دیالوگهایساراوسیاووشدرجیران:
- عهد بستن نشونهای میخواد که هیچوقت فراموشش نکنیم
+ من میگم نشونه چی باشه؛ نشونه باید چیزی باشه
که همیشه همراهمون باشه ، درسته ؟
- درسته !
+ تپشقلبمـون ، نشونهیبینمنوتوباشه ؟
- عهد میبندم از این ساعت تا ساعتی که این قلبِ مجروح
در این سینهی خسته میتپه ، وجودم از این عشق تو
خالی نشه ؛ از عهد مهمتر وفای به عهده
هیچوقت ، هیچوقت به وفایِ یه مرد شك نکن !
+ من هم عهد میبندم با مردترین مردی که میشناختم
با مردی که مثل کوه محکمه ، با مردی که مثلِ شیر میجنگه
ولی قلبش مثل آب چشمههای کاخِتی زلاله میخوامتاهستمونفسمیکشمعاشقتباشم !
عاشق مردی که مثل خودِ سارا غمگینه و چون
دیگه توان از دست دادن ندارم از خودم قول میخوام ،
قول میخوام که تا روزی که نفس میکشم
تو رو از دست ندم :) 🤍🦕
- عهد بستن نشونهای میخواد که هیچوقت فراموشش نکنیم
+ من میگم نشونه چی باشه؛ نشونه باید چیزی باشه
که همیشه همراهمون باشه ، درسته ؟
- درسته !
+ تپشقلبمـون ، نشونهیبینمنوتوباشه ؟
- عهد میبندم از این ساعت تا ساعتی که این قلبِ مجروح
در این سینهی خسته میتپه ، وجودم از این عشق تو
خالی نشه ؛ از عهد مهمتر وفای به عهده
هیچوقت ، هیچوقت به وفایِ یه مرد شك نکن !
+ من هم عهد میبندم با مردترین مردی که میشناختم
با مردی که مثل کوه محکمه ، با مردی که مثلِ شیر میجنگه
ولی قلبش مثل آب چشمههای کاخِتی زلاله میخوامتاهستمونفسمیکشمعاشقتباشم !
عاشق مردی که مثل خودِ سارا غمگینه و چون
دیگه توان از دست دادن ندارم از خودم قول میخوام ،
قول میخوام که تا روزی که نفس میکشم
تو رو از دست ندم :) 🤍🦕