یکشنبه است


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


کانون شعر و ادب دانشگاه گلستان
📚📚📚
یکشنبه است بوی غزل می دهد تنت
پیج اینستاگرام:
https://instagram.com/yekshanbeast__?igshid=oxud343g5p3m

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


دل‌ در گرو چند هنر داشتم این شد
ای بی سپران من که سپر داشتم این شد

رودی که به سر خورد ز اندوه ورم کرد
یعنی عطش سیر و ‌سفر داشتم این شد

خاکسترِ گردو بُنِ پیری به چناری
فرمود: که بسیار ثمر داشتم این شد

با خاک سیه، جمجمهٔ خالی جمشید
می‌گفت: ز افلاک خبر داشتم این شد

نی گفت: که تلخ است جهان؛ گفتمش: این نیست
نالید که من بار شکر داشتم این شد

#حسین_جنتی

▪️▫️◾️◽️◼️◻️⬛️

#یکشنبه_است
#غزل
▫️▫️▫️▫️
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


شعری که دوست دارم
چرا مرا می‌گریاند؟


#معین_دهاز
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان 🦋


@gu_poetry_society
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°


سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها
دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها
دلتنگ
پیش این سنگدلان
قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد
چه دل آزارترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها
دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای
سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو با ش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها
دل تنگ

#فریدون_مشیری
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان🌻

@gu_poetry_society
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°


یکشنبه است dan repost
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد

یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!

شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم، ولی
من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد

"من از آن روز که در بند توام" فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد


#علی_صفری
#یکشنبه_است

☘کانون شعر و ادب دانشگاه گلستان ☘


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
... تو توجه کردی که شعرهای عاشقانهٔ من چقدر اجتماعیه ؟!...

#استاد_هوشنگ_ابتهاج
#یکشنبه_است

🍃@gu_poetry_society🍃


کانون محیط زیست دانشگاه گلستان dan repost
روی فئودال‌ها را سفید کردند...

💢کانون‌های فرهنگی همواره شریان اصلی فعالیت فرهنگی به دور از سیاست و سیاست‌زدگی و حفظ نشاط و سرزندگی در دانشگاه‌ها بوده و هست.
💢متاسفانه در وضعیت کنونی کشور و با وجود نهاد‌ها و تشکلات تمامیت خواه و سستی عناصر مدیریتی دانشگاه‌ها شاهد آن هستیم که این بستر بازیچه دست نهادها و تشکلات سیاسی شده است؛ نه تنها بستری برای شکوفایی استعداد فعالین فرهنگی نیست؛ بلکه محلی برای سرکوب آنان و سیاسی‌ کاری‌های فعالین سیاسی وابسته شده است و مسئولین دانشگاه تمام قد از این دخالت‌ها و اعمال قدرت‌ها حمایت می‌کنند.
💢آیین نامه‌ها، اساسنامه‌ها، شیوه‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها و هیچ‌یک از قوانینی که برای محکوم کردن فعالین فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرد، در تقابل با فعالین سیاسی وابسته کاربردی ندارد.
💢بخوانید تا ببینید در دانشگاه گلستان، شهر گرگان، چه بر فعالین فرهنگی می‌گذرد.
💢منتظر نباشیم به روز خودمان بیاید
💢حمایت کنیم💢

https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-07-30


‌‌‏◄

ما چون ز دری
پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

#وحشی_بافقی
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


🌺حمایت از دوست عزیزمان🌺


جشنواره گلبرگ (حجاب) dan repost
داستان حجاب.docx
21.8Kb
#اثر_شماره_۸۰

📝تولید کننده اثر:‌
عاطفه عبدالهی
📸رشته شرکت کننده:
#داستان_کوتاه
🏫دانشگاه:
گلستان
📖رشته‌ی تحصیلی:
زبان و ادبیات انگلیسی
__
@Golbarg_iust

رای به این اثر 👇👇👇👇👇


دختر ترسا چو برقع برگرفت
بند بند شیخ آتش درگرفت

#عطار_نیشابوری

▪️▫️◾️◽️◼️◻️⬛️

مثنوی کامل را با لمس لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86%D8%B5%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%86-07-20
▪️▫️◾️◽️◼️◻️⬛️

#یکشنبه_است
#مثنوی
▫️▫️▫️▫️
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد

ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم

#میرنجات_اصفهانی

▪️▫️◾️◽️◼️◻️⬛️

#یکشنبه_است
#تک_بیت
▫️▫️▫️▫️
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


"غزلی" زاده نشد ؛ خانه‌ء دل ویران است



زیر آوار ِ " #هجا" ... درد ِ مرا پیدا کن


#مهدی_رضایی❤️
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان
#یکشنبه_است

@gu_poetry_society


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
کمک کن تا بمیرم...
ساعت ها
روی سردردهای مزمن خوابیده اند
و قرص ها رو به انقراضند !

من از سایه ی تنهای خودم می ترسم
و به غربت این برزخ خو نمی کنم
به خبرهای بدِ روزنامه
و به فردایی که نمی خواهم بیاید !

کمک کن
تا راحت بمیرم !
مثلا نامه ای بفرست
بی کلمه
تنها بوی موهایت را در پاکت بگذار ...

#پوریا_اشتری
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


~~~~~~~~~~~~~~~
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا میرفت دل

یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
~~~~~~~~~~~~~~~

#قیصر_امین_پور❤️
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
یکشنبه است_________________🦋

#بشنویم

#استاد_شجریان♡
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


ما را به خود کردی رها , شرمی نکردی از خدا
اکنون بیا در کوی ما آن دل که بردی باز ده...

#مولانا

▪️▫️◾️◽️◼️◻️⬛️

#یکشنبه_است
#تک_بیت
▫️▫️▫️▫️
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ‌،
پرشی دارد اندازه عشق‌...

زندگی چیزی نیست ، كه لب طاقچه عادت از یاد من و تو
برود.
زندگی جذبه دستی است كه می چیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه ، كه در دهان گس تابستان است‌.
زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره‌.
زندگی تجربه شب پره در تاریكی است‌.
زندگی حس غریبی است كه یك مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است كه در خواب پلی می پیچد.
زندگی دیدن یك باغچه از شیشه مسدود هواپیماست‌.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهایی «ماه» ، فكر بوییدن گل در كره ای دیگر.

زندگی شستن یك بشقاب است‌.

زندگی یافتن سكه دهشاهی در جوی خیابان است‌.

زندگی «مجذور» آینه است‌.
زندگی گل به «توان» ابدیت‌،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی « هندسه» ساده و یكسان نفسهاست‌.

هر كجا هستم ، باشم‌،
آسمان مال من است‌.
پنجره‌، فكر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است ...
_______ 🌸
________________________
#سهراب_سپهری
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان

@gu_poetry_society


🍃تفاوت دو فعل "نوشیدن " و " آشامیدن " 🍃

دو فعل نوشیدن و آشامیدن را که ما در پارسی برای خوردن مایعات به کار می بریم معمولا به یک معنی در نظر می گیریم و فرقی میان آنها قائل نمی شویم. روی کاشی سقاخانه می نویسند « آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن!» و در تابلوی کنار شیر آب در پارک هم می نویسند: « آب شیر آشامیدنی نیست.» پس برای خوردن آب هم از فعل « نوشیدن» استفاده کرده اند و هم از فعل « آشامیدن».
اما سالها پیش دوست و همکار گرامیم آقای اسماعیل سعادت در مقاله ای توجه ما را به تفاوت ظریفی که میان این دو فعل و کار برد آنها وجود دارد جلب کرد. فعل «آشامیدن» در قدیم بیشتر برای خوردن مایعات بد و مضر و تلخ و ناگوار به کار می رفته است، مانند زهر یا خون یا سرکه. مثلا خونخواران خون را می آشامیدند و لذا به ایشان « خون آشام » می گفتند.
گفت صد دریا ز خون دل بیار
تا درآشامم که مستم این زمان
(عطار)

خون را معمولا نمی نوشیدند. زهر را هم نمی نوشیدند. ولی اگر شاعر آن را از دست محبوب و معشوق خود می ستاند، در آن صورت نوش بود نه نیش.

زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمی گوارد (سعدی)

نوشیدن بیشتر برای خوردن چیزهای خوب و گوارا و شفا بخش به کار می رفته است، مانند باده و دارو . باده گساران باده را می نوشیدند و وقتی به دُرد آن می رسیدند، دُرد را می آشامیدند.
شاعران ما، از جمله عطار و سعدی و حافظ، بارها از دُردآشامیدن سخن گفته اند. از لحاظ عرفانی درد آشامی صفت رندان خرابات و صوفیان مست بوده است.
در این سماع همه ساقیان شاهد روی
بر این شراب همه صوفیان درد آشام (سعدی)

سعدی خودش را هم یکی از این رندان و صوفیان درد آشام دانسته است:
مستی از من پرس و شور عاشقی وآن کجا داند که درد آشام نیست (سعدی)

به کار بردن آشامیدن برای چیزهای ناخوب و نوشیدن برای چیزهای خوب قاعده ای بوده است که استثناء هائی هم داشته است، به خصوص در شعر.
شاعر در بند وزن و قافیه است و لذا گاهی مجبور می شود که آشامیدن را برای چیزهای گوارا و خوب به کار برد و نوشیدن را برای چیزهای ناگوار و بد.
گاهی هم از فعل «کشیدن» استفاده می کند که هم برای چیزهای خوب و مفید به کار می رود و هم برای چیزهای بد.
مثلا در بیت زیر حافظ «کشیدن» را به معنای نوشیدن به کار برده است:

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد بود آیا که کند یاد ز درد آشامی
(حافظ)

و عطار در بیت زیر همین فعل را به معنای آشامیدن به کار برده است:
عطار در دیر مغان خون می کشد اندر نهان فریاد برخاست از جهان کای رند درد آشام ما (عطار)

(امروز معمولا به جای «کشیدن » از فعل «زدن » استفاده می کنیم).
با وجود این که گاهی برای خوردن مایعات خوب و گوارا از فعلهای « آشامیدن» و « کشیدن» استفاده می کردند ولی فعلی که معانی گوارا بودن و شیرینی را به ما منتقل می کرده است « نوشیدن» بوده است. در واقع نوشیدن کاری بوده است که دل و جان یا روح را در گیر می کرده است. شرابی که دل را شادکند باید نوشیده شود. قوت دل را نوش جان می کنند. غذا و طعام معمولی هم اگر گوارا بود نوش جان می شود. ( فرانسویان در ابتدای غذا خوردن به هم می گویند: «بن اپتی» و ایرانیها معمولا آن را «نوش جان» ترجمه می کنند، که غلط نیست ولی دقیق هم نیست. ترجمۀ دقیق آن در پارسی « گوارا باد!» است که در قدیم هم به کار می رفته است.)
من گمان می کردم که تفاوت «نوشیدن» و «آشامیدن» مختص زبان پارسی است. ولی دیروز در کتاب شرح تعرف، به قلم مستملی بخاری، خواندم که نظیر این تفاوت در معانی دو فعل عربی هم هست. مستملی این مطلب را در ضمن داستانی، در ترجمه و شرح یکی از ابیات عربی صوفی قرن سوم ابوالحسین نوری، بیان کرده است.
داستان از این قرار است که شخصی شب عید به مسجد شونیزیه در بغداد می آید و به ابوالحسین نوری که در این مسجد می نشست می گوید: «فردا عید است. شما چه لباسی به تن خواهید کرد؟» نوری در جواب قطعه ای می خواند که بیت اولش این است:
قالوا غداً ماذا انت لابسه فقلت خلعة ساقٍ عبده جرعاً
(گفتند: فردا عید است چه خواهی پوشیدن؟ گفتم: خلعت آن کس که بندۀ خود را جرعه ها می چشاند)
پس از ترجمۀ این بیت، مستملی در بارۀ معنای «جرع» توضیح می دهد و می گوید که «جرع» در عربی برای خوردن چیزهای تلخ و بد مزه به کار می رود. « جرع چیزی باشد که بکراهت آن را فرو خورند و کسی که او را از کاری تلخیی به گلو فرو رود گوید:
جرعتُ مرارة کذا. تلخی فلان کار فرو خوردم. و خدا می گوید : یَتَجَرَّعُه وَ لا یَکادُ یُسیغُه» (ابراهیم: 17). چون شراب دوزخیان تلخی داشت و گواریدن نداشت، حق خوردن آن را تَجَرّع خواند» ( ج 3، ص 1252). بنا بر این "تجرع" یا "جرع"در تازی همان معنائی را افاده می کند که فعل "آشامیدن " در پارسی می کند.

مطلب از : استاد نصرالله پورجوادی فیس بوک
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان
@gu_poetry_society


یکشنبه است dan repost
یکشنبه است
▫️▫️▫️▫️

پیش روح پاک، دنیا جز فریبی بیش نیست
از همین رو کودکان با خاک بازی می کنند

▫️▫️▫️▫️

#احمدجم
#یکشنبه_است

@gu_poetry_society🌿

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

164

obunachilar
Kanal statistikasi