معمر قذافی نمونهی کاملی از یک بیمار جنسی خطرناک بود که دست بر قضا، آنقدر قدرت داشت که بتواند تمایلات و فانتزیهای وحشیانهی جنسی خود را به اجرا بگذارد.
کتاب «حرمسرای قذافی»، گزارش مفصلی است دربارهی بردگان جنسی قذافی که توسط روزنامهنگار فرانسوی نوشته شده است و جایزهی باشگاه بینالمللی مطبوعات را از آن خود کرده.
ثریا، هدا، لیلا، خدیجه، آمال و بسیاری دیگر، زنان بدشناس زیبایی بودهاند که با واسطه و یا بدون واسطه، معمر قذافی از زیبایی آنها باخبر شده بود و توسط نوچههای بیرحم و گوشبهفرمانش به باب العزیزیة برده شده بودند تا حتی روزی چند بار توسط قذافی به آنها تجاوز شود.
درد فقط این نیست.
در جامعهی سنتی لیبی، کشتن زنانی که قبل از ازدواج باکرگییشان را از دست دادهاند، تنها راه پاک کردن لکهی ننگی بوده که به نظر مردمان لیبی، دامن خانواده و قبیله و حتی یک شهر را کثیف میکرده است.
درد آنجا است که بسیاری از این زنان در زمان اولین تجاوز آنقدر کودک بودهاند که تنها چیزی که در طول سالهای زندان و شکنجه و تجاوز در زیرزمین تنگ و تاریک باب العزیزیة یاد گرفتهاند و برایشان باقی مانده، تن فروشی است. چیزی که مستقیماً بلندبالاترین فرد لیبی به آنها داده است و دردی که التیامی برای آن نبوده و نیست؛ حتی با دیدن چهرهی خونآلود و کثیف معمر قذافی؛ هنگامی که مثل موش ترسیده از داخل فاضلاب شهر زادگاهش بیرون کشیده شده بود.
قذافی هر آنچه داشتند را از آنها ربوده بود، استعداد، توانایی، خانواده، آبرو و بیشتر از هر چیز زندگی.
ثریا، شخصیت اصلی که نیمی از کتاب به خاطرات مفصل او از زندگی رنجآلودش میپردازد توانست از لیبی بگریزد، اما مانند کودکی که خود را درمیان افرادی ناآشنا و غریب مییابد و باید در این معرکه جان سالم به در ببرد. زندگی کردن درس زندگی کردن را به انسان یاد میدهد، اما ثریا و دیگران فرصتی برای یادگیری این درس نداشتهاند.
غمانگیزترین بخش کتاب همین است که ثریا بعد از ۱۵ ماه، دوباره خودش را به چنگال قذافی میاندازد، این بار با ارادهی شخصی و آگاهی کامل از آنچه در انتظارش است.
از زمانی که شروع به خواندن کتاب کردهام، بارها و بارها به عکسهای قذافی نگاه کردهام. چهرهای که پاک به نظر نمیرسد اما جمع شدن آن همه پلیدی در یک انسان برایم آنقدر غیرقابل باور است که هر بار از خودم میپرسم به راستی که انسان تا چه اندازه میتواند رذیل باشد؟
این سوالی است که پاسخی برای آن وجود ندارد، چرا که برای رذالت بشری انتهایی نیست.
باید منتظر ماند و دید که زمان و تاریخ چه غافلگیریهای دیگری برایمان دارد و این بار پرده از چهرهی کدام انسان برداشته میشود؟
قذافی نه اولی و نه آخریست و در همین لحظه، ثریاهای بسیاری از درد در زیرزمینی تاریک و مخوف به خودشان میپیچند. ماییم که ناآگاهانیم.
#روباه_خوان
@rubahdokht 🦊