اندیشه ها


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


سخنرانی ، اخبار انتخابی، معرفی کتاب، معرفی آثار، نقد ....
لینک دسترسی به مطلب ابتدا کانال
t.me/andishehayee/1

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


چرا ۸ مارس روز جهانی زن است؟

هشتم مارس سال ۱۹۰۸ میلادی بعد از گذشت بیش از پنجاه سال، کارگران زن کارخانه ی نساجی کتان در شهر نیویورک به دلیل حقوق پایین و تبعیض نژادی دست به اعتصاب زدند، صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان بخاطر جلوگیری از همبستگی کارگران بخش های دیگر با اعتصاب گران و عدم سرایت آن به بخش های دیگر ، این زنان را در محل کارشان محبوس ساخت و بعدا به دلایل نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و مابقی ۱۲۹ تن از زنان کارگر در این آتش سوختند.

به همین دلیل روز هشتم مارس بطور سنتی بنام روز مبارزه زنان علیه بی عدالتی و فشار علیه زنان در خاطره ها باقی ماند.
روز هشتم مارس صرفا متعلق به همسر و یا مادرانمان نیست، بلکه به منظور مبارزه با بی عدالتی علیه جنس زن نامگذاری شده است...

🆔 @andishehayee




⬇️
✅ داستان پیامبر درجنگ تبوک اتفاق افتاده و درعیون الاخبار، جلد 1صفحه ۱۳۴ ذکر شده است و اشاره به رعایت حدود زنان دارد و منظور دفع تعصب جاهلانه است نه تعصب های مثبت (حکایت تمثیل برای حقوق زنان )
✅ راه پیامبر دوری از تعصب جاهلی و اسیر شهوت نشدن
✅ راه عیسی به کوه و بیابان رفتن ، تارک دنیا شدن
اگر امکان انتخاب راه محمدی برایت نیست ، راه عیسوی را انتخاب کن ، تا نتیجه آن را ببینی اگر به خداوند اعتقاد داری ....در نهایت از این رنج ها جدا خواهی شد و به گنج واقعی که مقصود از این همزیستی است خواهی رسید

زن چه باشد ، عالم چه باشد .....


زن از نظر مولانا

در مثنوی پیرامون زن دو نوع  نظر وجود دارد ، و یا دونوع از ابیات در این رابطه وجود دارد ، در پاره ای از ابیات مولانا زن را به دید عرفی آن زمان که نگاه به زنان منفی بوده و زن را نماد ضعف و کم خردی و اغوا گری به شمار می آمده است . و مولانا به صورت سمبلیک از این موضوع جهت بیان مقاصد خود و تفهیم نقطه نظرات خود استفاده می کرده و به هیچ عنوان  دیدگاه حضرت خداوندگار در رابطه با زن نمی باشد .  نگاه مولانا به زن نگاهی کاملاً محترمانه و انسانی بوده است ، چنانچه مولانا صریحاً بامحصور کردن زنان مخالفت کرده است . در همین رابطه ایشان در فیه مافیه می فرمایند:
«همین نان که از فرط فراوانی حتی سگان نیز به آن رغبتی نمی کنند، اگر منع کنی همگان بدان رغبت آرند . الانسان حریص علی ما منع . هر چند که زن را امر کنی که پنهان شو ، وی را دغدغه خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او ، رغبت به آن زن بیش گردد . پس تو نشسته ای و رغبت را از دو طرف زیادت می کنی و می پنداری که اصلاح می کنی !!  آن اصلاح تو خود، عین فساد است ! اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند ، اگر منع کنی و نکنی ، او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن . فارغ باش و تشویش مخور .  و اگر به عکس این باشد ، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن . منع ، جز رغبت را افزون نمی کند . »
با مقریی (قرائت کننده قرآن ) تقریر می کردم که قرآن می گوید که :
قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
«بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى‏يابد هر چند دریاهای دیگری نیز به  آن اضافه شود .(109) »
ولی اکنون با یک درهم مرکب این قرآن را می توان نوشت . این رمزی است از خدای . همه علم خدا تنها این قرآن نیست .  عطاری در کاغذ پاره ای دارو نهاد ، تو می گویی همه دکان عطار اینجانست ، این ابلهی باشد . آخر در زمان موسی و عیسی و غیره هم قرآن بود ، کلام خدا بود ، به عربی نبود . با او در این رابطه بحث می کردم ، دیدم در آن قاری اثر نمی کند ، ترکش کردم .

مولانا اندیشه را در انسان اصیل دانسته و تمامی جهان را تحت تاثیر اندیشه می داند . و عامل موفقیت و یا شکست انسان را اندیشه او می داند که در اینجا اشاراتی به مطلب خواهد شد .
ای برادر تو همه اندیشه ای      مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل گلشنی      ور بود خاری تو هیمه گلخنی
بنابر این مولانا معتقد است تمامی زندگی انسان تحت تاثیر اندیشه او قرار داشته و اصالت با اندیشه است . به عبارت دیگر انسان همان است که می اندیشد . اگر اندیشه انسان زیبا باشد زندگی وی نیز زیبا است و در غیر اینصورت زندگی وی نیز مطابق با اندیشه وی می باشد . حتی مولانا در جایی در کتاب زیبای فیه مافیه اشاره زیبایی به اندیشه دارد که در آنجا مبارزه با اندیشه های منفی را جهاد اکبر می نامد:
«رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الکبر . یعنی در جنگ صورت ها بودیم و به خصمان صورتی (ظاهری)  مصاف می زدیم ،این ساعت به لشکر های اندیشه ها مصاف می زنیم تا اندیشه های نیک ، اندیشه های بد را بشکند و از ولایت تن بیرون کند پس اکبر این جهاد باشد و این مصاف . پس کار فکرتها دارند که بی واسطه تن در کارند.

 (فیه ما فیه استاد فروزانفر ص ۴۸)

🆔 @andishehayee


که چشم بینا دارند نتوانندش دیدن هنوز خراباتیان که قحبهاند تا ایشان را نباید کسی نتوانند بدیشان رسیدن و ایشان را دیدن مستوران حق را بی ارادت ایشان کی توانددیدن و شناختن این کار آسان نیست فرشتگان فروماندهاند که وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ما هم عشق ناکیم روحانییم نور محضیم ایشان که آدمیانند مشتی شکم خوار خون ریز که یَسْفِکُوْنَ الدِّماءَ اکنون این همه برای آنست تاآدمی بر خود لرزان شود که فرشتگان روحانی که ایشان را نه مال و نه جاه و نه حجاب (بود) نور محض غذایشان جمال خدا عشق محض دوربینان تیز چشم ایشان میان انکار و اقرار بودند تا آدمی بر خود بلرزد که وه من چه کسم و کجا شناسم ونیزاگر بروی نوری بتابد و ذوقی روی نماید هزار شکر کند خدای را که من چه لایقاینم. این بار شما از سخن شمس الدیّن ذوق بیشتر خواهید یافتن زیرا که بادبان کشتی وجود مرد اعتقادست چون بادبان باشد باد وی را بجای عظیم برد و چون بادبان نباشد سخن بادباشد خوش است عاشق و معشوق میان ایشان بیتکلفّی محض این همه تکلفّها برای غیرست هرچیز که غیر عشق است برو حرامست این سخن را تقریر دادمی عظیم ولیکن بیگه است و بسیار میباید کوشیدن وجویها کندن تاب حوض دل برسد الا قوم ملولند یا گوینده ملولست و بهانه میاورد و اگر نه آن گوینده که قوم را از ملالت نبرد دو پول نیرزد هیچ کس راعاشق دلیل نتواند گفتن بر خوبی معشوق و هیچ نتواند در دل عاشق دلیل نشاندن که دال باشد بر بغض معشوق پس معلوم شد که اینجا دلیل کار ندارد اینجا طالب عشق می‌باید بودن اکنون اگر در بیت مبالغه کنیم در حق عاشق آن مبالغه نباشد و نیز میبینم که مرید معنی خود را بذل کرد برای صورت شیخ که «ای نقش تو از هزار معنی خوشتر» زیرا هر مریدی که بر شیخ آید اول از سر معنی بر می‌خیزد و محتاج شیخ می‌شود.

بهاءالدین سؤال کرد که برای صورت شیخ از معنی خود برنمی‌خیزد بلک از معنی خود برمی‌خیزد برای معنی شیخ فرمود نشاید که چنین باشد (که) اگر چنین باشد پس هر دو شیخ باشند اکنون جهد می‌باید کرد که در اندرون نوری حاصل کنی تا ازین نار تشویشات خلاص یابی و ایمن شوی این کس را که چنین نوری در اندرون حاصل شد که احوالهای عالم که بدنیا تعلقّ دارد مثل منصب و امارت و وزارت در اندرون او میتابد مثال برقی می گذرد همچنانک اهل دنیا را احوال عالم غیب از ترس خدا و شوق عالم اولیا دریشان میتابد و چون برقی می گذرد ا هل حق کلی خدا را گشتهاند و روی بحق دارند و مشغول و مستغرق حقّند هوسهای دنیا همچون شهوت عنیّن روی مینماید و قرار نمیگیرد و میگذرد اهل دنیا در احوال عقبی بعکس اینند.

در این مبحث مولانا اشاره به رفتار مردان خوب با همسرانشان دارد که هم با نوع برخورد مردان با زنان در زمان خودش و ماقبل او بسیار متضاد است، در آن زمان باور براین بود که زن" شری ضروری و مصیبتی مطلوب و خطری خانگی و دارای جذبه مهلک می دانستند و اعتقاد داشتند مرد شبیه خداوند آفریده شده نه زن، و به همین دلیل زنان را در حد کنیز مردان می شمردند.،"
مولانا بر عکس می گوید : درشتی و بد رفتارهای زنت را تحمل کن و با او با خشونت رفتار نکن تا تزکیه نفس پیدا کنی
✅و نجاست زن را به خود پاک می کنی...یعنی با ستمی که بر زن وارد می کنی از بار گناهان او کم میکنی و بار گناهان خودت را سنگین می کنی. پس به زنان خود ستم نکنید و بر درشتی آنها صبر کنید تا نفس شما پاک شود.

✅ و غیرت را ترک کن اگر چه وصف رجال است...
از سنت های رایج عصر خود که زندانی کردن زنان در خانه به دلیل داشتن تعصب روی ناموس نقد می کند
✅ لا رهبانیه فی الاسلام: هیچ رهبانیتی در اسلام نیست " که راهب باید در کوه باشد و ازدواج نکند و ترک دنیا کنند،برعکس خداوند از طریق حضرت محمد ص ازدواج را تشویق کرده و خواسته تا حتی درشتی های آنها را تحمل کنند(مُحال های ایشان می شنوند) خشمگین می شوند
)می دوانند) و با کنترل خشم به تز کیه نفس می رسند
✅ و انک لعلی خلق عظیم: آیه ۴ ، سوره قلم . براستی که خلق و خویی برجسته داری".
✅جور کسان بر تافتن ... تحمل این رفتار مانند اینست که بار گناهان خود را بر گردن آنها می اندازید شما پاک می شوید و آنها برعکس شما
✅ حالا که متوجه شدی صبر و احترام گذاشتن در برابر زنان چه جایگاهی در نزد خداوند دارد پس تلاش کن که خودت را پاکیزه از گناه کنی و اصلا فکر کن خداوند زنان را آفریده تا شما در کنار آنها بار گناهانت کم شود. اگر نمیتوانی از روی عقل تصمیم بگیری و زنان را کنیز نشماری اصلا بیا فکر کن او را عقد نکردی و او معشوقه توست و تو آنگونه که با معشوقه ات رفتار می کنی با او رفتار کن (فقط برای خوشگذرانی)و دیگر به عنوان مالک زن او را به دلیل داشتن تعصب آزار نده تا زمانی که او را در جایگاه واقعی اش (برای تکامل مرد)در نظر بگیری.
وقتی مانند مریدی اهل صبر و جهاد با خود کنار آمدی آنوقت به سود این همزیستی پی خواهی برد.
🆔 @andishehayee
⬇️


فیه مافیه بخش نوزدهم

فرمود که شب و روز جنگ میکنی و طالب تهذیب اخلاق زن میباشی و نجاست زن را بخود پاک میکنی خود را درو پاک کنی بهتر است که او رادر خود پاک کنی خود را بوی تهذیب کن سوی او رو و آنچ او گوید تسلیم کن اگرچه نزد تو آن سخن محال باشد و غیرت را ترک کن اگرچه وصف رجالست و لیکن بدین وصف نیکو وصفهای بددرتو میاید از بهر این (معنی) پیغامبر صلی اللّه علیه و سلمّ فرمودلارُهْبَانِیَّةَ فِی الْاِسْلَامِ که راهبان را راه خلوت بود و کوه نشستن و زن ناستدن و دنیا ترک کردن خداوند عزوجل راهی باریک پنهان بنمود پیغامبر را (صلی اللهّ علیه و سلمّ) و آنچیست زن خواستن تا جور زنان میکشد و محالهای ایشان میشنود و برو میدوانند و خود را مهذب میگرداند وَاِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیْمٍ جور کسان برتافتن و تحمل کردن چنانست که نجاست خود را دریشان میمالی خلق تو نیک میشود از بردباری و خلق ایشان بد میشود از دوانیدن و تعدیّ کردن پس چون این را دانستی خود را پاک میگردان ایشان را همچو جامه دان که پلیدیهای خود را دریشان پاک میکنی و تو پاک میگردی و اگر با نفس خود برنمیآیی از روی عقل با خویش تقریرده که چنان انگارم که عقدی نرفته است معشوقهایست خراباتی هرگه که شهوت غالب میشود پیش وی میروم باین طریق حمیّت را و حسد و غیرت را ازخود دفع میکن تا هنگام آن که ورای این تقریر ترا لذتّ مجاهده وتحمّل رو نماید و از محالات ایشان ترا حالها پدید شود بعد از آن بی آن تقریر تو مرید تحمّل و مجاهده و بر خود حیف گرفتن گردی چون سود خود معین درآن بینی.

آوردهاند که پیغامبر صلّی اللهّ علیه و سلمّ باصحابه ازغزا آمده بودند فرمود که طبل را بزنند امشب بر در شهر بخسبیم و فردا درآئیم گفتند یا رسول اللهّ بچه مصلحت گفت شاید که زنان شما را با مردمان بیگانه جمع بینید و متألم شوید و فتنه برخیزد یکی از صحابه نشنید در رفت زن خود را با بیگانه یافت اکنون راه پیغامبر (صلیّ اللّه علیه و سلمّ) اینست که میباید رنج کشیدن از دفع غیرت و حمیت و رنج انفاق و کسوت زن و صدهزار رنج بیحد چشیدن تا عالم محمّدی روی نماید راه عیسی (علیه السلام) مجاهدهٔ خلوت و شهوت ناراندن راه محمد (صلّی اللهّ علیه و سلمّ) جور و غصهّای زن ومردم کشیدن چون راه محمدی نمیتوانی رفتن باری راه عیسی رو تا بیکبارگی محروم نمانی اگر صفایی داری که صد سیلی میخوری و بر آن را و حاصل آن را تا میبینی یا بغیب معتقدی چون فرمودهاند و خبردادهاند پس چنین چیزی هست صبر کنم تا زمانی که آن حاصل که خبر دادهاند بمن نیز برسد بعد از آن ببینی چون دل برین نهاده باشی که من ازین رنجها اگرچه این ساعت حاصلی ندارم عاقبت بگنجها خواهم رسیدن بگنجها رسی و افزون ازان که تو طمع و امید میداشتی این سخن اگر این ساعت اثر نکند بعد از مدّتی که پخته تر گردی عظیم اثر کند زن چه باشد عالم چه باشد اگر گویی و اگر نگویی او خود همانست و کار خود نخواهد رها کردن بلک بگفتن (اثر نکند و) بتر شود مثلاً نانی را بگیر زیر بغل کن و ازمردم منع میکن و میگو که البتّه این را بکس نخواهم دادن چه جای دادن اگرچه آن بردرها افتاده است و سگان نمیخورند از بسیاری نان و ارزانی اما چون چنین منع آغاز کردی همه خلق رغبت کنند و دربندآن نان که منع میکنی و پنهان میکنی ببینیم علی الخصوص که آن نان را سالی در آستین کنی و مبالغه و تأکید میکنی در نادادن و نانمودن رغبتشان دران نان از حدّ بگذرد که اَلْاِنْسانُ حَرِیصٌ عَلی ما مُنِعَ
هرچند که زن را امر کنی که پنهان شو ورا دغدغهٔ خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت بآن زن بیش گردد پس تو نشستهٔ و رغبت را از دو طرف زیادت میکنی و میپنداری که اصلاح میکنی آن خود عین فسادست اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند اگر منع کنی و نکنی او بران طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن فارغ باش و تشویش مخور و اگر بعکس این باشد باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن منع جز رغبت را افزون نمیکند علی الحقیقه.
این مردمان میگویند که ما شمس الدیّن تبریزی را دیدیم ای خواجه ما او را دیدیم ای غر خواهر کجا دیدی یکی که بر سر بام اشتری را نمیبنید میگوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم خوش گفتهاند آن حکایت را که خندهام از دو چیز آید یکی زنگی سرهای انگشت سیاه کند یا کوری سر از دریچه بدرآورد ایشان همانند اندرونها (ی کور) و باطنهای کور سر از دریچهٔ قالب بدر میکنند چه خواهند دیدن از تحسین ایشان و انکار ایشان چه برد پیش عاقل هر دویکست چون هر دو ندیدهاند هر دو هرزه میگویند بینایی میباید حاصل کردن بعد از آن نظر کردن و نیز چون بینایی حاصل شود هم کی تواند دیدن تا ایشان را نباید در عالم چندین اولیااند بینا و واصل و اولیای دیگرند ورای ایشان که ایشان را مستوران حق گویند و این اولیا زاریها میکند که ای بارخدا یا زان مستوران خود یکی را بما بنما تا ایشانش نخواهند و تا ایشان را


نباید هر چند


زن در ایران باستان

در زمان زرتشت پيغمبر، زنان همان‌گونه كه عادت پيشينيان بود منزلتی عالی داشتند. با كمال آزادی و با روی گشاده درميان مردم آمدورفت می‌كردند و صاحب ملك و زمين می‌شدند و در آن تصرّفات مالكانه داشتند و می‌توانستند مانند اغلب زنان روزگار حاضر، به نام شوهر يا به وكالت از طرف او، به كارهای مربوط به او رسيدگی كنند.

پس از داريوش مقام زن مخصوصاً درميان طبقه ثروتمندان تنزّل پيدا كرد. زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمدوشد در ميان مردم بودند، آزادی خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر گوشه‌نشينی زمان حيض كه اجتناب‌ناپذير بود، رفته‌رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگی اجتماعی آنان را فراگرفت... .

زنان بالای اجتماع جرأت آن نداشتند جز در تخت روان روپوش‌دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آن‌ها اجازه داده نمی‌شد كه آشكارا با مردان آميزش كنند.

زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را، ولو پدر يا برادرشان باشد، ببينند. در نقش‌هايی كه از ايران باستان برجای مانده هيچ صورت زن ديده نمی‌شود... .

تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، ج ۱، ص ۴۷۱

🆔 @andishehayee


#زیتون
در روزهای اخیر، سخنرانی #عبدالکریم_سروش در منلوپارک کالیفرنیا، واکنش‌ها و انتقادهای بسیاری را برانگیخته که ناظر به بخش‌هایی از این سخنرانی بود.
متن پیش‌ رو، خلاصه‌ای از این سخنرانی است که از سوی عبدالکریم سروش برای انتشار در زیتون ارسال شده؛ با این تاکید که بخش‌های مورد انتقاد و اختلاف «بی‌هیچ اضافه و تغییر» در آن آمده‌ است.
زیتون امیدوار است انتشار این متن به گفت‌وگوهای جدی‌تر و مستندتری پیرامون کارنامه‌ی آیت‌الله خمینی دامن بزند و پیشاپیش از نوشته‌های صاحب‌نظران در این‌باره استقبال می‌کند.



https://goo.gl/DM3DhF


🆔 @andishehayee


فایل صوتی درس گفتار آرش نراقی تحت عنوان «همجنس گرایی از منظر اخلاق». این درس گفتار در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۱۹ در دانشگاه شریف برگزار شد: https://www.youtube.com/watch?v=X0foGo-AOP8

🆔 @andishehayee
همجنس گرایی از منظر اخلاق- آرش نراقی
«همجنس گرایی از منظر اخلاق» عنوان نخستین جلسه از دو جلسه درس گفتار است که در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۱۹ در دانشگاه شریف برگزار شد.


‍فتنه افهام در رویارویی با امر تاریخی، تحلیلی بر سخنرانی چهل سالگی انقلاب و ناقدان

این روزها در فضای رسانه های مجازی بخشی از سخنان عبدالکریم سروش محل بحث و گفتگو و گاهی جدل قرار گرفته است.محل نزاع پاسخی ست که سروش در پاسخ به یک سوال مطرح نموده است.

سوال از سه بخش تشکیل شده که بخشی از آن، که بحث ها انگیخته، پرسشی است که ذاتا خصلت تاریخی دارد، سروش در دو راهی انتخاب بین محمدرضا پهلوی و خمینی، خمینی را برمی گزیند و ادامه ماجرا نقدهایی است که این انتخاب را به ذهن ایدئولوژیک سروش حواله می کنند و حتی گاهی اراده می کنند تا کل دستگاه فکری سروش را بر اساس آن بسنجند.

اما آنچه در این بین نادیده انگاشته شده و شاید مهم ترین انگاره ی سخنان ایشان است، پاسخ به پرسش از امکان تغییر در لحظه تاریخ یست، سروش با توجه به بن مایه های فلسفی تاریخی ذهن خود، به ایضاح این نکته پرداخته است، که چرا اینگونه شده است که شده است و چرا به سختی می توانست چیز دیگری باشد.
وی در سخنان خود ضمن نفی نگاه عوامانه به تاریخ و نشان دادن نحوه عملکرد گفتمان های تاریخی، به ظن نگارنده، به تمرکز زدایی از سوژه نیز دست یازید، تا نشان دهد، تنها با لحاظ کردن نقش پاره ای از افراد مؤثر و یا صاحبان قدرت نمی توان رخداد تاریخی را تداوم اش توضیح داد. نادیده گرفتن نقدهای سروش به فرایندها و رویدادهایی که از ابتدا تا به اکنون در ایران رخ داده است، آنهم استناد به چند جمله از یک سخنرانی (و البته نه تمام آن، که لازمه تحلیل بخردانه و روشمند متن است) نشان دهنده تسلط تاریخ نگاری سنتی بر ذهن ناقدان و نوعی هیجان زدگی عوامانه است.

دکتر سروش دباغ نیز در مقدمه جلسه ششم شرح فیه ما فیه (فایل صوتی) موضع نظری خود را دقیقا به قصد رهایی از این سطحی نگری ارائه می دهد، وی با نقد انتخاب گزینشی و حذف برخی از جملات در فایل منتشره، رویکردی پدیدارشناسانه را اختیار می کند و تلاش می کند با بازسازی فضای پر تنش آن روزگار و جو حاکم به گونه ای همدلانه، بر سر همان دو راهی طرح شده در پرسش بایستد و دست به انتخاب زند و پر واضح است، وقتی در یک سو به جز سرنیزه و سرکوب و استبداد نیست، نه او و نه هیچ روشن اندیش دیگری تن به خفت نخواهد داد،تاکید دکتر سروش دباغ به قرار گرفتن در لحظه وقوع انقلاب و بازسازی آن لحظه تاریخی این نکته را آشکار می کند که؛ نباید با دیدگاه امروز به قضاوت تاریخی پرداخت و تنها هنگامی می توان به تحلیل قابل قبولی دست یافت که امکان فهم شرایط تاریخی آن لحظه فراهم باشد
در عین حال بیانگر این معناست که اگر سوال به گونه ای دیگر تحدید شده بود و یا ناظر بر مقاطعی دیگر از پدیدار تاریخی بود قطعا دیگرگونه پاسخی می یافت.دکتر سروش دباغ بر این سیاق، صورتبندیی از مسئله استبداد ارائه می دهد که مطابق آن باید به مقایسه استبداد سلطنتی پیش از انقلاب و استبداد دینی پس از انقلاب پرداخت.

بنابراین تطهیر حکومت پهلوی آنچنان که شبکه هایی مانند من و تو به آن همت گمارده اند نیز فاقد اعتبار تاریخی است.

به هر تقدیر به دوستان ناقد توصیه می کنم، حداقل با لحاظ نمودن مبانی خوانش های تاریخی به تمامی متن و نه بخش هایی که هدفمند گزینش شده اند، بپردازند تا فتنه فهمشان از میان برخیزد.


امیر رضی

🆔 @andishehayee


‍ پاسخ سروش به انتقاد های که به مقایسه شاه و خمینی شده بود
11 اسفند 97

«کارنامه شاه و خمینی را هم فی‌الجمله می‌دانم و البته بر من هنوز معلوم نیست کدام بهترست. عوامل و عناصر بسیار در اینجا هست که همه را باید منصفانه به حساب آورد و آن مقامی و مجالی دیگر می‌خواهد. و البته اگر اختیار با من بود، نظام سومی را اختیار می‌کردم.

اما منحصرا در مقایسه آن دو شخصیت به گمان من بی هیچ شک خمینی سبق می‌برد. خمینی اصول‌دان بود و علم اصول، علم به غایت دشوار و عمیقی ست. فلسفه و عرفان را هم در حد عالی و تخصص می‌دانست. اینها قابل انکار نیست. شاعر متوسطی هم بود. شخصیت با صلابت و شجاعتی داشت. بدکرداریهای خمینی را از معلوماتش جدا کنید. بی‌خبری‌های دیگرش نباید مانع تصدیق این امور شود.
.
بارآمدن شاه در یک محیط دوزبانه بل چندزبانه و فرانسه و انگلیسی دانستنش هنری نیست. او از تاریخ و فرهنگ کهن ایران چندان چیزی نمی‌دانست. از دین مردم ایران اطلاعاتی نداشت. از درون روحانیت بی خبر بود. یعنی کشورش را به درستی نمی‌شناخت و از همین جا ضربه خورد. ترسو و زنباره بود و در مواقع بحرانی ملک و ملت را رها می‌کرد و می‌رفت. وقتی هم که احساس قدرت می‌کرد پرقساوت بود. صلابت پدرش را هم نداشت. داوری من بر این فکت‌ها مبتنی ست.

من دوران خمینی را نه طلایی می‌دانم نه جهنمی تر از دوران شاه. البته اکنون باید از این قصورها درس گرفت و از آن‌ها عبور کرد».


🆔 @andishehayee


@attachbot dan repost
سخنرانی متفاوت دکتر عبدالکریم سروش به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی

دکتر عبدالکریم سروش در این سخنرانی که یکشنبه ۲۴ فوریه ۲۰۱۹ در منلوپارک کالیفرنیا و در مجموعه درس‌‌گفتار دین و قدرت برگزار شد، با بیان دو مقدمه درباره درگذشت همسر مرحوم دکتر علی شریعتی (بانو پوران شریعت رضوی) و نیز درگذشت‌ آیت‌الله محمد مومن به بحث اصلی درباره انقلاب ایران پرداخت توضیحاتی مبسوط درباره انقلاب ایران، دلایل وقوع آن و آسیب‌شناسی آن پرداخت.
دکتر سروش سخنان اصلی را با شعری از فروغ فرخزاد آغاز می‌کند:
چون جنینی پیر، با زهدان به جنگ
می‌درد دیوار زهدان را به چنگ
زنده، اما حسرت زادن در او
مرده، اما میل جان‌دادن در او
و سپس با اشاره به این شعر گفت: انقلاب زاده شد اما حسرت زادن در او باقی‌مانده است و همانند جنینی پیر است که هنوز بالغ نشده است تا متولد بشود و حقیقت خود را آشکار کند و از حالت جنینی بیرون بیاید.
در ادامه آقای سروش به این سه پرسش پاسخ می‌دهد: انقلابی که شد خوب شد یا بد شد؟ انقلاب اجتناب پذیر بود یا اجتناب ناپذیر؟ اگر الان شما را مخیّر کنند که بین شاه و خمینی یکی را انتخاب کنید کدام را بر می‌گزینید؟
پایان بخش سخنان آقای سروش برخی پرسش‌های مهم حاضران درباره موضوع انقلاب بود که ایشان به آنها پاسخ داد.


🆔 @andishehayee

فایل سخنرانی عبدالکریم سروش
👇👇👇


سخنان دکترسروش «علت» دارد یا «دلیل»؟
رضا علیجانی
دکتر سروش یکی از سرمایه های فرهنگی کشور ماست که از دهه هفتاد به بعد نقش فرهنگی قابل احترام و فراموش نشدنی داشته است. نقد آراء ایشان خود به بهبود این نقش یاری می رساند.
مشخص نیست سئوال از ایشان در اینکه اگر مجبور باشد بین خمینی و شاه یکی را انتخاب کند، به چه مناسبت مطرح شده است، اما قاطعیت ایشان در پاسخ به ویژه پس از چهل سال و پاسخ دادن به پرسشی انضمامی به صورت انتزاعی، به شدت قابل تامل است.
اگر بنده در برابر این پرسش قرار میگرفتم پاسخ کوتاه و آنی ام این بود که «قطعا شاه». تا پرسش کننده بداند که با او همدلی دارم و در سطح و افقی که به مسائل می نگرد شاه را برخمینی ترجیح می دهم. اما بلافاصله می افزودم: اگر منظورت این است که از خمینی در مقابل شاه حمایت میکردم، نه بهیچوجه حمایت نمیکردم و دنبال خمینی هم نمی رفتم. اما اگر منظور این است که حکومت شاه را می پذیرفتم، نه نمی پذیرفتم و با دیکتاتوری او مبارزه می کردم. اما عمیقا باور دارم که مقابله با استبداد غیر دینی راحت تر از مقابله با استبداد دینی است.
دکتر سروش سه دلیل برای ترجیح آقای خمینی بر شاه آورده که هر سه نادرست است:
الف- سواد (آن هم با این اغراق غیرتاریخی و غیر مستند که وی از زمان هخامنشیان تاکنون بر همه شاهان نه در ایران بلکه در سراسر جهان! برتر است؛ تعبیری که جز از شیفتگی شخصی برنمی خیزد). ایشان به آشنایی خمینی با فقه و عرفان اشاره می کند. اینکه رهبر و رئیس حکومتی عارف باشد یا نباشد چه مزیتی است؟ اگر منظور فقه است که این دلیل با کل آراء دکتر سروش از جمله در همین جلسه، نمی خواند. آیا آشنایی با مباحث قصاص و دیات و طهارات ونجاسات امتیازی برای رهبر یک مملکت است؟ آیا اعتقاد به اینکه این احکام باید امروزه هم اجرا شود نقطه امتیاز است یا خصیصه ای مخرب که باید شدیدا با آن مقابله کرد؟
عرفان به علاوه فقه، محصولی جز فاشیسم ندارد و برای صاحبش چنان اعتماد به نفسی می آورد که هزاران نفر را می کشد و با دلی آرام به دیدار حق می رود! و وسواس یک فقیه سنتی غیرعارف حساس بر مال و جان و آبروی مردم را هم ندارد. ضمن آنکه مدرن بودن شاه و آشنایی اش با جهان جدید(بدون نادیده گرفتن و یا توجیه دیکتاتوری اش؛ که سربازان گمنام آقای خمینی روی او را در این باره سفید کردند)، ترجیحی روشن بر آقای خمینی با ذهن بسته و سنتی و ناآشنایش با جهان جدید دارد.
ب- پایگاه مردمی- به چه دلیل داشتن پایگاه مردمی دلیلی برای پذیرفتن و ترجیح یکی بر دیگری است؟ در این صورت آیا نمی توان مثلا هیتلر و موسولینی را هم نسبت به خیلی از حاکمان ستود؟
پ-شجاعت- شجاعت در زندگی فردی مزیتی اخلاقی است. اما آیا در زندگی اجتماعی نیز چنین است؟ آیا اگر کسی با شجاعت تمام کمربند انتحاری می بندد و دهها نفر را می کشد نسبت به کسی که می ترسد چنین کند ترجیح دارد؟
شجاعت آقای خمینی به علاوه عرفان او وقتی در کنار خشک مغزی فقه اندیشانه و نادانی او نسبت به مدیریت در جهان جدید همراه با شخصیت مغرور و لجباز و کم تحمل وی قرار گرفت، فاجعه ای به بار آورد که نیازی به برشمردن اجزائش نیست.
با استفاده از واژگان خود دکتر سروش، می توان گفت این موضع ایشان بیشتر «علت» دارد تا «دلیل». آن علت چیزی نیست جز ارادت و شیفتگی شخصی به آقای خمینی. به علاوه اینکه شاید ایشان به صورت ناخودآگاه در این دفاع شگفت دارد از گذشته خویش در آن دوران دفاع می کند.
کاش دکتر سروش یکبار برای همیشه از نگاهی بیرونی با مسئله «انقلاب فرهنگی» برخورد می کرد و در ذهن وضمیر خویش آن بافت سرطانی را تحت شیمی درمانی نقد قرار می داد. به گمانم تکرار این خطاهای معلل تا مدلل از جمله از محصولات همان آسیب پیشین است. آیا همانطور که دکتر سروش در افکار دینی آن زمانه اش تجدید نظر کرده نباید در قضاوتهای تاریخی اش، ولو خود نیز نقش و سمتی در آن میانه داشته، هم تجدید نظر کند؟
به عنوان یک عضو کوچک جریان نواندیشی دینی باید تاکید مجددی کنیم به بیانیه تحلیلی جمعی اخیر آنان که حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را «تجربه‌ای سراسر شکست‌خورده» دانسته و خواهان «جدایی دین و دولت» شدند. تجربه تاریخی هم به ما آموخته که هم تباهکاری های استبداد دینی بیشتر از استبداد غیردینی است و هم مقابله با استبداد غیردینی بس راحت تر از مقابله با استبداد دینی است.
علیرغم برخی نقدها، همچنان به دکتر سروش عزیز و نقش موثرفرهنگی ایشان احترام می گذاریم و برایشان آرزوی طول عمر می کنیم.
🔹لینک متن کامل مقاله:
https://goo.gl/22FwUM


🆔 @andishehayee


📀 فایل صوتی

📎 مناظره، پرگار

🎙 عبدالکریم سروش، فرخ نگهدار

🆔 @andishehayee


سيد على ميرفتاح:
دکتر سروش که اتفاقا زخم خورده انقلابی‌های داخل است و به نوعی از اینجا رانده شده و از آنجا هم مانده، یک‌باره چیزی می‌گوید که به گوش ارتش سایبری و ضدانقلاب سنگین می‌آید و برنامه‌هایشان را به هم می‌زند.
در بادی امر صدای سروش یک صداست در میان میلیون‌ها صدا.
مگر اینها مدعی آزاداندیشی و گفت‌وگو نیستند؟
مگر دم از دموکراسی و آزادی و حفظ کرامت انسانی نمی‌زنند؟
پس چرا باید از یک صدای مخالف اینهمه به هم بریزند و عصبانی شوند و هرچه کلمه زشت و زننده را علیه "نواندیش دینی" به کار ببرند؟
آیا شما از خود نمی‌پرسید که این عصبانیت از کجاست و چرا یک اظهار نظر ساده اینچنین بی‌ادب و گستاخ و دریده‌شان کرده؟
اینها هنوز کاره‌ای نیستند و دستشان به هیچ دم گاوی بند نیست این همه خودخواه و مستبد و کینتوزند، وای به حال اینکه زبانم لال خدایی نکرده به جایی برسند و قدرتی پیدا کنند...



https://goo.gl/qKkdgb

🆔 @andishehayee


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔴 عبدالکریم سروش:
«بین شاه و خمینی، صددرصد آقاي خمینی را انتخاب می‌کنم

🔻خمینی باسوادترین رهبر این کشور بوده تا کنون، از ایام حکومت هخامنشیان تا حالا
نه فقط در ایران، پادشاهان انگلیس و فرانسه را ببینید ادمهای با علم و باسوادی نبودند

🔻در تاریخ ما آقای خمینی نمونه بی‌نظیر بود در مقام حکومت‌داری
بین شاه یا خمینی اصلا جای مقایسه نیست. چه نسبت خاک را با عالم پاک؟

🔻این کسانی که الان مدعی رهبری خارج از کشور هستند تهی‌دست تهی‌مغز هستند
آخه شما یک چک خورده باشید بعد ادعای رهبری کنید.چه خبره؟
سخنرانی به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب،منلوپارک کالیفرنیا،۱۸بهمن۹۷

🆔 @andishehayee


#عباس_عبدى:
به نظر من دکتر سروش تا حدی اقتضایی وارد بحث شدند. دلایل ایشان در ترجیح آقای خمینی به شاه، احتمالاً برای خود ایشان اهمیت دارد. ممکن است دلایلی هم فقط برای من و افرادی شبیه من اهمیت داشته باشد. اما در چنین بحثی باید از استدلال‌های بین‌الاذهانی استفاده کنیم؛ دلایلی که در حوزه سیاست قابل اتکا است. تکیه کردن به فقاهت و فلسفه‌دانی و عرفان‌شناسی و مقولاتی از این دست، در ترجیح این سیاستمدار به آن سیاستمدار قابل اتکا و قانع‌کننده نیست. اگر این چیزها ملاک است، احتمالاً آشنایی شاه با زبان‌های انگلیسی و فرانسوی و حتی دانش نظامی او اهمیتش کمتر از آشنایی امام خمینی با عرفان و فلسفه نیست.


https://goo.gl/ryFyY2
@SchoolofRumi

🆔 @andishehayee






محمدجعفر مصفا ساعتی پیش درگذشت.

نمیدانم تا چه حد صحت دارد ولی در سایتشان اعلام شده است .
🆔 @MolaviPoet


پاسخ به آرش نراقی
همجنسگرایی
قسمت دوم

من به او اشکال گرفته بودم که صرف رد کردن ادله مخالفان، برای اثبات مدعا کافی نیست؛ بلکه باید دلیل هم برای مدعا آورد. وی چنین پاسخ می‌دهد که اگر دلیلی که برای غیراخلاقی بودن کاری ارائه می‌شود مخدوش باشد، همین کافی است که آن کار را اخلاقی بدانیم!
از این رو، خود را موظف نمی‌بیند که غیر از رد ادله مخالفان، دلیلی بیاورد، بلکه از همان مناقشات قبل نتیجه می‌گیرد:
حکم به ممنوعیت رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است» و چون می‌دانیم خدا عادل است، باید گزاره‌های دینی را توجیه کنیم،
و البته اذعان می‌کند که اگر کسی مناقشات فوق را نپذیرد، ضرورتی برای تحمیل چنین برداشتی بر قرآن ندارد.

اما واقعا برای اثبات جواز اخلاقی یک کار، صرف رد کردن دلایل مخالفان کافی است؟

مغالطه واضحی که در این سخن است، خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات (عرصه واقعیتِ مطلب و عرصه دلیلِ مطلب) است.
(برای اینکه مغالطه بودن این مساله واضح شود اشاره می‌کنم که برخی از مطالب بقدری دلیل یافتنش در عرصه اخلاق پیچیده بوده، که عده‌ای سخن از شهودات اخلاقی به میان آورده اند. شهود اخلاقی همیشه جایی مطرح می‌شود که شخص احساس می‌کند با یک دلیل مستقل عقلی نمی‌تواند حکم اخلاقی مورد نظرش را توجیه کند. مثلا ممکن است کسی نتواند برای غیراخلاقی بودن دزدی دلیل کافی بیاورد، و به شهود اخلاقی خود ارجاع می‌دهد، آیا می توانیم بگوییم چون دلیل نیاورده پس مخالفتش با دزدی حتما خلاف عدالت است؟!)

اما دلیلی که نشان می‌دهد برای توجیه جواز اخلاقیِ یک کار، صرف مناقشه در دلایل مخالفان کافی نیست، توجه به #نقص_عقل ما در تشخیص است؛ که این غیر از #ناتوانی_عقل است.
وی به گونه‌ای بیان کرده که گویی اگر کسی عقل را در شناختِ برخی از امور ناتوان دانست، پس حتما اشعری‌مسلک است و همه اخلاقیات را تابع دستور خدا می‌داند
در حالی که بنده در بحث خود نشان داده بودم که اساساً دینداری عاقلانه ناشی از آن است که ما با عقلمان، وجود خدا، مهربانی او، علم مطلق او، و ... را اثبات می‌کنیم (قبول عرضه عقل‌پذیر ، که تحقیق مستقل عقل در آن را جدی می‌گیریم) و در عین حال به عدم احاطه عقل خود به همه مسائل مربوط به خوشبختی و رستگاری انسان باور داریم (عرصه عقل‌گریز ، که دست کم فعلا در دسترس عقلمان نیست) و از این رو، به پیام خدا برای زندگی اعتنای جدی می‌کنیم.
پس
اگر آقای نراقی همه ادله عقلی مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه را رد کند، نمی‌تواند اقدام خود در دست برداشتن از ظهور متن دین را موجه بداند؛ زیرا کاملا محتمل است که حکم خداوند فلسفه واقعی دیگری داشته که فعلا از دسترسی و توجه عقل او خارج مانده است.
و بحث آسیبهای رفتارهای همجنسگرایانه، و مطالب آقای اسپریجگ، که در پایان بحثم نقل قول کرده بودم، صرفا برای نشان دادن این بود که ادله مخالفان همجنسگرایی در غرب، اگر قویتر از موافقان نباشد، ضعیف‌تر نیست.

بنده در مقاله نسبتاخلاق وفقه
http://www.souzanchi.ir/jurisprudence-and-ethics/
توضیح داده ام که بسیار ساده‌انگارانه است که احکام شرعی را به نحو صفر و یکی، و فقط با این یا آن قاعده اخلاقی تحلیل کنیم.
خداوند وقتی می‌خواهد حرمت شرابخواری را مطرح کند نمی‌فرماید فقط بد است؛ بلکه می‌فرماید «منافعی دارد و بدی‌ای؛ و البته بدی‌اش شدیدتر از منافعش است» (بقره/219). یعنی چنان نیست که اگر عده‌ای درباره شرابخواری بحث کنند حتما دلایل مخالفان «از همه جهات» بر دلایل موافقان غلبه کند. خیر؛ موافقان هم می‌توانند واقعا منافعی برای شرابخواری بیابند. اما برآیندِ تمامی منافع و مضار آن در علم خدا، خروجی‌اش حرمت شرابخواری می‌شود.
در این بحث نیز حکم به جواز یا حرمت رواج رفتار همجنسگرایانه، تنها زمانی معقول است که به تمامی ریشه‌ها، آثار و ثمرات آن، علم داشته باشیم؛ و برآیند آنها را نیز درست محاسبه کرده باشیم که در مجموع، خیر و فایده رواج آن؛ یا شر و ضررش بیشتر است.
این برآیندگیری در برخی امور مانند راستگویی و دروغگویی بقدری واضح است که عقل، بدون هدایت شرع هم آن را می‌فهمد (عرصه حسن و قبح عقلی و اصطلاحاً: تکلیف ارشادی) ولی در برخی از عرصه‌ها، چنان ظرافت و پیچیدگی دارد که اصطلاحاً عقل‌گریز است و شریعت آنها را به ما معرفی می‌کند (عرصه واجب و حرام شرعی و تکالیف مولوی).

بار دیگر یادآوری می‌کنم آنچه شریعت اسلام حرام دانسته، حرمت لواط و رفتارهمجنسگرایانه است؛ و این ربطی ندارد که کسی که در درون خویش، گرایشی به همجنس احساس می‌کند، حتماً آدم بدی باشد؛ یا شایسته تحقیر و توهین باشد.اسلام یک رفتار را ممنوع کرده، نه یک گرایش درونی را؛ به علاوه که صرفِ دوست داشتن و وجود علاقه عاطفی به دیگران، مادام که در حال وهوای جنسی نباشد، در اسلام بسیار پسندیده است و نمونه بارزش تاکیدات فراوان بردوست داشتن اهل بیت ع است.

@souzanchi
🆔 @andishehayee

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 815

obunachilar
Kanal statistikasi