#نگارش۱
#حکایت_نگاری
حکایت:
" شخصی خانه به کرایه گرفته بودچوب های سقف بسیارصدا می داد به خداوندخانه از بهر مرامت آن سخن بگشاد پاسخ داد:چوب های سقف ذکرخدا می کنند گفت:نیک است اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد. "
حکایت نگاری:
شخصی به نام مختار خانه ای را از مراد به اجاره گرفت بعد از اینکه اسباب و اثاثیه اش را به آن خانه منتقل کرد از خستگی دگر نای هیچ کاری را نداشت به ساعت نگاه کرد ساعت ۹:۳۰ دقیقه شب رانشان می داد با خود گفت: چقدر چیدن وسایل وقت برد بعد ازشام مختار که بسیار خسته بود به خواب فرو رفت نصف شب با صدایی بیدار شد فکر کرد دزد آمده به اطراف نگاه کرد همه چیز سر جایش بود. بیشتر دقت کرد تا منشأ این صدای آزاردهنده را بیابد بعداز کمی دقت متوجه شد که صدا از چوب های سقف خانه است مختار بعد از دقایقی دوباره ازخستگی خوابش برد شب های بعد هم به همین منوال گذشت مختار که دیگر از این صداهای آزاردهنده به تنگ آمده بود تصمیم گرفت پیش مراد برود ومشکل را درمیان بگذارد تابرای بازسازی سقف اقدامی کند پیش مراد رفت و قضیه را بازگو کرد مراد گفت: چوب های سقف ذکر خداوند می کنند مختار گفت: درست است اما می ترسم این ذکر به سجده برسد در واقع مختار منظورش این بود که این پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرو آمدن سقف بر زمین ختم می شود...
فروزان پویان _ دهم ریاضی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی
نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi
#حکایت_نگاری
حکایت:
" شخصی خانه به کرایه گرفته بودچوب های سقف بسیارصدا می داد به خداوندخانه از بهر مرامت آن سخن بگشاد پاسخ داد:چوب های سقف ذکرخدا می کنند گفت:نیک است اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد. "
حکایت نگاری:
شخصی به نام مختار خانه ای را از مراد به اجاره گرفت بعد از اینکه اسباب و اثاثیه اش را به آن خانه منتقل کرد از خستگی دگر نای هیچ کاری را نداشت به ساعت نگاه کرد ساعت ۹:۳۰ دقیقه شب رانشان می داد با خود گفت: چقدر چیدن وسایل وقت برد بعد ازشام مختار که بسیار خسته بود به خواب فرو رفت نصف شب با صدایی بیدار شد فکر کرد دزد آمده به اطراف نگاه کرد همه چیز سر جایش بود. بیشتر دقت کرد تا منشأ این صدای آزاردهنده را بیابد بعداز کمی دقت متوجه شد که صدا از چوب های سقف خانه است مختار بعد از دقایقی دوباره ازخستگی خوابش برد شب های بعد هم به همین منوال گذشت مختار که دیگر از این صداهای آزاردهنده به تنگ آمده بود تصمیم گرفت پیش مراد برود ومشکل را درمیان بگذارد تابرای بازسازی سقف اقدامی کند پیش مراد رفت و قضیه را بازگو کرد مراد گفت: چوب های سقف ذکر خداوند می کنند مختار گفت: درست است اما می ترسم این ذکر به سجده برسد در واقع مختار منظورش این بود که این پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرو آمدن سقف بر زمین ختم می شود...
فروزان پویان _ دهم ریاضی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی
نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi