نگارش دهم تا دوازدهم


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


تحلیل دروس و تولید متن های ارسالی همکاران و دانش آموزان

https://t.me/joinchat/AAAAAE_DTFvGZQTGPi7TZg
ارتباط با ادمین جهت ارسال تولید متن:
@shhmr

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


#رقص_قلم_همکاران

از تو می نویسم
چه فرقی می کند ؟!
خاطره باشد یا نثر و قطعه ادبی
عینی باشد یا ذهنی
در هر چه که می بینم نشانی از توست
ای عینی ترین وجودی که
چشمها قادر به دیدنت نیستند
ذهن من
سرشار است از تصویر تو !
هرچند
تو را
که نمی توان
در یک تصویر تصور کرد
تو در هرچه که می بینم هستی
و
در هیچ کجا نیستی !

اصلا
طرح تمام نوشته های من تویی !

نام تو زیباترین مقدمه هر نوشته است
حضور تو
در خط به خط هر چه که
می گویم و می نویسم
رو سفید می کند هر متنی را
نتیجه ای زیباتر از تو وجود ندارد

از تو می نویسم
تمام نوشته هایم
با نام تو شروع می شود
و
به نام تو ختم می شود

نمی دانم چرا ؟!
مولفان کتاب نگارش
از تو گفتن را
به عنوان
یکی از بهترین راه های پرورش موضوع
مطرح نکرده اند ؟!!
مگر نمی دانند ؟!!
فکر با ذکر تو رشد می کند
و
زبان با نام تو ست که
قدرت بیان پیدا می کند

تو
کلید واژه هر جستجویی !
از تو می نویسم
از تو ای مهربان !

"لطیفه صمدوند"

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#نگارش۳
#درس۳
#قطعه_ادبی

موضوع: زندگی و تکرار ...

چشمانم را باز و بسته می کنم.
زیر هر لایه از این باز و بسته شدن ها صحفه ای از زندگی جلوه گر می شود.
من چه می بینم...نور؟ امید؟ زندگی؟
زندگی چیست؟ روز و شب همه بهانه ی زیستن است.
تنم خسته است، از این تکرار روز و شب های زندگی.
گاهی دوست دارم دست بردارم از این زندگانی، اما این زندگی از من دست بر نمی دارد...
گاهی هم دلم می گیرد و غرق این خوشی ها می شوم به راستی زندگی هم می داند طعنه ی این موجود را از خوشی...

مطمئن نیستم اما می دانم که زندگی هم یک آدم است. کسی که مانند ما مردمان این دیار شمار روز و شب هایش از دستش دررفته است و خود را به دست تکرار ها سپرد....

زندگی! صدایم را میشنوی؟ ما اینجا ایستاده ایم.... و همانند کوه یخی که در صفحه ی خورشید سینه سپر کرده در حال آب شدنیم......

"تا دیر نشده آن روی خوشت را به ما نشان بده"

مهرنوش ودیع پور _ دوازدهم انسانی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#نگارش۱
#درس۵
#نوشته_های_ذهنی۱
#جانشین_سازی

موضوع: پیرمرد

طبق معمول روی صندلی می نشینم و به حیاط بزرگ خانه ام نگاه می کنم روزی تمام دغدغه ام بزرگتر شدن خانه ام بود ولی الان...
به گذشته فکر می کنم به روزهایی که به طمع پول جلو رفتم، به روزهایی که پول را به همنشینی و لبخند خانواده ام ترجیح دادم، آه می کشم و حسرت می خورم، حسرت روزهایی راکه می توانستم لبخند را روی لبهای تک تک اعضای خانواده ام بنشانم ولی حیف امروز که به این نتیجه رسیدم دیر است و چه زود دیر می شود...

دوباره ذهنم پرمی کشد به روزهایی که آنقدر درکارم غرق شده بودم که خانواده برایم معنا و مفهومی نداشت، خانواده ای که شب ها منتظرِ من بودند تا برای یک شب هم که شده کارم را کنار بگذارم و به خانه بروم و با آنها شام بخورم، باآنها باشم یک شب دور از دغدغه ی کار .... ولی افسوس که نمی شد من غرق در کارم بودم و نصف شب که به خانه می رفتم آنها خواب بودند و منم از خستگی به رخت خواب پناه می بردم...
من حتی قدکشیدن فرزندانم را ندیدم اگر بگویم حتی نمی دانستم کلاس چندم هستند باورتان می شود؟؟!

اکنون من مانده ام و خانه ای که به قصر شباهت دارد حیاطش بزرگ است ولی روح و زندگی در آن نیست، حسابم پر پول است ولی نمی دانم برای چه خرج کنم، برای که خرج کنم...
روزی آرزویم خانه ای بزرگ، حسابی پرپول و ماشینی آخرین سیستم بود ولی اکنون که همه ی این ها را دارم دگر توانی برای زندگی و خوش گذرانی ندارم...
وای از این عمر که آنقدر زود می گذرد که حتی تصورش را هم نمی کنی...
کاش برگردم به آن روزها و سفره های خارجی کاری ام را کنسل می کردم و کنار خانواده ام بودم لذت می بردم، کاش برگردم به آن روزهایی که تمام دغدغه ام فروختن جنس های انبارم و بستن قراردادهای پی درپی بود به جای آن دغدغه ام قولی بود که به بچه هایم برای رفتن به پارک داده بودم؛ کاش هیچ وقت نمی گفتم کاش...خداگفت می خوری یامی بری؟من گرسنه گفتم: می خورم
غافل از اینکه لذت ها را می برند و حسرت ها را می خورند...

فروزان پویان _ دهم ریاضی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#نگارش۱
#حکایت_نگاری

حکایت:
" شخصی خانه به کرایه گرفته بودچوب های سقف بسیارصدا می داد به خداوندخانه از بهر مرامت آن سخن بگشاد پاسخ داد:چوب های سقف ذکرخدا می کنند گفت:نیک است اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.‌ "


حکایت نگاری:
شخصی به نام مختار خانه ای را از مراد به اجاره گرفت بعد از اینکه اسباب و اثاثیه اش را به آن خانه منتقل کرد از خستگی دگر نای هیچ کاری را نداشت به ساعت نگاه کرد ساعت ۹:۳۰ دقیقه شب رانشان می داد با خود گفت: چقدر چیدن وسایل وقت برد بعد ازشام مختار که بسیار خسته بود به خواب فرو رفت نصف شب با صدایی بیدار شد فکر کرد دزد آمده به اطراف نگاه کرد همه چیز سر جایش بود. بیشتر دقت کرد تا منشأ این صدای آزاردهنده را بیابد بعداز کمی دقت متوجه شد که صدا از چوب های سقف خانه است مختار بعد از دقایقی دوباره ازخستگی خوابش برد شب های بعد هم به همین منوال گذشت مختار که دیگر از این صداهای آزاردهنده به تنگ آمده بود تصمیم گرفت پیش مراد برود ومشکل را درمیان بگذارد تابرای بازسازی سقف اقدامی کند پیش مراد رفت و قضیه را بازگو کرد مراد گفت: چوب های سقف ذکر خداوند می کنند مختار گفت: درست است اما می ترسم این ذکر به سجده برسد در واقع مختار منظورش این بود که این پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرو آمدن سقف بر زمین ختم می شود...
فروزان پویان _ دهم ریاضی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#نگارش۱
#درس۲
#عینک_نوشتن

موضوع: پدر

همه می گویند:بهشت زیرپای مادر است اما من می گویم: بهشت در دستان ترک خورده ی پدر است
پدر...کسی که برای قدکشیدن فرزندانش کمرش خمیده شد، کسی که برای جوان شدن فرزندانش پیرشد،کسی که برای شکفتن فرزندانش پژمرده شد، کسی که برای راه رفتن فرزندانش از پا افتاد...
کتابی را خواندم قصه ی مردی فقیر با بچه ای مریض که نیاز به عمل داشت را بازگو می کرد، پدری که به آب و آتش می زد تا پول عمل دخترکش راجور کند اما نمی شد روز به روز حال دخترکش بدتر می شد ومرد آب تر؛دکترها می گفتند: عجله کن خبر از تنگدستی و دل شکستگی مرد نداشتند شب تا صبح فکر کرد راهی نبود به هرکس که می شناخت رو زد اما فایده ای نداشت، دخترکش اگرتاچند روز دیگر جراحی نمی شد جلوی چشمانش جان می داد، بلاخره تصمیمش را گرفت چاره ای نبود باید پا می گذاشت روی اعتقاداتش، قرار بود کاری انجام دهد که بچه اش بهبود وخود ونابود می شد. دزدی، کاری که قبلا مرد حتی لحظه ای به آن فکر هم نمی کرد، به دیدن دخترکش رفت حال بد دختر اورا برای این کار تحریک می کرد، شب شد به کمک ناصر که دزدی ماهر بود به خانه ای که برایش نقشه کشیده بودند رفتند دستش می لرزید اما چاره ای نبود به اسلحه ای که در دستش بود نگاه کرد دوست داشت برگردد و بگوید من این کاره نیستم اما صورت رنگ پریده دخترکش جلوی چشمانش ظاهر شد و پا روی دلش گذاشت، مشغول جمع کرد وسایل گران قیمت بودند که صدایی آمد گویی پیرمرد صاحب خانه بیدارشده بود مرد هول کرد نمی دانست چکار کند پیرمرد را دیدکه به سمتش خیز برداشت ناصر داد می زد ومی گفت: بزنش چه راحت این حرف را می زد مرد لحظه ای نفهمید چی شد صدای شلیک گلوله در فضای خانه پیچید به پیرمرد که غرق در خون بود و مقابلش روی زمین افتاده بود نگاه کرد نمی دانست چه کند، ناصر دستش را گرفت و او را کشان کشان به بیرون برد به جای امنی رفتند و پول ها را تقسیم کردند ناصر خیلی خوشحال بود اما مرد عذاب وجدان مثل خُوره به جانش افتاده بود، به بیمارستان رفت و پول را واریز کرد پرستارها بلافاصله دختر را به اتاق عمل بردند زن انقدر خوشحال بود که حتی نپرسید این همه پول را از کجا آوردی، ساعت های پشت در اتاق عمل به انتظار نشستند بعد از ساعت ها که برای زن و مرد بی قرار به اندازه ی سالها گذشت در اتاق عمل باز شد و دکتر با لبخند بیرون آمد لبخندی که غنچه ی امید را در دل مرد و زن نگران شکوفا کرد، مرد که خیالش از بابت دخترکش راحت شده بود از زن خداحافظی کرد وبه سوی کلانتری راه افتاد تصمیش را گرفته بود خود را معرفی کرد و به جرم دزدی و قتل دستگیر شد زن نگران مرد بود و دخترک بهانه ی بابا را می گرفت زن نمیدانست الان که دخترشان به هوش آمده او کجاست، ساعتی بعد پلیس با زن تماس گرفت و از او خواست تا به کلانتری برود دوباره یک بدبختی دیگر، زن تا ماجرا را شنید آنقدر گریه کرد تا ازهوش رفت.
روز به روز حال دختر بهتر می شد دیگر از آن نفس تنگی ها خبری نبود او خوشحال بود که می تواند مانند هم سن و سالی هایش به پارک برود و بازی کند.
حکم را اعلام کردند، اعدام... زن دگر حتی نای گریه کردن هم نداشت، دخترکِ بابا خوب شده بود، مرد اعدام شد، دخترک در پارک بازی می کرد و می خندید بدون آنکه بداند بابا رفت تا او بماند، نفس می کشید بدون آنکه بداند بابا نفس داد تا او نفس بکشد...
فروزان پویان _ دهم ریاضی
دبیرستان حضرت رقیه _ رامهرمز
دبیر: بانو مریم بهوندی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


پیام شادباش
#دکتر_میرجلال_الدین_کزازی
به مناسبت
#جشن_یلدا
🌿
🍷🍉
@adabiate10


#نگارش۳
#درس۳
#قطعه_ادبی

زهرا ارجمند _ دوازدهم تجربی
منطقه سده _ استان فارس
دبیر: بانو زهره استوار

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#رقص_قلم_همکاران
جناب محمد جواد فلاحی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


✏️✏️ ‌"نوشتن از تجربه های واقعی شخصی"

گابریل گارسیا مارکز در مصاحبه ای با پاریس ریویو، بر اساس تجربه های شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که می دانند بنویسند:
"اگر از من بخواهید که توصیه ای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می گویم که آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده، همیشه به راحتی می توان تشخیص داد که متن یک نویسنده از تجربیات شخصی او بدست آمده یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده تاثیر گذار بوده است.
وی می افزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قوی ام تشویق می کنند، در حالیکه به واقع تمامی آثار من "پایه ای در واقعیت دارند".
مشکل اینجاست که واقعیت های حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشدنی است.

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


✏️✏️ادامه نکاتی برای نوشتن انشا:

والایی انسان به «اندیشه»ی اوست و اندیشه با کلام و کلمه موجودیّت می‌یابد و کلام همان ادبیات است که از زبان سود می‌گیرد.در نوشتن مانند حرف زدن هر كسی روش و شیوه‌ی منحصر به فردی دارد با این تفاوت كه افراد می‌توانند در نوشتن دقّت وظرافت بیشتری را به كار گیرند.
نگارش و انشا به معنی ایجاد كردن،پرورش دادن، ابداع‌وخلق‌كردن‌است 
انشاء به معنی نظم دادن به فكر و به معنی ایجاد كلام و سخن و نگارش آن است. وپلی است از ذهن واندیشه به سوی ارتباط با دیگران.
در انشاء دانش‌آموز حق دارد تا آنچه را در ذهن دارد به صورتی روان با جملاتی زیبا و پراحساس بر روی كاغذ بیاورد و فرصت دارد تا در كلاس دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.
دانش‌آموزان باید بدانند همان‌طوری كه در صحبت كردن نباید از موضوع خارج شد بی‌مورد سخن گفت و یا زیاد حرف زد،در نوشتن هم باید از حاشیه‌روی‌های بی‌موقع و آوردن جمله‌های پرلفظ و بی‌معنی خودداری كرد.امروزه نوشته‌ای پسندیده است كه دارای جمله‌های كوتاه و رعایت مساوات در كلام باشد.
نیز باید بدانیم كه نیاز به نگارش فقط برای زنگ انشا نیست بلكه نیازی برای تمام زندگی است .
هرچه درباره‌‌ی یك موضوع بهتر فكر كنیم درباره‌ی آن بهتر هم می‌نویسیم.
در رابطه با موضوع انشاء از خود سؤال كنیم وبا نظم و ترتیب منطقی از جواب سؤال‌ها در انشا استفاده كنیم.
مواردی كه رعایت آن‌ها در هر انشایی ضروری است:

       ·رعایت علایم نگارشی{:.،!؟« »[ ] ( )و...}
       ·رعایت حاشیه‌ی مناسب در طرفین وبالا وپایین ورقه
       ·پرهیز از كلمات محاوره‌ای مگر در هنگام تعریف داستان آن هم در مواقع ضروری
       ·رعایت بند و پاراگراف
       ·رعایت اختصار و پرهیز از زیاده گویی
       ·نوشتن با خطی خوانا و بدون غلط املایی
       ·استفاده از ورقه‌ای تمیز ومرتّب و نوشته‌ای منظّم
 ·      دقّت و توجّه به ارتباط متن و محتوای انشا با موضوع آن
       ·استفاده از عناصر زیبایی سخن مانند: تشبیه ، جان بخشی ،  انسان‌نمایی ، مبالغه كلمات مترادف و متّضاد و....
       ·استفاده از تعابیر مناسب (آیات ،احادیث   اشعار و ضرب‌المثل‌ها و...)در ارتباط با موضوع انشاء
       ·انشا می‌تواند مقدمه و نتیجه‌گیری داشته باشد  اما لزوماً نیازی به نوشتن خود این عبارات نیست.
     ·پرهیز از نوشتن جملات تكراری
       ·برقراری ارتباط معنایی مناسب بین جمله‌‌ها وبندها
در پایان باید دانست زنگ نگارش یكی از بهترین زنگ‌هایی است كه در آن دانش‌آموز خود را نسبت به دانش‌آموزان دیگر می‌سنجد
وباید با دقّت پیگیر انشا های دیگران باشدوبا پیدا كردن نقاط قوّت وضعف 

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


✏️✏️بیست توصیه یک معلم انشا به دانش آموزان خود:👇👇

1_ یادت باشد انشا همان گفتن است، اما گفتن مکتوب یعنی همان گونه که حرف می زنی می توانی بنویسی، حتی از گفتن هم آسان تر است . یا حتی شما می توانید گفتارتان را بنویسید. مثلا ًاگر برای خرید به مغازه رفتید و چیزی خریدید، همین رفتن به مغازه را ابتدا به زبان گفتار بنویس و سپس آن ها را تبدیل به نوشتار کن. با این کار شما انشا نوشته اید.
2_ با جمله های ساده شروع کن. ابتدا چند کلمه برای خود بنویس و سپس با آن ها جمله بسار. مثلا هر کلمه زیر را در یک جمله به کار ببر. سوسک، درخت، هواپیما، نمک.
3_ حالا سعی کن با دوکلمه که اصلا به هم ربط ندارند، جمله بسازی. مثلا کلمات مداد و آسمان را در یک جمله به کار ببر.
4_در این مرحله سعی کن با سه کلمه یا بیش تر جمله بنویسی. مثلا یخچال، مدرسه و کوهستان را در یک جمله به کار ببر.
5_ جمله هایی با فعل های متفاوت بنویس.
6_ اگر می خواهی جمله هایت زیبا باشند، کافی است که جلوی کلمه هایت یک کلمه > بنویسی وسپس با آن ها جمله بنویسی. اگر این کار را انجام دهی از آرایه ادبی تشبیه استفاده کرده ای حالا جمله های زیر را ادامه بده.

خورشید مثل .... مادر مثل...
7_ بعضی کلمات را می توانی در دو معنای متفاوت به کارببری. مثلا کلمه ستاره را یکبار در معنای اسم دختر ویکبار به معای ستاره ای که در آسمان است در جمله به کارببر.
8_ سعی کن هرچه به ذهنت می آید بنویسی. سپس می توانی برگردی و آن ها را ویرایش کنی . ( از نوشتن نترس)
9_ از هر موضوع کوچک برای نوشتن استفاده کن . مثلا اتفاقی در راه مدرسه، رفتگر محله تان، کاسب محله تان و...
10_ بعد از جمله نویسی، بند (پارگراف) نویسی را تمرین کن. هر چه می خواهی بنویسی را در یک بند بنویس. حالا در یک بند بنویس >
11_ برای موفقیت در هر کاری نیاز به تمرین است وبرای موفقیت در انشا نویسی هم باید تمرین کنید وتمرین کنید وتمرین. یادتان باشد هیچ نویسنده ای از مادر نویسنده به دنیا نیامده، بلکه با تمرین کردن، نویسنده شده است.
12_ هر هفته یک داستان کوتاه بخوانید و به کلمات وجمله های آن توجه کنید. وببینید اگر شما جای نویسنده داستان بودید چه کلمات دیگری استفاده می کردید. آن ها را بنویسید.
13_ داستان ها را خلاصه کنید. برای خلاصه کردن کافی است داستان را برای کسی تعریف کنید و آن ها را بنویسید
14_ برای این که خوب بنویسید باید خوب نگاه کنید وچشمان بینا داشته باشید. به اطرافتان نگاه کنید وهر چه می بینید بنویسید.
15_ خداوند پنچ حس به ما داده است. سعی کنید از پنج حستان استفاده کنید. مثلا وقتی دست روی چیزی می کشیم احساس زبری یا نرمی به ما دست می دهد و...
16_ اگر چند کلمه هم معنا هستند از کلمه ای که زیبا است استفاده کنید. مثلا > بک معنا دارد، اما می دانید > زیباتر است.
17_ سعی کنید برای کلمات، صفت های متفاوت بنویسید. اگر در این کار تمرین کنید دایره واژگان ذهن شما زیاد می شود. مثلا برای انار می توان صفت های سرخ، ترش، ملس، شیرین و... را به کار برد. شما چه صفت های دیگری برای انار می شناسید آن ها را بنویسید.
18_ از زبان اشیای اطراف خود حرف بزنید. مثلا از زبان کیفتان یا یخچال منزلتان یا تخته کلاس و... برای این کار کافی است خودتان را جای آن شی یا موضوع بگذارید.
19_ از نوشتن موضوعات خنده دار ( طنز) غفلت نکنید. برای این کار کافی است یک لطیفه درست کنید یا این که به لطیفه هایی که شنیده اید کمی شاخ وبرگ دهید و آن ها را برای دوستتان تعریف کنید.
20_ سعی کنید کوتاه بنویسید. طولانی نوشتن هنر نیست، بلکه هنر در کوتاه نویسی است. گاهی می توانید انشایتان را در یک جمله بنویسید. آن هم یک جمله زیبا وقشنگ و پرمعنا، این ها توصیه یک معلم انشا برای شما بود که اعتقاد دارد همه می توانند انشا بنویسند. به امید آن روز که همه نویسنده وادیب شوید.

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


✏️✏️بارم بندی و ارزشیابی درس نگارش:

آزمون نگارش در سه قسمت باید طرح شود: 👇👇

✅۱_ بازشناسی: ۲ نمره
این بخش شامل کارگاه نوشتن ها
و
نیز می تواند شامل فعالیت های هر درس باشد(نگارش۳).

✅۲_ آفرینش یا تولید متن: ۱۴ نمره
در این بخش با توجه دروس نیمه اول کتاب، می توان دو یا چند موضوع را مشخص کرد تا دانش آموزان یکی را به دلخواه انتخاب کرده و متنی زیبا را خلق کنند.

⭕️این بخش باید شامل یک تولید متن باشد نه بیشتر زیرا ۱۴ نمره تولید متن در بخش های زیر، ریز می شود👇👇

💥خوش آغازی(جذابیت و گیرایی، نشان دادن نمای کلی از محتوا نوشته یعنی مقدمه نوشته): ۱ نمره

💥پرورش موضوع با شیوه بیان نوشته(بیان ساده و صمیمی _ بیان احساس متناسب با موضوع _ سیر منطقی نوشته _ فکر و نگاه نو): ۹ نمره

💥خوش فرجامی(جمع بندی مطالب، تاثیرگذاری مطالب و تفکربرانگیز بودن): ا نمره

💥رعایت نشانه های نگارشی: ا نمره

💥املای واژگان(نداشتن غلط املایی در تولید متن): ۲ نمره

✅۳_ سازه های نوشتاری: ۴ نمره
(درک و دریافت هسته معنایی مثل، حکایت وشعر _ پروراندن موضوع _ رعایت املا و نشانه های نگارشی)
سازه ها شامل موارد زیر است:
حکایت نگاری
مثل نویسی
شعرگردانی

⭕️ بارم هر سازه به تناسب سخت یا آسان بودن، کوتاه یا بلند بودن هر سازه بستگی دارد؛
مثلا می توان برای هر کدام از شعرگردانی و مثل نویسی ۱/۵ نمره و برای حکایت نگاری ۱ نمره در نظر گرفت.
🔅در قسمت سازه ها می توان نمونه هایی از خارج از کتاب نگارش نیز آورد.

⭕️این درس کاملا مهارتی و عملی است و در ارزشیابی از آن، جای برای طرح پرسش های دانشی و حفظ کردنی نیست.
تنظیم : بانو مریم بهوندی

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


نگارش دهم تا دوازدهم dan repost
کارگاه نوشتن.pdf
1.1Mb
#نگارش۱و۲و۳
#فن_نوشتن
جلسه سوم

گروه دبیران ادبیات کشور
اجرا : بانو حمیده اسدی(نوا)
پی دی اف: بانو نجمه شهائیان
آبان ۹۷

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


کارگاه نگارش 2.pdf
1.2Mb
#نگارش۱و۲و۳
#فن_نوشتن
جلسه دوم

گروه دبیران ادبیات کشور
اجرا : بانو حمیده اسدی(نوا)
پی دی اف: بانو نجمه شهائیان
آبان ۹۷

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


کارگاه نگارش1.pdf
986.4Kb
#نگارش۱و۲و۳
#فن_نوشتن
جلسه اول

گروه دبیران ادبیات کشور
اجرا : بانو حمیده اسدی(نوا)
پی دی اف: بانو نجمه شهائیان
آبان ۹۷

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#نگارش۱
#درس۲
#نوشته_ذهنی

موضوع: باران 🌨⛈

بنگر که باران،این زلالِ از تبارِ آسمان چه سخاوتمندانه وجود پر مهرش را نثار زمینیان می کند؛آغوش می گشاید به سوی هر کسی که طالب اوست و در مذهب باران چه فرقی دارد آلاله یا خار بودن؟! سرشت او بارش است بر دستان نیازمند.
و اما اگر این مهربان،قهر کند مدتی با خاکیان؛آن گاه نفس آدم ها همه پژمردست و نشاط گوشه ای خفته است،طراوت از دل پرندگان پر می کشد و غبار اندوه و فراق بر نگاه چتر ها می نشیند.
و روزی که دوباره این فرزند آبی پوش ابرها،قدم نهد بر سرای ما،زمین بوسه به قدم هایش خواهد زد و پرندگان زلال چشمانش را سجود می کنند.
باران بیا!!
به خاطر غربت چترها،تشنگی گودال ها و حسرت پرنده ها.
همیشه باش!!
اینجا نفس همهٔ ما به آبیِ وجود تو بسته است.

فاطمه صادقلو _ دهم تجربی دبیرستان شاهد آزادشهر
دبیر: زینب غفاری

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#رقص_قلم_همکاران

بیا طی کن شبِ هجران و آغوشم بهاری کن
پراز غوغای سرمستی مرا همچون هَزاری کن

مرا از غم رهایی ده و بگشا بال پروازم
از این کابوس شبها وارهان دیوانه داری کن

تو گفتی دوستت دارم و از من دل ز کف بردی
فقط امشب ز نو از دل قراری باغباری کن

کنارت حرفها دارم، ز هجرت ناله می بارم
بیا ای گل در این باران، کنارم بیقراری کن

بدون روی زیبایت دلم تنها و سرگردان
بیابانی ز غربت شد، برایم سوگواری کن

به شب می گریم ازدوری، سراسر، روز بیمارم
شبی بازآ و مرگم بین و بر این مرده زاری کن

به یک آمالِ این دنیا تو عشقم را عوض کردی
عجب دنیای بیرحمی، پس ازمن مالداری کن

من از روزی که رفتی تاکنون از زندگی رفتم
که قلبم را ربودی لیک با جان سازگاری کن

چرا بی عشق بنشینم و سر بر سجده بگذارم؟
به درگاه خداوندم سحرگاهی نثاری کن

سکوتی کوچه های انتظارم را جنون کرده
گهی بی من گهی با من بیا شب زنده داری کن

به شبها تا سحر چون قومیان بسترش بودی
بیا یک چشمه ازچشمم به سوی رود جاری کن

بزن باران، بزن بر جسم تبدارم ببار امشب
بجای بی وفایی ها بیا ای عشق کاری کن

ببار ای بغض سرگردان به هر گلبرگ مژگانم
تو از ابری که من دارم کویری لاله زاری کن

"هدایت" را به ناچیزی سپردی دست غم رفتی
به خونابی که می بارم جهانی آبیاری کن

#استاد_نوراللّه_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _ رامهرمز
۹۷/۷/۲۶

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#رقص_قلم_همکاران


امشب ای عشق بیا قفلِ دلم را واکن
تو هم ای دیده شبی کم گِله از دنیا کن

دوستت دارم و دانند دلی خون دارم
گاه گاهی به نگاهی شرری برپا کن

ماه هم ازغم دوریِ تو شیون دارد
آخر ای ماه تو هم رازِ مرا افشا کن

اشکِ هجران، همه شب، شعله به ایمانم زد
نیمه شب باز بیا جانِ مرا اِحیا کن

می روم درشبِ تاریکِ غمت گُم گردم
وارهانم ز خودم، مرگ مرا امضا کن

«آخرین جرعه ی این جامِ تهی را درکش»
سنگ برشیشه بزن شیشه ی دل رسوا کن

آه ای چشمِ "هدایت" ز که می نالی تو؟
شانه ای کو؟ دلِ دیوانه تو هم پروا کن‌.

#استاد_نورالله_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _رامهرمز
۹۷/۸/۷

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#رقص_قلم_همکاران

" انتظار "

تو را میخواهم و کاری ز دستم برنمی آید
هزاران ناله ها دارم، صدایم درنمی آید

تو آنجا در سکوتی سرد و من شیدای گیسویت
خداوندا چرا این ناله دیگر سر نمی آید؟؟

فغان ها دارم ای بختی که بر جانم نظرداری
الا ای دیده بارانت به گوشِ کر نمی آید

بگو دیگر چه میخواهی ز جانم بختِ ناشادم
به خیرت نیست امیدی تو را جز شر نمی آید

کجایی ماهِ شبهایم که درغم آشیان دارم
بیا این ناله ها بنگر که در باور نمی آید

بنال ای دل که تقدیرت سیه روزی وناکامیست
وفا از بی وفا تا کی؟ برو دیگر نمی آید

ز چشمم جوی ها جاری که عمرم بی تو آخر شد
دلا چشم انتظاری کن که آن کافر نمی آید

دلم را جان و جانانی، مرا امید و ایمانی
به رویاهای شیرینم کسی بهتر نمی آید

کنارم نیستی تا گریه هایم را نگه داری
ببینی اشکهایم را که در ساغر نمی آید

تو آغازی و پایانی برای دفتر شعرم
بجز آن نام زیبا نقطه در دفترنمی آید

نه باغی آرزو دارم نه گلگشت گلستانی
"هدایت" هیچ جز عشقش مرا خوشتر نمی آید.

#استاد_نوراللّه_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _ رامهرمز
۹۷/۸/۲۴

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi


#رقص_قلم_همکاران

"به وفا تو درگشودی"

همه انتظارِ قلبم صنما فقط تو بودی
ز میانِ جمع با من به وفا تو درگشودی

مَهِ روشنای شبها، گُلِ باغِ خاطراتم
چو نسیمِ روح بخشی غمِ دل زمن ز دودی

دگران چو فصل پاییز و تو فصل نوبهاری
تو به شاخسارِ روحم غزلی، نوایِ رودی

دلِ بی شکیبِ من را به کدام دیو دادی؟
که نه می کُشی دلم را و نه مرهمی نمودی

زتو بی وفا ندانم که نشانه از که جویم
به خدایِ هردووعالم تو برای من وجودی

نه توانم از تو دوری، نه به وصل می رسانی
توبیا مَها!، نگارا! که دل از کَفَم ربودی

نه طوافِ کعبه خواهم، نه عمارتی چنانی
به فدای هردوچشمت که خدای هر سجودی

به خدا نماز بردم که تو را به من رساند
چه کنم که اشک خون شد چو نداشت گریه سودی

به خیال هم نکردم که بجز تو کس نشانم
تو کجا ز من بریدی و مرا نیازمودی؟

غزلم نداشت سودی چو ندیده ای "هدایت"
همه شب ستاره می چید و به محفلش نبودی.

#استاد_نوراللّه_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _ رامهرمز
۹۷/۹/۱۳

نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 035

obunachilar
Kanal statistikasi