نوشتار شماره ٣٩
موضوع: متدولوژي ارزشيابي (Valuation Methodology) رفتار صعودي قيمت سهام شركت ها و شاخص بورس كشور در دهه ٩٠ را چگونه توضيح مي دهد؟
تغيير ارزش شاخص بورس (نماينده بازار سهام) به طور عام و هر يك از شركت ها به طور خاص را بايد در پويايي يك يا تركيبي از عوامل يكپارچه زير جست و جو نمود:
الف- عوامل عملياتي شركت ها
١- درآمد فروش
٢- بهاي تمام شده و ساير هزينه ها
٣- خالص سرمايه در گردش (NWC)
٤- خالص مخارج سرمايه اي (Capex Net)
٥- هزينه سرمايه (Cost of Capital)
ب- عوامل غیرعملیاتی شركت ها شامل
۱- املاک و مستغلات غیرعملیاتی
۲- سرمایه گذاری ها
ج- آپشن هاي موجود در عوامل عملياتي و غيرعملياتي شركت ها، براي مثال، تغيير كاربري زمين و تجديد ارزيابي دارايي هاي آنها
در دهه ٩٠ خورشيدي، عوامل عملياتي (الف) عمدتا بر رشد توأمان ارزش سهام شركت ها و شاخص بورس تاثير داشته كه به نظر مي رسد فروش "اسمي" شركت ها، بيش ترين سهم را در رسيدن شاخص از حدود ٢٠ هزار واحد به حدود ١٩٠ هزار فعلي داشته است. اين درحالي است كه ميزان كنوني توليد ناخالص داخلي كشور تقريبا در محدوده قبل از ركود آن در ابتداي دهه ٩٠ قرار دارد!، مگر نه اينكه صعود بازار سهام مي بايست نشأت گرفته از سلامت اقتصاد (رشد باكيفيت يعني توليد واقعي -Real GDP-) باشد!؟
فروش عمده شركت های اصلی بازار سهام کشور طي اين سال ها ناشي از سه عامل مقدار فروش*قیمت دلاری محصولات*نرخ ارز است که "مقدار فروش" شركت هاي تأثيرگذار بر شاخص طی ۸ سال گذشته سهم کمتری نسبت به دو عامل دیگر داشته است. بیشتر شرکت های مؤثر بر شاخص سهام در كشور محصولات خود را در بازار جهاني به فروش رسانده اند (خام فروش بوده) يا در نهايت تورم بالاي توليد خود را دير يا زود به مصرف كننده منتقل كرده اند. بنابراين:
١- "افزايش نرخ دلار" از حدود ١٠٠٠ تومان در حدود سال ١٣٩٠ به ميزان فعلي، موجب شده عامل غالب بر "رشد درآمد فروش" شركت هاي تأثيرگذار بر شاخص نظير شركت هاي صنايع پتروشيمي، فلزات اساسي و خودرو، "علي رغم رشد نه چندان زياد مقدار فروش آنها شده است"؛
٢- "افزايش قيمت جهاني (دلاري)" محصولات شركت هاي الفيني، پلي الفيني، متانولي، اوره اي، پالايشگاهي، نفت، فلزات اساسي (مس، سرب و روي) و الخ موجب افزایش مضاعف ارزش سهام آنها شده است.
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت افزایش ارزش سهام شركت ها و در نهايت صعود شاخص بورس در دهه فعلي عمدتا متأثر از افزایش چندین برابری نرخ ارز و رشد مثبت قیمت جهانی محصولات آنها بوده است و نه افزايش مقدار فروش!. به عبارت ديگر، رشد بي كيفيت و نه رشد باكيفيت!
بي جهت نيست تحليل گران بازار در بررسي ارزش سهام شركت ها و تصميم بر خريد يا فروش آن در بازار سهام كشور عمدتا به عوامل برونزاي مؤثر بر شركت ها نظير نرخ ارز و قيمت هاي جهاني به جاي عوامل درونزا نظير تحليل استراتژي و رقباي شركت مي نگرند.
عباس گمار
٧ مهر ١٣٩٧
https://t.me/irvaluation