🔲
چالش های گوش دادن همدلانه کدامند ⁉️1⃣وقتی درمانگر احساسات قوی در مورد گفته های بیمار دارد ؛
چالشهای بسیاری برای همدل بودن در حال شنیدن بیمار وجود دار، مثلا:
وقتی بیمار درباره موضوعاتی صحبت کند که ما را ناراحت کند، ممکن است سخت تر بتوان به نقطه نظر آنها رسید. ممکن است موضوعاتی سبب تنفر، ترس یا غم ما شود.
در نظر بگیرید برای درمانگری که تبعیض نژادی را تجربه کرده چقدر چالش برانگیز است به بیماری گوش دهد که احساسات خفت آوری را در مورد گروه نژادی خاصی مطرح میکند
.
یا درمانگر زنی که به تازگی با نامزدش به هم زده و قلبش شکسته به مردی گوش میکند که در مورد آرزویش راجع به اغوا کردن زنان تاحد ممکن صحبت میکند.
🔺 از لحظه ایی که ما از بیمار خود میخواهیم در مورد هر چیزی که در ذهنشان است صحبت کنند برخی از آنها ممکن است مطالبی مطرح کنند که شنیدنش برای ما مشکل است.
اگر ما متوجه شویم که ظرفیت گوش دادن همدلانه در ما توسط بیماری خاص به چالش افتاده اس
ت نظارت توسط همکار یا مربی ( سوپروایزر) میتواند کمک کننده باشد.
2⃣ وقتی بیمار مطالبی را بیان میکند که همدلی با او بسیار مشکل است
؛
گاهی بیماران ممکن است مطالبی را توصیف کنند که شما فکر کنید همدلی کردن با آن بسیار مشکل است زیرا هرگز چنین تجربه ایی نداشته اید! واکنش هیجانی شما در چنین مواردی ممکن است احساسهایی نظیر: عصبانیت، کسالت یا سرزنش
باشد. در چنین مواردی کنجکاو بودن در مورد پاسخ شما بسیار کمک کننده است.
⏮ از خود بپرسید:
▫️من چطور به این موضوعات گوش میدهم؟ 🧏♀
▫️آیا من از دیدگاه بیمار گوش میدهم؟🧏
▫️من به چه چیز گوش داده و واکنش نشان میدهم؟ آیا موضوع خاصی را در من بر می انگیزد یا این بیمار کاری میکند که این پاسخ را در من برانگیزد؟🤷♀
▫️تصور میکنم دیگران (استاد ناظر و همکاران) در این لحظه ممکن بود به آنچه بیمار توصیف میکند چه پاسخ احساسی دهند؟🧐
▪️ممکن است تجربیات بیمار و تعارض هایش اساساً با آنچه شما تجربه کرده اید متفاوت باشد یا ممکن است آنچه بیمار توصیف میکند مانند تجربه سایکوتیک یا رویدادی از صفات شخصیت ضد اجتماعی ذاتاً برای ارتباط برقرار کردن مشکل باشد
. در این موارد پرسش از بیمار برای وضوح جزئیات و خلاصه کردن فهم شما میتواند کمک کند. 🎴#مثال
🟠
بیمار: من در محل کارم از رئیسم بسیار عصبانی بودم وقتی اونجا رو ترک کردم داشتم منفجر میشدم. گرچه دیر وقت بود پیاده به خونه رفتم سنگی را در پیاده رو دیدم آن را برداشتم و به نزدیکترین ماشینی که پارک کرده بود پرتاب کردم پنجره هاش خورد شد. احساس خوبی بهم داد.
🟢درمانگر: به چه طریقی احساس خوبی بهتون داد؟ میشه بیشتر در مورد فکر و احساسی که داشتید به من توضیح بدید؟
🟠
بیمار: انجام یه کار فیزیکی مثل پرتاب اون سنگ احساس خوبی به من می داد. اما به محض در هم شکستن شیشه حس تندی به من دست داد دیگه انرژی نداشتم واقعاً ترسیده و متأسف بودم باور نمی کردم من شیشه ماشین را شکسته باشم
🟢
درمانگر: پس پرتاب کردن سنگ حس تخلیه تنش را به شما داد اما سپس شما فهمیدید کاری مخرب را انجام داده اید.
🟠
بیمار : بله حدس می زنم این طور باشه
یا
🟢
درمانگر: به چه طریقی احساس خوبی بهتون داد؟ میشه بیشتر در مورد فکر و احساسی که داشتید به من توضیح بدید؟
🟠
بیمار: من کاملاً کنترل داشتم از صداش معلوم بود شکستگی خیلی عمیقه. از کاری که انجام داده بودم اصلاً متأسف نبودم اگر سنگ دیگری داشتم یکبار دیگر این کار را تکرار میکردم.
🟢
درمانگر : پس انجام کاری مخرب حس خوبی به شما داد شما هیچ حس پشیمانی از صدمه ای
که به ماشین دیگری زدید نداشتید؟
🟠
بیمار : نه هیچ پشیمانی نداشتم بیمه هزینه اش را خواهد پرداخت.
🔺در این مورد پرسش سؤال توسط درمانگر به فهم این تجربه سخت کمک خواهد کرد.
این بخش ادامه دارد
༺༺༺༺༺༻༻༻༻༻
#روانپویشی_کوتاه_مدت #ISTDP
@qazaltherapy