چشم نيستند» هم به دايره ابژه‌ها اضافه شد و به عبارتي ابژه مفهوم «چيزي كه درباره آن انديشيده مي‌شود» را پيدا كرد.

سوبژكتيويسم (subjectivism): [فلسفه] سوبژكتيويسم يا اصالتِ سوژه كه گاهي «ذهنيت گرايي» نيز ترجمه شده است را مي‌توان طبق مفهوم رايج، اعتقاد به خصوصي بودن ذهن هر شخص دانست. به عبارت ديگر، هر فرد ذهنيات خاص خود را دارد كه بر اساس علايق و سلايق وي بوده و همين مسئله وي را از ساير افراد متمايز مي‌كند. هر شخص تجربيات ذهني دارد كه اساس همه قوانين و معيارهاست. سوبژكتيويسم تلاش دارد تا قواعدي را كه به گونه‌اي مستقل از خواست فرد است، به شيوه‌اي ذهني و مرتبط با فاعل شناسا (سوژه) تحليل و توصيف كند. در اين شيوه برداشت، همه احكام را نهايتاً به سلايق ذهني افراد ربط مي‌دهد.
فيلسوفاني نظير لاينيتس، اسپينوزا و دكارت را مي‌توان سوبژكتيويست‌ هايي دانست كه با قائل شدن به اصالت فهم براي عقلِ انسان با عنوان راسيوناليست يا عقلگرا نيز شناخته مي‌شوند.

اُبژكتيويسم (Objectivism):[فلسفه] رويكرد اصالتِ ابژه كه گاهي در ترجمه فارسي «عينيت‌گرايي» نيز عنوان شده است، دقيقاً در نقطه مقابل اصالت سوژه قرار دارد. حاميان اصالت ابژه خلاف سوبژكتيويست‌ها كه به ذهنيت اصالت مي‌دهند به عينيت احكام و قواعد اعتقاد دارند و بر اين باورند كه مفاهيم بنيادين (اخلاقي، زيبايي شناختي و... ) كه تعيين‌كننده ارزش‌ها و هنجارها هستند، وجود عيني و خارجي دارند و آنها را نمي‌توان صرفاً بر ساخته ذهنيات افراد دانست.
به عبارت ديگر، اين مفاهيم اموري هستند كه مي‌توان مستقل از عواطف، احساسات و سلايق درباره شان احكام صادر كرد و صدق و كذب آنها را نشان داد. متفكراني چون «جان لاك» و «هيوم» را مي‌توان فلاسفه معتقد به اصالتِ ابژه دانست كه مبتني بر عينيت‌گرايي، تجربه حسي را مقدم بر شناخت ذهني دانسته و از اين رو به آنان فلاسفه تجربه‌گرا (آمپريست) نيز اطلاق مي‌شود.


━🔹🔶Prànaá Philosophy🔶🔹━

http://t.me/Pranaa_Art


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Band: The Sky Is Blue
Album: The Slow Dance of the Infinite Stars
Year: 2012
Genre: Alternative Folk | Slowcore
Country: UK

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


به طرز مبهمی به این فکر می کردم که خودم را از سر راه بردارم تا دست کم یکی از هستی های زاید را نابود کنم.
اما مرگم هم زیادی بود. جنازه ام، خونم روی این سنگریزه ها، بین این گیاهان، ته این باغ با طراوت زیادی بود. و استخوان هایم نیز، که سرانجام عاری از گوشت و مثل دندان تر و تمیز می شد، زیادی بود.
من تا ابد زیادی بودم.


| تهوع | ژان پل سارتر |

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Artist: Yrsel
Album: Nahash
Genre: Dark Ambient | Ritual | Experimental
Year: 2017
Country: Sweden

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد

رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد

بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد

حافظ

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


Band: raison d’être
Album: Spiraal
Year: 2009
Genre: Dark Ambient | Industrial | Neo Classical
Country: Sweden

┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛


┏━━━🔹🔷🔹━━━┓
@Pranaa_Art
┗━━━🔹🔷🔹━━━┛

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 100

obunachilar
Kanal statistikasi