🍃تفاوت دو فعل "نوشیدن " و " آشامیدن " 🍃
دو فعل نوشیدن و آشامیدن را که ما در پارسی برای خوردن مایعات به کار می بریم معمولا به یک معنی در نظر می گیریم و فرقی میان آنها قائل نمی شویم. روی کاشی سقاخانه می نویسند « آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن!» و در تابلوی کنار شیر آب در پارک هم می نویسند: « آب شیر آشامیدنی نیست.» پس برای خوردن آب هم از فعل « نوشیدن» استفاده کرده اند و هم از فعل « آشامیدن».
اما سالها پیش دوست و همکار گرامیم آقای اسماعیل سعادت در مقاله ای توجه ما را به تفاوت ظریفی که میان این دو فعل و کار برد آنها وجود دارد جلب کرد. فعل «آشامیدن» در قدیم بیشتر برای خوردن مایعات بد و مضر و تلخ و ناگوار به کار می رفته است، مانند زهر یا خون یا سرکه. مثلا خونخواران خون را می آشامیدند و لذا به ایشان « خون آشام » می گفتند.
گفت صد دریا ز خون دل بیار
تا درآشامم که مستم این زمان
(عطار)
خون را معمولا نمی نوشیدند. زهر را هم نمی نوشیدند. ولی اگر شاعر آن را از دست محبوب و معشوق خود می ستاند، در آن صورت نوش بود نه نیش.
زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمی گوارد (سعدی)
نوشیدن بیشتر برای خوردن چیزهای خوب و گوارا و شفا بخش به کار می رفته است، مانند باده و دارو . باده گساران باده را می نوشیدند و وقتی به دُرد آن می رسیدند، دُرد را می آشامیدند.
شاعران ما، از جمله عطار و سعدی و حافظ، بارها از دُردآشامیدن سخن گفته اند. از لحاظ عرفانی درد آشامی صفت رندان خرابات و صوفیان مست بوده است.
در این سماع همه ساقیان شاهد روی
بر این شراب همه صوفیان درد آشام (سعدی)
سعدی خودش را هم یکی از این رندان و صوفیان درد آشام دانسته است:
مستی از من پرس و شور عاشقی وآن کجا داند که درد آشام نیست (سعدی)
به کار بردن آشامیدن برای چیزهای ناخوب و نوشیدن برای چیزهای خوب قاعده ای بوده است که استثناء هائی هم داشته است، به خصوص در شعر.
شاعر در بند وزن و قافیه است و لذا گاهی مجبور می شود که آشامیدن را برای چیزهای گوارا و خوب به کار برد و نوشیدن را برای چیزهای ناگوار و بد.
گاهی هم از فعل «کشیدن» استفاده می کند که هم برای چیزهای خوب و مفید به کار می رود و هم برای چیزهای بد.
مثلا در بیت زیر حافظ «کشیدن» را به معنای نوشیدن به کار برده است:
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد بود آیا که کند یاد ز درد آشامی
(حافظ)
و عطار در بیت زیر همین فعل را به معنای آشامیدن به کار برده است:
عطار در دیر مغان خون می کشد اندر نهان فریاد برخاست از جهان کای رند درد آشام ما (عطار)
(امروز معمولا به جای «کشیدن » از فعل «زدن » استفاده می کنیم).
با وجود این که گاهی برای خوردن مایعات خوب و گوارا از فعلهای « آشامیدن» و « کشیدن» استفاده می کردند ولی فعلی که معانی گوارا بودن و شیرینی را به ما منتقل می کرده است « نوشیدن» بوده است. در واقع نوشیدن کاری بوده است که دل و جان یا روح را در گیر می کرده است. شرابی که دل را شادکند باید نوشیده شود. قوت دل را نوش جان می کنند. غذا و طعام معمولی هم اگر گوارا بود نوش جان می شود. ( فرانسویان در ابتدای غذا خوردن به هم می گویند: «بن اپتی» و ایرانیها معمولا آن را «نوش جان» ترجمه می کنند، که غلط نیست ولی دقیق هم نیست. ترجمۀ دقیق آن در پارسی « گوارا باد!» است که در قدیم هم به کار می رفته است.)
من گمان می کردم که تفاوت «نوشیدن» و «آشامیدن» مختص زبان پارسی است. ولی دیروز در کتاب شرح تعرف، به قلم مستملی بخاری، خواندم که نظیر این تفاوت در معانی دو فعل عربی هم هست. مستملی این مطلب را در ضمن داستانی، در ترجمه و شرح یکی از ابیات عربی صوفی قرن سوم ابوالحسین نوری، بیان کرده است.
داستان از این قرار است که شخصی شب عید به مسجد شونیزیه در بغداد می آید و به ابوالحسین نوری که در این مسجد می نشست می گوید: «فردا عید است. شما چه لباسی به تن خواهید کرد؟» نوری در جواب قطعه ای می خواند که بیت اولش این است:
قالوا غداً ماذا انت لابسه فقلت خلعة ساقٍ عبده جرعاً
(گفتند: فردا عید است چه خواهی پوشیدن؟ گفتم: خلعت آن کس که بندۀ خود را جرعه ها می چشاند)
پس از ترجمۀ این بیت، مستملی در بارۀ معنای «جرع» توضیح می دهد و می گوید که «جرع» در عربی برای خوردن چیزهای تلخ و بد مزه به کار می رود. « جرع چیزی باشد که بکراهت آن را فرو خورند و کسی که او را از کاری تلخیی به گلو فرو رود گوید:
جرعتُ مرارة کذا. تلخی فلان کار فرو خوردم. و خدا می گوید : یَتَجَرَّعُه وَ لا یَکادُ یُسیغُه» (ابراهیم: 17). چون شراب دوزخیان تلخی داشت و گواریدن نداشت، حق خوردن آن را تَجَرّع خواند» ( ج 3، ص 1252). بنا بر این "تجرع" یا "جرع"در تازی همان معنائی را افاده می کند که فعل "آشامیدن " در پارسی می کند.
مطلب از : استاد نصرالله پورجوادی فیس بوک
#یکشنبه_است
#کانون_شعر_و_ادب_دانشگاه_گلستان
@gu_poetry_society