🔹 گزارش کار
دوستان و همراهان گرامی ، سلام .
امروز یعنی روز پنجشنبه چهاردهم تیر ماه ۹۷ ، پس از سالها مطالعه و تحقیق و تأمل ، و بعد از قریب دو سال اشتغال به نگارش کتاب «درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی» در نهایت شور و شعف ، کلیت کار به پایان رسید و اکنون فقط مقداری نازککاری باقی مانده است.
خوشحالی و سرورم را حتی در تنهائیام ، نمیتوانم پنهان کنم . سالهاست غصه میخورم از این ننگی که به آن مبتلائیم ؛ ننگ این که تاریخ فلسفه و تفکر ما را کسانی نوشتهاند که اساسا ما را به عنوان ایرانیان مسلمان ، صاحب فکر و اندیشه نمیدانند . آنان بی آن که هیچگونه تعلق خاطری به این سنت و به این مرزوبوم داشته باشند ، در این فضائی که پدیدآوردهاند ، هر کار که دلشان خواسته کرده ، و هر چه اغراضشان خواسته ، گفتهاند . ای کاش ما فقط تماشاچی بودیم و آن چه را که آنان دربارهٔ ما و تاریخ تفکرمان گفته و نوشتهاند ترجمه نمیکردیم و یا اگر ترجمه میکردیم ، سخنی یا حاشیهای یا پاورقی و توضیحی ، و یا نقد و ردی بر آنها مینوشتیم و بدینگونه اظهار وجود میکردیم . ترجمه کردیم و بی هیچ نقد و اعتراض و اشکالی ، آنها را منتشر کردیم و در اختیار اهل مطالعه قرار دادیم و به دانشجویانمان تدریس نمودیم و هم اکنون نیز آنها را در دانشگاهها تدریس میکنیم و به فرزندانمان میآموزیم و با این پذیرش و تدریس ، بر هرآن چه آنان گفتهاند مهر تأیید زدهایم و بدین ترتیب به فرزندان و دانشجویانمان میگوئیم که ما صاحب فکر و اندیشه نیستیم و هیچ چیز نداریم و نه تنها دانش تجربی و فناوری را باید از دیگران بیاموزیم ، بلکه علومانسانی ، و فکر و فلسفه و هنر و اخلاق و آداب و تربیت را نیز باید وارد کنیم . دیگران باید به جای ما بیندیشند و ما فقط مصرف کنیم . البته باید بدانیم که در این روزگار ، ملتی که فقط مصرفکننده است ، در واقع مصرفکننده هم نیست ؛ چرا که مقام مصرفکنندگی نیز شکلی از فاعلیت و کنش است و کسی که در این دوران ، مصرفکنندهٔ محض است ، در واقع مصرفشوندهاست و به عنوان یک شئ و یک کالا به مصرف دیگران میرسد .
اینک کسی که مصرفکنندهٔ محض است و در واقع مصرفشوندهاست و از مقام انسانی خود منسلخ شده است ، تفاوتی ندارد که به مصرف بیدینی برسد یا به مصرف دینداری ؛ به مصرف شرابخواری برسد یا به مصرف نمازخوانی ؛ به مصرف رقص و پایکوبی برسد یا به مصرف گریه و زاری ؛ به مصرف کارخانههای خودروساز برسد یا به مصرف پژوهشهای تاریخفلسفهساز .
گام اول را برداشتهام و حرف اول را در باب یک تاریخ فلسفهٔ اسلامیِ بومی زدهام ؛ و البته میدانم و میدانید که همواره حرف اول و گام اول ، میتواند پر از خطا و لغزش باشد اما حسنش این است که بعد از این گام اول ، میتوان گام دوم را برداشت . به امید آن که فردا فرزندانمان ، گامهای بعدی را بردارند .
@nasrollahhekmat
دوستان و همراهان گرامی ، سلام .
امروز یعنی روز پنجشنبه چهاردهم تیر ماه ۹۷ ، پس از سالها مطالعه و تحقیق و تأمل ، و بعد از قریب دو سال اشتغال به نگارش کتاب «درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی» در نهایت شور و شعف ، کلیت کار به پایان رسید و اکنون فقط مقداری نازککاری باقی مانده است.
خوشحالی و سرورم را حتی در تنهائیام ، نمیتوانم پنهان کنم . سالهاست غصه میخورم از این ننگی که به آن مبتلائیم ؛ ننگ این که تاریخ فلسفه و تفکر ما را کسانی نوشتهاند که اساسا ما را به عنوان ایرانیان مسلمان ، صاحب فکر و اندیشه نمیدانند . آنان بی آن که هیچگونه تعلق خاطری به این سنت و به این مرزوبوم داشته باشند ، در این فضائی که پدیدآوردهاند ، هر کار که دلشان خواسته کرده ، و هر چه اغراضشان خواسته ، گفتهاند . ای کاش ما فقط تماشاچی بودیم و آن چه را که آنان دربارهٔ ما و تاریخ تفکرمان گفته و نوشتهاند ترجمه نمیکردیم و یا اگر ترجمه میکردیم ، سخنی یا حاشیهای یا پاورقی و توضیحی ، و یا نقد و ردی بر آنها مینوشتیم و بدینگونه اظهار وجود میکردیم . ترجمه کردیم و بی هیچ نقد و اعتراض و اشکالی ، آنها را منتشر کردیم و در اختیار اهل مطالعه قرار دادیم و به دانشجویانمان تدریس نمودیم و هم اکنون نیز آنها را در دانشگاهها تدریس میکنیم و به فرزندانمان میآموزیم و با این پذیرش و تدریس ، بر هرآن چه آنان گفتهاند مهر تأیید زدهایم و بدین ترتیب به فرزندان و دانشجویانمان میگوئیم که ما صاحب فکر و اندیشه نیستیم و هیچ چیز نداریم و نه تنها دانش تجربی و فناوری را باید از دیگران بیاموزیم ، بلکه علومانسانی ، و فکر و فلسفه و هنر و اخلاق و آداب و تربیت را نیز باید وارد کنیم . دیگران باید به جای ما بیندیشند و ما فقط مصرف کنیم . البته باید بدانیم که در این روزگار ، ملتی که فقط مصرفکننده است ، در واقع مصرفکننده هم نیست ؛ چرا که مقام مصرفکنندگی نیز شکلی از فاعلیت و کنش است و کسی که در این دوران ، مصرفکنندهٔ محض است ، در واقع مصرفشوندهاست و به عنوان یک شئ و یک کالا به مصرف دیگران میرسد .
اینک کسی که مصرفکنندهٔ محض است و در واقع مصرفشوندهاست و از مقام انسانی خود منسلخ شده است ، تفاوتی ندارد که به مصرف بیدینی برسد یا به مصرف دینداری ؛ به مصرف شرابخواری برسد یا به مصرف نمازخوانی ؛ به مصرف رقص و پایکوبی برسد یا به مصرف گریه و زاری ؛ به مصرف کارخانههای خودروساز برسد یا به مصرف پژوهشهای تاریخفلسفهساز .
گام اول را برداشتهام و حرف اول را در باب یک تاریخ فلسفهٔ اسلامیِ بومی زدهام ؛ و البته میدانم و میدانید که همواره حرف اول و گام اول ، میتواند پر از خطا و لغزش باشد اما حسنش این است که بعد از این گام اول ، میتوان گام دوم را برداشت . به امید آن که فردا فرزندانمان ، گامهای بعدی را بردارند .
@nasrollahhekmat