سعدی شیرازی(شاعران سبک عراقی)


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


 سرایندگان مهم سبک عراقی : خاقانی شروانی، انوری ابیوردی، مولوی بلخی، نظامی گنجوی، سعدی شیرازی، خواجوی کرمانی، حافظ، کمال‌الدین اصفهانی و فخرالدین عراقی 
لینک:
https://t.me/+zZTvr-E4cS1kMjk0

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri






@eat_bookاَبَرکانال_بررسی_کتاب_از_سعدی_تا_آراگون_نوشته_جواد_حدیدی.pdf
110.7Kb
از سعدی تا آراگون
نوشته دکتر جواد حدیدی
رقیه بهادری

"نقد و بررسی"

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


چرا ایرانیانِ دورانِ ما به غزلیات حافظ بیش از غزل‌های سعدی اقبال می‌کنند؟

سخنران: دکتر #حسین_معصومی‌همدانی

همایش حافظ و سعدی،
پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸، دبیرستان مهندس پورنگ‌بابل.

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
حسین معصومی همدانی چه خوب سعدی می‌خونه و چه سعدی خوبی هم می‌خونه.
اول اردیبهشت ماه جلالی ۱۳۹۶، گالری هپتا در تهران
.

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
نگاه و اندیشه‌ی "#سعدی" در بوستان و گلستان

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎥 بیچـاره کسی که از تو ببرید
      آسوده تنی که با تو پیوست
🖋 سعدی شیرازی
🎤 محمدرضا شجریان
🎵 گروه موسیقی آوا
🎶 کنسرت بزرگداشت استاد سخن سعدی
🔹 اجرای سال ۱۳۸۷ شمسی

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


(آوازی بر دیدار)
آهنگ‌ساز: سعید فرج‌پوری
شعر: #سعدی
آواز: محمدرضا شجریان
آلبوم: غوغای عشق‌بازان

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


ستیغ dan repost
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین

سومین همایش بزرگداشت فرمانروای ملک سخن سعدی شیرازی

جایگاه سعدی در آینه ادبیات ایران وجهان

سخنرانان:

۱- پروفسور نعمت ییلدریم
مدير گروه زبان و ادبيات فارسی دانشگاه آتاتورک
پند و اندرز در سعدی

۲- دکتر فرشته جوادی
دبیر علمی همایش
راز زیبایی زبان سعدی در غزلیات

۳- ابراهیم نجاری
مدرس دانشگاه کمال‌الملک نوشهر
نگاه متفاوت سعدی در محتوا و بلاغت

۴- دکتر حجت اله غ منیری
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی دانشگاه بروجرد
تحلیل شناختی - رفتاری برخی روایت‌های سعدی

۵- دکتر مهرداد پارسه
پژوهشگر، مدرس
گریزی به اندیشه های پیمبران سپهر سخن «سعدی» و «فردوسی»

۶- دکتر محمد فقیری
زبانشناس، استادیار دانشگاه فرهنگیان
نقش و جایگاه گلستان در نویسندگی خلاق

۷- حبیب صابریان
کارشناس ادبیات
دلیل محبوبیت سعدی در ایران و جهان

۸- سهیل قاسمی
پژوهشگر ادبی
مدیر اجرایی همایش

زمان:
۰۳/۰۲/۰۱

شنبه، یک اردیبهشت، ساعت ۱۸ تا ۲۰


نشانی پیوستن به جلسه:
https://www.skyroom.online/ch/hghofrani/saadi

انجمن ادبی سرو چمان
با همکاری بنیاد فردوسی توس

ورود برای همه آزاد است
با کاربر مهمان بیایید.


غزل ۴۱۴ سعدی

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی ک
رد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

🎙#محمد_کاظمی

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


یکم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت #سعدی

زبان سعدی

بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیده‌اند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و می‌کند، زبانی است که پایه‌های آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بی‌نظیر و روش‌هایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمه‌ای که بر گلستان تصحیح‌شدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده می‌شود که اهل ذوق اعجاب می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ای‌کاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام) که اعتراف می‌کنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسی‌زبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزه‌کاری‌های آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسی‌زبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.

[«زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایران‌نامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳].

به نقل از گنجینۀ بیست و نهم

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


عاشقانه‌های #سعدی
#دکتر_رشید_کاکاوند

🎧با من بشنو ...🍃♥️

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
فیلم #سعدی_شیرازی
ساخت تاجیکستان

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم

تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم

اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم

بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که می‌دهد پندم

من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بی‌حساب(بی‌حفاظ) فرزندم

به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم

بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم

به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان عشق دربندم؟

کلیات #سعدی، غزلیات، به تصحیح محمد علی فروغی، نشر هستان، ۱۳۷۸، ص ۳۷۸_۳۷۷


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم

ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو
کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم

🎶

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود

بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود

با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود

#سعدی

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @saadieshiraz
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─


#هرروزباسعدی
#غزل 525 #سعدی
اجرا: #سهیل_قاسمی
@Setiq

اگر مانند ِ رخسار ت گُلی در بوستان استی
زمین را از کمالیّت شرف بر آسمان استی

چو سرو ِ بوستان استی وجود ِ مجلس‌آرای‌ات
اگر در بوستان سروی سخن‌گوی و روان استی

نگارین‌روی و شیرین‌خوی و عنبربوی و سیمین‌تن
چه خوش بودی در آغوش‌ام! اگر یارایِ آن استی

تو گویی در همه عُمر م میسّر گردد این دولت
که کام از عُمر برگیرم و گر خود یک زمان استی

جز این عیب‌ات نمی‌دانم که بدعهدی و سنگین‌دل
دلارامی بدین خوبی، دریغ ار مهربان استی

شکَر در کام ِ من تلخ است بی دیدار ِ شیرین‌اش
و گر حلوا، بدان مانَد که زهر ش در میان استی

دمی در صحبت ِ یاری ملَک‌خویِ پری‌پیکر
گر امّید ِ بقا باشد، بهشت ِ جاودان استی

نه تا جان در جسد باشد وفاداری کنم با او
که تا تن در لحد باشد؛ و گر خود استخوان استی

چنین گویند: سعدی را که دردی هست پنهانی
خبر در مغرب و مشرق نبودی گر نهان استی

هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوت‌خانه‌ئی مانَد که در در بوستان استی

0525

@Setiq


#هرروزباسعدی
#غزل 524 #سعدی
اجرا: #سهیل_قاسمی
@Setiq

یارا! قدحی پُر کُن از آن دارویِ مستی
تا از سَر ِ صوفی بروَد علّت ِ هستی

عاقل متفکّر بود و مصلحت‌اندیش
در مذهب ِ عشق آی و از این جمله برَستی

ای فتنه‌یِ نوخاسته از عالَم ِ قُدرت
غایب مشو از دیده که در دل بنشستی

آرام ِ دل‌ام بستدی و دست ِ شکیب‌ام
برتافتی و پنجه‌یِ صبر م بشکستی

احوال ِ دو چشم ِ من ِ بر هم ننهاده
با تو نتوان گفت به خواب ِ شب ِ مستی

سودازده‌ئی ک‌از همه عالم به تو پیوست،
دل نیک بداد ت که دل از وی بگسستی

در رویِ تو گفتم سخنی چند بگویم
رو باز گشادی و در ِ نطق ببستی

گر باده از این خُم بوَد و مطرب از این کوی،
ما توبه بخواهیم شکستن به‌درستی

سعدی! غرض از حُقّه‌یِ تن، آیت ِ حقّ است
صد تعبیه در تو ست و یکی باز نجُستی

نقاش ِ وجود این‌همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصوّ‌ِر بپرستی

0524

@Setiq


#هرروزباسعدی
#غزل 523 #سعدی
اجرا: #سهیل_قاسمی
@Setiq

همه‌عُمر برندارم سَر از این خُمار ِ مستي
که هنوز من نبودم که تو در دل‌ام نشستی

تو نه مِثل ِ آفتابی که حضور و غیب‌ات افتد
دگران روَند و آیند و تو هم‌چنان که هستی

چه حکایت از فراق‌ات که نداشتم؛ ولیکن
تو چو روی باز کردی، دَر ِ ماجرا ببستی

نظری به دوستان کُن! که هزار بار از آن بِهْ
که تحیّتی نویسی و هدیّتی فرستی

دل ِ دردمند ِ ما را - که اسیر ِ توست - یارا!
به وصال مرهمی نهْ چو به انتظار خستی

نه عجب که قلب ِ دشمن شکنی به روز ِ هَیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ای فقیه ِ دانا! به خدای بخش ما را!
تو و زهد و پارسایي، من و عاشقي و مستي

دل ِ هوش‌مند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله‌ئی‌ت باشد، بهْ از آن که خود پرستی

چو زمام ِ بخت و دولت نه به دست ِ جهد باشد،
چه کنند اگر زبوني نکنند و زیردستي

گِله از فراق ِ یاران و جفایِ روزگاران
نه طریق ِ تو ست سعدی! کم ِ خویش گیر و رستی

0523

@Setiq


#هرروزباسعدی
#غزل 522 #سعدی
اجرا: #سهیل_قاسمی
@Setiq

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش ِ سوزان نشاندی و ننشستی

بنایِ مِهر نمودی که پایدار نمانَد
مرا به بند ببستی خود از کمند بجَستی

دل‌ام شکستی و رفتی خلاف ِ شرط ِ مودّت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی

چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این‌چنین که تو بستی

گر م عذاب نمایی به داغ و درد ِ جدایی،
شکنجه صبر ندارم؛ بریز خون‌ام و رَستی

بیا که ما سر ِ هستی و کبریا و رُعونت
به زیر ِ پای نهادیم و پای بر سر ِ هستی

گر ت به گوشه‌یِ چشمی نظر بوَد به اسیران،
دوایِ درد ِ من اوّل که بی‌گناه بخَستی

هر آن کس‌ات که ببیند، روا بود که بگوید
که: من بهشت بدیدم به راستی و درستی

گر ت کسی بپرستد، ملامت‌اش نکُنَم من
تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی

عجب مدار که سعدی به یاد ِ دوست بنالد
که عشق موجب ِ شوق است و خَمر علّت ِ مستی

0522

@Setiq


#هرروزباسعدی
#غزل 521 #سعدی
اجرا: #سهیل_قاسمی
@Setiq

سَلِ المَصانِعَ رَکباً تَهیمُ في الفَلَواتِ
تو قدر ِ آب چه دانی که در کنار ِ فراتی؟

شب‌ام به رویِ تو روز است و دیده‌ها به تو روشن
وَ إِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشِیَّتي و غَداتي

اگر چه دیر بماندم، امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قلبي یَقولُ إِنَّکَ آتٍ

من آدمی به جمال‌ات نه دیدم و نه شنیدم
اگر گِلی به حقیقت عَجین ِ آبِ حیاتی

شبان ِ تیره امیدم به صبح ِ رویِ تو باشد
و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فِي الظُّلماتِ

فَکَم تُمَرِّرُ عَیشي و أنتَ حاملُ شهدٍ
جوابِ ِ تلخ بدیع است از آن دهان ِ نباتی

نه پنج‌روزه‌یِ عمر است عشق ِ رویِ تو ما را
وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ إِن شَمَمتَ رُفاتي

وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ و یَرضیٰ
مَحامدِ تو چه گویم؟ که ماورایِ صفاتی

أخافُ مِنکَ و أرجو و أستَغیثُ و أدنو
که هم کمند ِ بلایی و هم کلید ِ نجاتی

ز چشم ِ دوست فتادم به کامه‌یِ دل ِ دشمن
أحِبَّتي هَجَروني کَما تَشاءُ عُداتي

فراق‌نامه‌یِ سعدی عجب که در تو نگیرد
و إِن شَکَوتُ إِلی الطَّیرِ نُحنَ في الوُکَناتِ

0521

@Setiq

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 558

obunachilar
Kanal statistikasi