ميگم شازده به نظرت يكي رو دوست داشته باشي بهتره يا يكي دوستت داشته باشه؟
ميگه يكي رو دوست داشته باشي و نتوني بگي بدتره يا يكي دوستت داشته باشه و نتونه بگه؟
ميگم اي منفي باف. نتوني چيه؟ اينا همش اداست، اگه يكي رو بخواي بايد بگي. ميگه تو گفتي؟ ميگم نه بابا من كسي رو دوست ندارم كه. ميگه داري. ميگم نه، كو؟ ميخنده.
ميگم سرده تو هم لختي بيا كنار از بغل پنجره. ميخنده ميگه نگراني سرما بخورم؟ خيال سرما نميخوره. ميگم خيال اگه برقصه و بخنده و حرف بزنه و همه چي رو بدونه، ممكنه سرما هم بخوره. ميگه قرص سبز صبحت روي ميزه. بعدم وايميسه لب پنجره، گنجيشك ميشه پر ميزنه ميره انگار نبوده هيچ وقت.
تا قرصم اثر كنه و برگردم به روزهاي ساده ممتد، به اين فكر ميكنم كه آدم تماشا بودن از همشون سخت تره. آدم خواستن و نگاه كردن و دم نزدن. بعدم وايميسم لب پنجره، گنجيشك ميشم و پر ميزنم و ميرم. هيچكس هيچ وقت تو اين خونه نبوده. يا توي دل من. يا توي آغوش تو.
ميگه يكي رو دوست داشته باشي و نتوني بگي بدتره يا يكي دوستت داشته باشه و نتونه بگه؟
ميگم اي منفي باف. نتوني چيه؟ اينا همش اداست، اگه يكي رو بخواي بايد بگي. ميگه تو گفتي؟ ميگم نه بابا من كسي رو دوست ندارم كه. ميگه داري. ميگم نه، كو؟ ميخنده.
ميگم سرده تو هم لختي بيا كنار از بغل پنجره. ميخنده ميگه نگراني سرما بخورم؟ خيال سرما نميخوره. ميگم خيال اگه برقصه و بخنده و حرف بزنه و همه چي رو بدونه، ممكنه سرما هم بخوره. ميگه قرص سبز صبحت روي ميزه. بعدم وايميسه لب پنجره، گنجيشك ميشه پر ميزنه ميره انگار نبوده هيچ وقت.
تا قرصم اثر كنه و برگردم به روزهاي ساده ممتد، به اين فكر ميكنم كه آدم تماشا بودن از همشون سخت تره. آدم خواستن و نگاه كردن و دم نزدن. بعدم وايميسم لب پنجره، گنجيشك ميشم و پر ميزنم و ميرم. هيچكس هيچ وقت تو اين خونه نبوده. يا توي دل من. يا توي آغوش تو.