نصرالله حكمت


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


اين كانال با نظارت و اشراف دكتر
"نصر الله حكمت" تاسيس شده و هدف آن
"نشر آگاهى" و " بسطْ خود آگاهى" در حوزه هاى "ايمان"، " عرفان" و "فلسفه" با محوريت آراى ايشان است
ادمين ها:
@farzadfarshid
@nahekmat

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🔸🔸اطلاعيه :
به اطلاع دوستان و همراهان گرامى
مى رساند كه جلسه نقد و بررسى كتاب
« شاكله شناسى» تاليف دكتر نصرالله حكمت برگزار خواهد شد. ورود و شركت براى عموم علاقه مندان آزاد مى باشد.

زمان : يك شنبه ٢٤ تيرماه ١٣٩٧ از ساعت ١٥ الى ١٩

مكان:
پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی

آدرس:
خ پاسداران
گلستان یکم
پلاک ۱۲۴

ناقدين :
١- دكتر قباد منصور بخت
( استاد تاريخ دانشگاه شهيد بهشتى)
٢- دكتر عبدالله صلواتى
( دانشيار فلسفه دانشگاه شهيد رجايى)
٣- دكتر عبدالحميد ضيايى
( استاد و مدرس فلسفه و عرفان)
٤- دكتر رضا ماحوزى
( معاونت پژوهشى پژوهشكده مطالعات اجتماعى و فرهنگى)
٥- استاد اسدالله رحمان زاده
( مدرس فلسفه در كالج كانترا كاستا)
٦- دكتر محمد ابراهيم ضرابى ها
( مدرس فلسفه در دانشگاه اديان و دانشگاه اهل بيت( ع) )

@nasrollahhekmat


🔹 بر همه چیز
نام مهر
و مهربانی
بنویس
تا نرم و صبور گردد
و ثناگوی پاکی باش
در آسمان‌ها
و در زمین ،
و زیبائی آن‌ها را ببین
و
از راه رسیدنِ
فردای زیبا را
باور داشته باش .

@nasrollahhekmat


🔹 خدای من
همه چیز را می‌داند
و ماجرای گذشتگان را
در یک کتاب نوشته است
خدای من
هیچ چیز را
و
هیچ کس را
نه گم می‌کند
نه فراموش.

@nasrollahhekmat




اگر
با کلمات ،
جمله‌ای نمی‌سازی ،
نساز ،
با‌ «خودت»
بساز .

@nasrollahhekmat


همه عالم
بی تو
نیست جز
رنج قفس .

@nasrollahhekmat


یک لحظه
با تو بودم و
جاری است
در تنم
عطری که
از نگاه تو
بر جان من چکید.

@nasrollahhekmat


حکیمی
در راهی
به سوی روستا می‌رفت .
زنی را دید
که از روستا می‌آمد
و سخت خود را آراسته بود .
از او پرسید :
_ کجا می‌روی ؟
زن گفت :
_ می‌روم تا شهر را ببینم .
حکیم گفت :
_ با این شکل و شمایلی که تو می‌روی ، انگار قرار است که شهر ، تو را ببیند .

@nasrollhhekmat


در این روزگار
بازارها و مراکز خرید ،
پُر است از
کالاهائی که
انسان هیچ‌ نیازی به‌ آن‌ها ندارد
در عین حال
به‌ خریدن آن‌ها نیاز دارد
و‌ برای خریدنشان
ناگزیر است که
چیزهائی را بفروشد
و از دست بدهد که
سخت به آن‌ها نیازمند است .

@nasrollahhekmat


ملِک الموتِ
یأس
ایمان است .

@nasrollahhekmat


تفسیر کلام معصوم ( ۱۴ ) :

امام صادق
درود خدا و فرشتگان
و همهٔ آدمیان
بر او باد ،
دربارهٔ «نفْس» چنین می‌گوید :
لاتَدَعِ النَّفْسَ و هَواها
فاِنَّ هواها رَداها
و تَرْکُ النَّفْسِ و ما تَهْویٰ اَذاها
و کَفُّ النَّفْسِ عمّا تَهْویٰ دواها
( میزان الحکمة ، به نقل از
اصول کافی ۲/ ۳۳۶) «خود»ت را به دست هوس‌هایش
مسپار
که هوس‌های او زیان‌کاری است
و خود‌ را به دست هوس‌هایش ،
سپردن ، خودآزاری است
و او را از هوس‌هایش بازداشتن
درمان بیماری است .

🔹تفسیر :
«نفس» را فعلا «خود» ترجمه می‌کنیم و نخستین نکتهٔ بسیار مهم در بارهٔ «نفس» این است که در زبان عربی این کلمه مؤنث است و تأنیث آن ، حکایت از آن دارد که «نفس» در وضعیت «قابلیت فاعلی» قرار دارد و به شاکله نزدیک‌ است . معنای«قابلیت فاعلی» این است که در وضعیت طبیعی، «خود» انسان باید آمیزه‌ای از قابلیت و فاعلیت باشد . اگر به حالت «قابلیت محض» یا «فاعلیت محض» درآید ، معنایش این است که از حالت‌ طبیعی خارج شده و مبتلا به اختلال گردیده است . هر یک از قابلیت یا فاعلیت اگر غلبه کند ، به معنای آن است که اشباع شده و جای دیگری را تنگ کرده است .
غلبهٔ جنبهٔ «قابلیت» ، و سلب فاعلیت از «نفس» همان چیزی است که در «ناخودآگاه» حاصل می‌شود . اگر ما قائل به‌ «ناخودآگاه» باشیم ، معنایش این است که فاعلیت و آفرینشگری را از «خود» انسان ، سلب کرده‌ایم و او را به صورتی‌ خنثی‌ و بی‌اثر در اختیار عوامل ناشناخته قرار داده‌ایم و بدین گونه تأنیث طبیعی او را تخریب کرده‌ایم و او را بر اثر افراط در قابلیت ، به فاعلیتی مخرب و‌ ویرانگر کشانده‌ایم .
همچنین اگر جنبهٔ قابلی او‌ را کاملا نادیده بینگاریم و او را تحت نظارت خودِ آگاهمان نداشته باشیم، جنبهٔ فاعلی او را بی آن که چیزی بیاموزد ، به حال خود رها کرده‌ و در واقع او را به دست هوس‌هایش سپرده‌ایم .

بدین ترتیب ، سخن امام این است که اگر قابلیت و فاعلیتِ«نفس» را با هم پیش نبریم ، و یکی از دو جنبه را به افراط کشانیم و اشباع کنیم و بر جنبهٔ دیگر مسلط گردانیم ، در واقع خودمان را از حالت اعتدال و سلامت ، خارج کرده‌ایم و به‌ اختلال کشانده‌ایم و در آن صورت «خود»ی بیمار خواهیم داشت . درمان این بیماری و این اختلال ، دست خودمان است و ما می‌توانیم با قراردادن آن ، در میانهٔ قابلیت و‌فاعلیت ، اعتدال و سلامت را به آن بازگردانیم .

@nasrollahhekmat


اسدالله رحمان زاده dan repost
نهیلیزم فعال و چشم انداز صلح.docx
90.7Kb


سیدجواد میری مینق dan repost
نیهیلیسم فعال و چشم انداز صلح


اسدالله رحمان زاده

۱۶ تیر ۱۳۹۷

مجمع فلاسفه ایران


@seyedjavadmiri


شهادت امام صادق را
درود خدا بر او بادا
به همهٔ اهل ایمان
و همهٔ دانشمندان
تسلیت می‌گویم .


🔸🔸 قابل توجه همراهان و دوستان گرامى، روز چهارشنبه ٢٠ تيرماه ساعت ١٧ جلسه اى با حضور استاد حكمت در نشر الهام برگزار خواهد شد.
در اين جلسه، ايشان به ارائه گزارشى از كارهاى اخير خويش از جمله:
« در آمدى بر تاريخ فلسفه اسلامى» خواهند پرداخت.
همچنين برنامه پياده روى يك ساعته اى در پارك لاله از ساعت ١٩ الى ٢٠ با حضور استاد حكمت بر قرار خواهد بود.
حضور و همراهى همه دوستان گرامى موجب امتنان است.


🔹برگی از کتاب
«درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی»
(نخستین صفحه از مقدمهٔ کتاب):

امابعد‌. اگر تاریخ فلسفهٔ اسلامی ، همین باشد که امروز در اختیار ما است و ما با آن آشنائیم و آن را می‌خوانیم و در دانشگاه‌ها و سایر مراکز علمی تدریس می‌کنیم ، باید گفت فلسفهٔ اسلامی زائده‌ای در حاشیهٔ فلسفهٔ یونان است و وظیفه‌ای که بر عهده داشته علاوه بر افزودن پاره‌ای مسائل و مباحث فرعی ، حفاظت از فلسفهٔ یونان و انتقال آن به جایگاه اصلی خود یعنی غرب بوده است . بنابراین مسلمانان در عرصهٔ فلسفه و تفکر حرف تازه‌ای برای گفتن نداشته‌اند و امروز نیز سخن خاصی ندارند و در نتیجه می‌توان گفت که اساسا ما در وضعیت امتناع تفکر قرار داریم .

قضیهٔ شرطی فوق را _ فعلا فارغ از صدق و کذب مقدم و تالی‌اش_ که در میدان فلسفه و تفکر به نحو جدی مطرح‌است ، اگر از انزوایش خارج کنیم و آن را در کنار عرصه‌های دینی، سیاسی، اجتماعی ، اخلاقی و غیره قرار دهیم، خواهیم دید که در آن عرصه‌ها نیز با قضایای شرطی دیگری مشابه همین قضیه مواجهیم . یعنی در هر عرصه‌ای حال ما این است که سر از قضیه‌ای شرطی در می‌آوریم : «اگر اسلام این است که امروز به ما معرفی می‌شود پس ...» ؛ «اگر بانکداری و اقتصاد اسلامی همین است که امروز جریان دارد پس ...» ؛ « اگر امر به معروف و نهی از منکر همین است که امروز اجرا می‌شود پس ...» ؛ «اگر سیاست اسلامی همین است که امروز حاکم است پس ...»؛ و‌ اگر ...
بنابراین اگر بگوئیم که «ما» _ دست کم« ما» به عنوان ایرانیان مسلمان_ در وضعیت تعلیق و در حال ‌«قضایای شرطی» قرار داریم، بیراه نگفته‌ایم .

یک‌ روی این وضعیت تعلیق ، شاید منفی و ناخوشایند و حتی نومید کننده باشد ؛ اما روی دیگرش نویدبخش و امیدآفرین است . زیرا حال این قضایای شرطی حکایت از یک سنت تاریخی در جریان چگونگی ظهور حقیقت، و چگونگی ظهور ضد حقیقت دارد . به بیان دیگر و به قول آن که دیر به دنیا آمده است :
عالَم
پُر از خدایان قلابی است
اما حتی
یک شیطان قلابی
ندیدم .

مضمون فوق را به شکل دیگری هم گفته‌است :
فقط آشغال‌ها
و زباله‌ها
قابل سوء استفاده نیستند .

بنابراین می‌توان گفت که در آن سوی این قضایای شرطی و این وضعیت تعلیق ، حقیقتی ناب نهفته است و آن این که_ فعلا در موضوغ مورد بحث_ فلسفه و‌تفکر اسلامی، در طبیعت و‌حقیقت خود ، از چنان جایگاه تاریخی، و از چنان قدرت شگفتی برخوردار است که برای از کار انداختن آن ، و به منظور مخدوش جلوه دادن سیمایش ، هیچ‌ راهی جز این نیست که خوانشی ازهم‌گسیخته ، و روایتی به‌هم‌ریخته ، از آن بسازند و ارائه کنند و آن را چنان نشان دهند که با اغراضِ از پیش معینِ آنان سازگار و‌هماهنگ گردد .

در عرصهٔ همهٔ قضایای شرطی مذکور ، گر نیک بنگریم عده‌ای را می‌بینیم که نه حقیقت، بلکه منافع خویش را می‌جویند و هر چه می‌گویند نه در مقام بیان حقیقت یا تقرب به آن ، بلکه در مقام تأمین منافع و اغراض خویش‌اند . البته هر کس برای تأمین اغراض خویش می‌کوشد تا در پوشش امری مقدس و زیبا و دوست‌داشتنی خود را پنهان و عیان کند .

تاریخ فلسفهٔ اسلامی موجود ، روایتی قلابی و جعلی اما شکیل از جریان فلسفه و تفکر اسلامی است.بندهٔ حقیر پس از سال‌ها مطالعه و تحقیق و تدریس به این نتیجه رسیده‌ام که این روایت، گرچه در پاره‌ای از اجزایش با آراء و اقوال فیلسوفان مسلمان انطباق دارد اما در کل خود هیچ‌گونه انطباقی با حقیقت و روح فلسفهٔ اسلامی ندارد و یک روایت کاملا مجعول است .

@nasrollahhekmat


🔹 برگی از کتاب
« درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی»:
( تکه‌ای از مدخل بخش دوم)

در بارهٔ وضعیت موجودِ تاریخ فلسفهٔ اسلامی ، به سادگی می‌توان سخن گفت ؛ خیلی سهل‌تر و ساده‌تر از سخن گفتن دربارهٔ وضعیت مطلوب آن . چرا که آن وضعیت ، اینک وجود ندارد و ما شوق رسیدن به آن را داریم .
در ترسیم خطوطی از دورنمای آن وضعیت ، نخستین و برجسته‌ترین خط ، شاید این خط باشد که ما می‌خواهیم در این نقطه‌ای که ما را ترسیم کرده و نشانده‌اند ، نباشیم ؛ بلکه می‌خواهیم در جای خویش قرار داشته باشیم .

اگر بپرسید که : جای ما کجاست ؟، می‌گویم جای ما آن جا است که این جا نباشد . این جا که اکنون هستیم، در شأن مردمی نیست که بیش از پنج‌هزارسال ، پیشینهٔ فرهنگ و تمدن و اخلاق و دینداری و توحید و تفکر دارند .

مسیر علم و‌دانش و تکنولوژی را که کارشان تولید ابزار و ادوات زندگی است ، بود و نبودِ تفکر و ایمان ، معین می‌کند و نشان می‌دهد .

آن جا که ایمان و تفکر غایب است ، ادوات و وسائل زندگی ، می‌توانند جای خود زندگی را بگیرند و پُر کنند و آدمی را به روزی اندازند که همهٔ توش و توان و عمر خود را صرف تهیهٔ وسائل زندگی، و ابزارهای رفاه و رضایت کند در حالی که خودِ زندگی، و خود رفاه و رضایت را از دست داده و گم کرده است . یعنی اصل زندگی را از دست داده و به جای آن، وسائل زندگی را به دست آورده است .

@nasrollahhekmat


اگر دوستان و‌ همراهان گرامی مایل باشند ، می‌توانیم هفتهٔ آینده ، یک نشست در انتشارات الهام داشته باشیم و بنده یک گزارش شفاهی در بارهٔ این کار و اهمیت آن ، و تنگناهای آن ، و چگونگی ادامهٔ کار و ماجرای اصل تاریخ فلسفهٔ اسلامی و این که چگونه می‌توان نوشتن آن را تسریع کرد و سایر مسائل مرتبط ، با دوستان در میان بگذارم .
علاقمندان ، به آقای فرشید اطلاع دهند . با تشکر و ادای احترام .


🔹 گزارش کار

دوستان و همراهان گرامی ، سلام .
امروز یعنی روز پنجشنبه چهاردهم تیر ماه ۹۷ ، پس از سال‌ها مطالعه و تحقیق و تأمل ، و بعد از قریب دو سال اشتغال به نگارش کتاب «درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی» در نهایت شور و‌ شعف ، کلیت کار به پایان رسید و اکنون فقط مقداری نازک‌کاری باقی مانده است.
خوش‌حالی و سرورم را حتی در تنهائی‌ام ، نمی‌توانم پنهان کنم . سال‌هاست غصه می‌خورم از این ننگی که به آن مبتلائیم ؛ ننگ این که تاریخ فلسفه و تفکر ما را کسانی نوشته‌اند که اساسا ما را به عنوان ایرانیان مسلمان ، صاحب فکر و اندیشه نمی‌دانند . آنان بی آن که هیچ‌گونه تعلق خاطری به این سنت و به این مرزوبوم داشته باشند ، در این فضائی که پدیدآورده‌اند ، هر کار که دلشان خواسته کرده ، و هر چه اغراضشان خواسته ، گفته‌اند . ای کاش ما فقط تماشاچی بودیم و آن چه را که آنان دربارهٔ ما و تاریخ تفکرمان گفته و نوشته‌اند ترجمه نمی‌کردیم و یا اگر ترجمه می‌کردیم ، سخنی یا حاشیه‌ای یا پاورقی و توضیحی ، و یا نقد و ردی بر آن‌ها می‌نوشتیم و بدین‌گونه اظهار وجود می‌کردیم . ترجمه کردیم و بی هیچ نقد و اعتراض و اشکالی ، آن‌ها را منتشر کردیم و در اختیار اهل مطالعه قرار دادیم و به دانشجویانمان تدریس نمودیم و هم اکنون نیز آن‌ها را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنیم و به فرزندانمان می‌آموزیم و با این پذیرش و تدریس ، بر هرآن چه آنان گفته‌اند مهر تأیید زده‌ایم و بدین ترتیب به فرزندان و دانشجویانمان می‌گوئیم که ما صاحب فکر و اندیشه نیستیم و هیچ چیز نداریم و نه تنها دانش تجربی و فناوری را باید از دیگران بیاموزیم ، بلکه علوم‌انسانی ، و فکر و فلسفه و هنر و اخلاق و آداب و تربیت را نیز باید وارد کنیم . دیگران باید به جای ما بیندیشند و ما فقط مصرف کنیم . البته باید بدانیم که در این روزگار ، ملتی که فقط مصرف‌کننده است ، در واقع مصرف‌کننده هم نیست ؛ چرا که مقام مصرف‌کنندگی نیز شکلی از فاعلیت و کنش است و کسی که در این دوران ، مصرف‌کنندهٔ محض است ، در واقع مصرف‌شونده‌است و به عنوان یک شئ و یک کالا به مصرف دیگران می‌رسد ‌.
اینک کسی که مصرف‌کنندهٔ محض است و در واقع مصرف‌شونده‌است و از مقام انسانی خود منسلخ شده است ، تفاوتی ندارد که به مصرف بی‌دینی برسد یا به مصرف دینداری ؛ به مصرف شرابخواری برسد یا به مصرف نمازخوانی ؛ به مصرف رقص و پایکوبی برسد یا به‌ مصرف گریه و زاری ؛ به مصرف کارخانه‌های خودروساز برسد یا به مصرف پژوهش‌های تاریخ‌فلسفه‌ساز .

گام اول را برداشته‌ام و حرف اول را در باب یک تاریخ فلسفهٔ اسلامیِ بومی زده‌ام ؛ و البته می‌دانم و می‌دانید که همواره حرف اول و گام اول ، می‌تواند پر از خطا و لغزش باشد اما حسنش این است که بعد از این گام اول ، می‌توان گام دوم را برداشت . به امید آن که فردا فرزندانمان ، گام‌های بعدی را بردارند .

@nasrollahhekmat



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

751

obunachilar
Kanal statistikasi