Samuel


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


جسته گریخته ای از تاریخ
اين كانال به هيچ عنوان وابسته به هيچ گروه و جريانی نيست و صرفا در صدد روايت تاريخ معاصر است ، قضاوت برعهده شماست. آزادیم بیندیشیم.
توییتر:
@sam___uel
🛑 کپی با ذکر منبع 🛑

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


در رابطه با اولین ویدئو اگر نظری، نقدی یا پیشنهادی دارید در خدمتم👇🏽

@Samueltarikh1




خشاتریا dan repost
یک رسانه مخالفین سوری ادعا کرده حملات اخیر به مصیاف با عملیات هوابرد همراه بوده که طی آن نیروهای ویژه اسرائیلی با فرود در منطقه و درگیری نزدیک چند افسر سوری را کشته و دو تا ۴ فرد ایرانی را به اسارت گرفته و با خود برده‌اند.
تاکنون منبع دیگری این ادعاها را تأیید نکرده است.

Adnan Matouri

@Khashateria_Cata




Samuel dan repost
✅ابر تورم آلمان در ۱۹۲۳ چه بر سر مردم این کشور آورد؟


به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط، ​​میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد
اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد.
یک قرص نان ۲۰۰ میلیارد مارک قیمت داشت.
با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد اقتصاد ادامه داشت و هر دقیقه از ارزش پول کاسته می‌شد.
رستوران‌ها چاپ منوها را متوقف کردند، زیرا تا رسیدن غذا قیمت‌ها بالاتر رفته بود!

یک مرد اولین فنجان قهوه را با قیمت ۵۰۰۰ مارک نوشید. فنجان دوم برای او ۹۰۰۰ مارک هزینه داشت. داستان های آن روزها وحشتناک و در عین حال سرگرم‌کننده بود. یک پسر را مادرش فرستاد تا دو نان بخرد. او در راه توقف کرد تا فوتبال بازی کند و زمانی که به مغازه رسید، قیمت نان بالا رفته بود. بنابراین او فقط می‌توانست یک نان بخرد!
مردی برای خرید یک جفت کفش عازم برلین شد. اما زمانی که او به آنجا رسید، تنها چیزی که می‌توانست بخرد یک فنجان قهوه و کرایه اتوبوس خانه بود. این وضعیت پوچ تقریباً در اواسط جنگ جهانی اول آغاز شد، زمانی که دولت آلمان تصمیم گرفت به جای استفاده از پول مالیات‌دهندگان برای تأمین مالی جنگ،  از کشورهای دیگر پول قرض کند.
آلمانی‌ها مطمئن بودند که پس از پیروزی در جنگ، با تصرف مناطق صنعتی غنی از منابع و تحمیل غرامت به متفقین شکست خورده، می‌توانند بدهی خود را پرداخت کنند؛ اما این طرح نتیجه معکوس داد. آلمان در جنگ شکست خورد و در نهایت با غرامت و بدهی‌های فوق هنگفتی روبرو شد.
علاوه بر این، معاهده ورسای آلمان مبلغ ۱۳۲ میلیارد مارک (یا ۳۱.۴ میلیارد دلار) به عنوان غرامت برای وارد کردن خسارت به متفقین در جریان جنگ باید پرداخت می‌کرد. برای پرداخت بدهی‌ها، دولت به فریب روی آورد. آنها شروع به چاپ پول کردند و از آن برای خرید ارز استفاده کردند که سپس برای پرداخت غرامت استفاده می‌شد. به زودی  تورم از کنترل خارج شد.
در ابتدا، تورم به آرامی افزایش یافت – از ۴.۲ مارک به ازای هر دلار قبل از جنگ به ۴۸ مارک در هر دلار در هنگام امضای معاهده. سپس به سرعت شتاب گرفت.
در نیمه اول سال ۱۹۲۲، قیمت برابری مارک در برابر دلار ۳۲۰ مارک بود. تا پایان سال به ۷۴۰۰ مارک در هر دلار رسید. در نهایت، این علامت به ۴.۲ تریلیون مارک در برابر یک دلار آمریکا رسید!
کارمندان چمدان و کوله‌پشتی را برای دریافت دستمزد خود به محل کار می‌آوردند و قبل از تغییر نرخ ارز به نزدیک‌ترین مغازه می رفتند.
اسکناس‌های با ارزش بالاتر و بالاتر هر چند هفته یک بار شروع به چرخش کردند. حتی اسکناس ۱۰۰۰ میلیارد مارکی منتشر شد. ابر تورم در اکتبر ۱۹۲۳ به اوج خود رسید و ارزش اسکناس به ۱۰۰ تریلیون مارک افزایش یافت. ارز معنای خود را از دست داده بود. مردم معامله نقدی را متوقف کردند و به جای آن شروع به داد و ستد کردند.
بسیاری از پزشکان اصرار داشتند که از طریق سوسیس، تخم مرغ، زغال سنگ و مانند آن دستمزد دریافت کنند. مردم یک جفت کفش را با یک پیراهن و مقداری ظروف را با قهوه عوض می‌کردند. وحشت و بی‌اعتمادی اقتصادی گسترده بود. مردم طوری زندگی کردند که انگار فردایی وجود ندارد. سالن‌های رقص و بارها در شهرها افتتاح شد و فروش کوکائین سر به فلک کشید.
به طرز عجیبی، کالاها کم نبودند. اما هیچ ارز ثابتی برای خرید آنها وجود نداشت. تنها اشیایی که ارزش واقعی داشتند، دارایی‌های مشهود بودند: الماس، طلا، عتیقه‌جات و آثار فاخر هنری.

به زودی آلمان، کشور دزدها شد. مردم شروع به سرقت هر چیزی کردند – صابون، سنجاق سر، لوله‌های مسی و بنزین. در اواخر سال ۱۹۲۳، مارک با یک ارز جدید جایگزین شد – Rentenmark، که توسط وام مسکن زمین‌های کشاورزی و صنعتی پشتیبانی می‌شد. آلمان لنگان لنگان به حالت عادی بازگشت، اما این کشور دیگر هرگز مثل سابق نشد. خلق و خوی متفاوتی بر کشور حاکم شد، جو خاصی که آدولف هیتلر بعدها با نبوغ شیطانی خود از آن بهره بسیار برد. پرل.اس باک، نویسنده آمریکایی که در ۱۹۲۳ در آلمان بود، نوشت:

"شهرها هنوز سر جایشان بودند، خانه‌ها هنوز سالم بودند، اما قربانیان میلیون‌ها نفر بودند.
آنها ثروت و پس‌انداز خود را از دست داده بودند. آنها مات و مبهوت شده بودند و نفهمیدند که چگونه این اتفاق برایشان افتاده است و دشمنی که آنها را شکست داده کیست. با این حال، آنها اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند،
احساس خود را از دست داده بودند. دیگر باور نداشتند که اگر به اندازه کافی سخت کار کنند، خودشان می‌توانند ارباب زندگی خود باشند. ارزش‌های قدیمی اخلاق، اخلاق و نجابت نیز از بین رفت!"
@samueltarikh


🔻لودویگ میزس می‌گوید دولت در وهله نخست به این موضوع اهمیت نمی‌دهد که با ایجاد تورم و بالا رفتن قیمت‌ها، برخی افراد ضرر می‌کنند. قانونگذاران می‌گویند: "این نظام [خلق پول] محشر است[!]" اما این نظام محشر، یک نقطه‌ضعف اساسی دارد: دوام نمی‌آورد[!] اگر تورم می‌توانست همیشگی باشد، لازم نبود دولت‌ها از ایجاد تورم برحذر داشته شوند. اما واقعیت حتمی درباره تورم این است که دیر یا زود باید جمع شود. سیاست تورمی نمی‌تواند همیشگی باشد. تورم در بلندمدت بر اثر فروپاشی پول، به پایان می‌رسد؛ به چنان فاجعه‌ای می‌انجامد که وضعی مانند وضع آلمان در سال ۱۹۲۳ پیدا می‌کند. روز اول ماه اوت ۱۹۱۴ هر دلار آمریکا با چهار مارک و بیست فینیگ آلمان مبادله می‌شد. نُه سال و سه ماه بعد در نوامبر ۱۹۲۳ هر دلار آمریکا معادل ۴.۲ تریلیون مارک بود. به تعبیر دیگر، مارک به هیچ نمی‌ارزید. هیچ ارزشی نداشت.

🔻از عوامل مهمی که در بروز انقلاب‌ها همواره نقش موثر داشته، "مالیه" است. از انقلاب انگلستان گرفته تا آمریکا، فرانسه، روسیه و حتی انقلاب مشروطه ایران. تحمیل مالیات‌های گوناگون و ستمگرانه به طبقات و عامه مردم از عوامل اصلی بروز این انقلاب‌ها بوده است. دولت‌ها هر چقدر هم که قدرت مطلقه داشته باشند وقتی به منجلاب مالی بیافتند و بخواهند آن را با مالیات‌گیری وحشیانه روفو کنند باید منتظر عواقب آن نیز باشند. مالیه تا حدی مهم است که شعارهای خیابانی، فقط اهمیت آن را پنهان می‌کند. چه در قرن هجدهم باشیم یا بیست و یکم، مالیات‌گیری وحشیانه و تورم افسارگسیخته می‌تواند موجب انقلاب شود.

@samueltarikh


🔺 ایران، سلطان چاپ پول جهان

🔸ایران با ۷۵ هزار تریلیون ریال نقدینگی در سال ۲۰۲۳، ۶۷ درصد نقدینگی جهان (بر اساس مجموع ارزهای ملی) را به سبب نرخ رشد بالای نقدینگی و کم نکردن صفرهای پول ملی، به خود اختصاص داد.

🔸بر این اساس ریال ایران بی ارزش ترین پول جهان شد./ اقتصاد آنلاین

@samueltarikh


خشاتریا dan repost
تصاویری از مهمات 125 م م خرج گود ساخت ایران، پاکستان و هند در دست نیرو های اوکراینی

@Khashateria_Cata


ما اوّلین کسان نیستیم که خود را به دست خود نابود کرده‌اند‌‌؛ با شهری که در آن همه اسبابِ سعادت جمع بود.
ما از عروسک کمتریم، آنها مُرده بودند و زندگی می‌کردند، ما زندگی می‌کنیم و مُرده‌ایم.

"تاراج‌نامه"
بهرام بیضائی
@samueltarikh


Exciton Computer Missile Program dan repost
ارتش و سیستم نظامی بعنوان یکی از تکامل یافته ترین سیستمهای بروکراتیک با نظم سلسله مراتبی شناخته میشوند. عموما هر سیستم دولتی به لحاظ نظم سیستماتیک کلاسیک پایین تر از سیستم نظامی قرار میگیرد.اگر نظم، سیستم پایه آموزشی و آمادگی ارتش و سیستم لشکری خراب باشد، میتوان حدس زد که در سیستم اداری کشوری وضع چقدر خراب است.

حداقلهای ابتدایی سیستم نظامی برآورده نمیشود، از فردا برنامه های هوش مصنوعی هم ردیف خواهند شد.


@Exciton_missile_program 🚀


وقایع الاتفاقیه نظامی dan repost
برگزاری آزمون آمادگی جسمانی و رزمی در گروه ۴۱۱ مهندسی رزمی  نزاجا - سال 1403 هجری خورشیدی برابر با 2024 میلادی

ما هیچ ! ما نگاه !

#هوش_مصنوعی

🇮🇷📝 @defence_news 📝🇮🇷


⭕️استعمار به سبک چینی:
آیا چین به نیروی نواستعماری جهان تبدیل شده است؟


«چین یک غول خفته است. بگذارید بخوابد زیرا وقتی بیدار شود جهان را به حرکت درخواهد آورد.»

ناپلئون بناپارت اگر زنده بود احتمالاً همه را به خاطر بیدار کردن این غول خفته سرزنش می‌کرد. غولی که حالا با ظرفیت و توانمندی که در طول یک قرن گذشته به دست آورده، آماده است تا جهان را ببلعد. بی‌دلیل نیست که در همه‌جا، از مناسبات دیپلماتیک کشورها و روابط تجاری گرفته تا امتیاز بهره‌برداری از منابع و معادن و حتی بروز و کنترل یک پاندمی، می‌توانید رد پای پکن را ببینید. به نظر می‌رسد که دهه‌ها شعار ضدامپریالیستی، این کشور را به کاندیدای جدیدی برای قدرت استعماری تبدیل کرده است. در واقع همین حالا هم داریم استعمار را با ویژگی‌های چینی مشاهده می‌کنیم.

در جهان ناآرامی زندگی می‌کنیم و برخی معتقدند این حزب کمونیست چین است که بیش از هر بازیگر دیگری در عرصه جهانی، مشغول به هم ریختن اوضاع است. مدافعان چین بی‌تردید می‌توانند اقدامات آن را توجیه کنند اما جهان نتوانسته است با پیامدهای رفتار سیاسی و اقتصادی سرزمین اژدها کنار بیاید. البته که جمهوری خلق چین به دنبال کنترل سرنوشت خویش است اما استراتژی آن برای این کار، عصر جدیدی از امپریالیسم و نواستعمارگری را رقم زده است. دوره‌ای که کنترل کامل حزب بر مردم چین، و مردم و اقتصادِ ماورای مرزهای آن را افزایش می‌دهد. بلندپروازی چین دردسرساز است زیرا این کشور توانایی و اراده آن را دارد که در راستای این جاه‌طلبی عمل کند. دیگر تردیدی نیست که ابتکار کمربند و جاده پکن، کشورهای در حال توسعه را با بدهی‌های بسیار تحت فشار قرار داده، فساد را تقویت کرده و از مردم، منابع و محیط زیست آنها بهره‌کشی کرده است.

حضور چین در دیگر کشورها (به ویژه در آفریقا) همواره از سه منظر مورد بررسی قرار گرفته است: به عنوان شریک توسعه، یک رقیب اقتصادی یا به عنوان استعمارگر! دیدگاه مدافعان رویکرد سوم اما خواندنی است. از این منظر، زیرساخت‌های فراملی جدید پکن مانند خطوط لوله و بزرگراه‌ها، به عنوان طرح‌هایی برای ارسال منابع به جمهوری خلق چین تلقی می‌شوند. گزارش شده است که این پروژه‌ها خزانه ملی کشورها را خالی کرده‌اند. علاوه بر این، پروژه‌ها و سرمایه‌گذاری‌های چینی از تامین‌کنندگان و شرکای محلی کمی استفاده می‌کنند و کمک چندانی به ایجاد شغل در کشورهای مبدأ نمی‌کنند. در نهایت گفته می‌شود که چین بیشتر از آنکه فایده‌ای برای کشور میزبان داشته باشد به آن زیان می‌رساند زیرا کالاهای ارزان چینی، تولیدات داخلی را از بین می‌برند. و آفریقا حالا، به نماد قربانیان اصلی این سوءاستفاده تبدیل شده است.

امروز اگر سوار هواپیمایی شوید که از شانگهای به آدیس آبابا می‌رود احتمالاً در میان جمع کثیری از کارگران چینی گم خواهید شد که به یک کارخانه ساختمانی در گینه استوایی غنی از نفت یا کارخانه پنبه در موزامبیک یا پروژه تلکام در نیجریه می‌روند. تجارت چین با کشورهای آفریقایی در بیست سال گذشته ۴۰ برابر افزایش پیدا کرده، در ۳۰٪ از کشورهای آفریقایی «حضور» دارد و بزرگ‌ترین شریک تجاری قاره است. ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و وام چینی به آسانی از سوی کشورهای آفریقایی که دچار قحطی پول‌اند پذیرفته شده و البته با تعهدات زیادی هم همراه بوده است!

گزارش‌ها نشان می‌دهد چین وام‌ها را در ازای یک تعهد مهم به کشورها اعطا می‌کند؛ اینکه باید از طریق امتیازات اقتصادی، حمایت سیاسی یا ترکیبی از هر دو پرداخت شوند! اگرچه در نتیجه چنین معاملاتی، تجارت دوطرفه رشد می‌کند اما منتقدان می‌گویند این شیوه تجارت به شدت به نفع چین است زیرا به آن اجازه می‌دهد تا «منابع» دریافت کند در حالی که «کالای تمام‌شده ارزان‌قیمت، با کیفیتِ زیرسوال» را وارد کند که سبب تضعیف تولیدکنندگان محلی می‌شود.

🔴استعمار گام‌به‌گام

 برخی معتقدند نواستعمارگران، برای دستیابی به منابع محدود، اهداف خود را در چهار مرحله پیش می‌برند: صادرات، سرمایه‌گذاری، نظامی‌گری و در نهایت استعمار و ممالک تحت‌الحمایه.

فاز اول شامل واردات و اجتناب از هزینه‌های ثابت است. در ابتدای امر همه چیز خوب به نظر می‌رسد. استعمارگر می‌تواند با تامین‌کنندگان جدید سازگار شود و در منطقه اعتماد کسب کند. این مرحله در دهه ۱۹۸۰ شروع شد که ژاپن در خارج از کشورش به دنبال منابع بود و دنگ شیائوپینگ در چین قدرت گرفت. گام بعدی کاهش هزینه‌های متغیر با افزایش هزینه‌های ثابت و سرمایه‌گذاری است. به‌طور خلاصه، این بار استعمارگر «واردکننده سرمایه» می‌شود. در این مرحله چینی‌ها با عطش دسترسی به منابع مانند آب، غذا، مواد معدنی و انرژی، زیرساخت‌ها، زمین و شرکت‌ها را خریداری می‌کنند.●مولود پاکروان●

@samueltarikh


آیا روزی ملتی خواهیم بود که از زیر یوغ استعمار به معنای دقیق کلمه خارج شویم؟!

@samueltarikh


✉️ پوشش اخبار روز ایران, اسرائیل, روسیه و اکراین

📎برای عضو شدن کلیک کنید📎


تصور نمی‌‌شود که احدی به قدر و اندازه لیبرال‌ها به مفهوم "آزادی بیان" باور داشته باشد. هر لیبرالیستی به این گزاره باور دارد که "حتی اگر کاملاً با تو مخالف باشم، اما وظیفه دارم تا پای جان از حق آزادی بیانِ تو دفاع کنم". در مقابل چپ‌ها تا زمانی از آزادی بیان دفاع می‌کنند که در راستا و تأیید عقاید و باورهایشان باشد. چپ ادعا می‌کند که صرفاً با گفتار و سخنانِ "نفرت‌پراکن" مبارزه می‌کند، اما نمونه‌های تاریخی بارز و ناقض این مدعای مضحک را می‌توان در شوروی عصر استالین، بهار پراگ، انقلاب کوبا، رژیم توتالیتر کره شمالی و نظام دیکتاتوری ونزوئلا در سال‌های اخیر بازشناخت. |ر.طبیب|

چرا چپگرایان به رغم چنین دشمنی آشکاری با اندیشه‌های لیبرال، در عوض یافتن مأوا در سرزمین‌های کمونیستی، به دامان کشورهای لیبرال پناه می‌برند؛
و چرا در این روزها و سال‌ها حتی لیبرال‌ها هم در تشخیص دوست و دشمن و خاستگاه واقعی خود دچار کژفهمی و آشفتگی شده‌اند؟

@samueltarikh


نیروگاه اتمی امارات به بهره برداری رسید. این پروژه دارای 4 فاز هست که هر چهار فاز تکمیل شدند و 25 درصد برق مورد نیاز امارات را تأمین می کند.
این پروژه را مقایسه کنید با ابرپروسهٔ انرژی هسته‌ای ما که سالهاست تمام مقدرات کشور را آچمز کرده است و دریغ از بهره‌ وری در حد یک لامپ کوچک

@samueltarikh


روس‌ها
در جنگ، کنار صدام بودند
در قطعنامه‌های شورای امنیت، کنار آمریکا
در تحریم‌ها، کنار اروپا
در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی، کنار اعراب
در غزه، کنار اسرائیل
در زنگزور، کنار آذربایجان
اما در دکترین جمهوری اسلامی؛ همچنان کشور دوست و شریک استراتژیک ایران هستند!

@samueltarikh


اتحادیه dan repost
✉️ پوشش اخبار روز ایران, اسرائیل, روسیه و اکراین

📎برای عضو شدن کلیک کنید📎


"همواره آرزو داشتم به آسانی بمیرم. هر کس که تمام عمر خود را در تنهایی سپری کرده باشد، در مورد این امر منحصر به فرد نسبت به دیگران قاضی بهتری خواهد بود. ‌
به جای معاشرت با نابخردان و دلقکانی که برای ظرفیت‌های حقارت‌آمیز موجودات دوپا [ انسان‌ها ] طراحی شده‌اند، من با آگاهی شادمانه به جایی که زندگی را از آن‌جا آغاز کرده‌ام، باز خواهم گشت در حالی که رسالت خود را به انجام رسانده‌ام."



آرتور شوپنهاور


@samueltarikh


🔸دلایلی برای تثبیت ایمانِ خلل‌ناپذیر سامورائی‌ها به اندیشه "میلیتاریسم" در قرن‌بیستم


🔻با رشد همه‌جانبه و حیرت‌انگیز ژاپن عصر مِیجی و پس از آن، کمترین خواسته ژاپنی‌ها به رسمیت شناخته شدنشان به عنوان یک ابرقدرت نوظهور و هم‌تراز از سوی قدرت‌های غربی بود. در عمل خواسته آنها، کاملاً منصفانه یا حتی بدیهی بود، چون ژاپن در کمتر نیم‌قرن از سرزمینی نیمه‌مستعمره در شرق دور به ابرقدرتی واقعی در جهان بدل گشته بود.


🔻توسعه سیاسی ژاپن از اواخر دهه ۱۸۷۰ آغاز شد و پس از پیدایش احزاب گوناگون، در سال ۱۸۸۹ موفق به تأسیس مجلس و نوشتن قانون اساسی به سبک غربی شد که بیشترین شباهت را با قانون اساسی آلمانِ عصر بیسمارک و قیصر ویلهلم داشت، و در واقع از روی آن پیش‌نویس شده بود. 


🔻امپراتور در این مکتوب، از اقتداری تمام‌عیار برخوردار بود: او هم‌زمان فرمانده کل قوا، قانونگذارِ اول کشور و مجری و ملغی‌کننده‌ی تام‌الاختیار کل قوانین بدون کمترین پاسخگویی به دیگر نهادهای رسمی کشور همچون مجلس نمایندگان و ارگان‌های قضایی بود‌.

🔻هیئت دولت(وزرا)‌ تنها موظف به پاسخگویی به او بودند. همچون ارتش آلمان، یک نظامی بلندمرتبه رئیس ستاد کل ارتش ژاپن شد و مستقل از وزیر دفاع باقی ماند تا او نیز تنها در برابر شخص امپراتور پاسخگو باشد. در هیچ کجای قانون اساسی ژاپن نوشته نشده بود که چه کسی یا چه نهادی موظف است بر قدرت بی‌حدوحصر امپراتور نظارت یا کنترل داشته باشد. 

🔻اما جز این موارد، دو عامل اساسی راه را برای پیدایش و گسترش فرهنگ "نظامی‌گری"(میلیتاریسم) در ژاپنِ آغاز سده بیستم تا شکست نهایی‌اش در جنگ جهانی دوم(۱۹۴۵) هموار کرد: اول اینکه به رغم وقوع مدرنیزاسیون، بین نیروهای سیاسی مدرن هيچگونه حدود مسئولیت و تفکیک قوائی شکل نگرفت؛ و دوم آنکه نه تکنوکرات‌ها و رجال سیاسی، که این اُمرای ارتش و نظامیان بودند که در صدر مشاوران و نزدیکان امپراتور جای گرفتند.
پیشرفت شگفت‌انگیز ژاپن، عملاً وجهی دوگانه یعنی تیره و روشن داشت، اما مردم و حاکمانش در آن روزگار، به رغم همه هوش و سختکوشی‌شان، تنها قادر به دیدن سویه روشن ماجرا بودند‌.

🔻ژاپن در عمل هم یک ابرقدرت نوظهور بود و هم شبیه بادکنکی زیبا که ژاپنی‌ها در ذهن‌شان زیاده از حد در آن می‌دمیدند و بیش از ظرفیت واقعی‌اش روی توانمندی، کارایی و نسبتش با جهان خارج و مختصاتش حساب باز کرده بودند‌. 

🔻ژاپن از ۱۸۹۵ شروع به اشغال جزایر ریوکیو و تایوان و بخش‌هایی از خاک چین نمود. این فتوحات تازه هم تا حدودی عطش ماجراجویی‌های سیاسی_نظامی آنها را برطرف می‌کرد و هم راهکاری بود تا برای گسترش‌ تمایلات امپریالیستی خود صرفاً به اقتصاد داخلی کشور بسنده نکنند و بخش قابل‌توجهی از هزینه‌های سنگین این تصمیمات را از منابع مادی و انسانی سرزمین‌های تحت‌الحمایه خود تأمین کنند. روسیه تزاری و پادشاهی انگلستان در آن زمان در صدر کشورهای استعمارگر غربی قرار داشتند و پیروزی ژاپن بر یکی از این دو ابرقدرت هراس‌انگیز، به شکل رسمی و اسمی نامش را در رده قدرت‌های جهانی تثبیت نمود.

🔻 این نخستین پیروزی چشمگیر و قطعی مردمانی غیرغربی بر یکی از قدرت‌های مسلم غربی تا پیش از وقوع جنگ جهانی اول بود‌. نتیجه این دکترین جدید این بود که حدود دو دهه بعد، ژاپن به رغم کاهش توسعه‌طلبی ارضی خود، و در پایان جنگ‌جهانی اول، تنها قدرت غیرغربی بود که در کنفرانس صلح ۱۹۱۹ ورسای، در کنار فاتحان جنگ یعنی فرانسه، انگستان و ایالات‌متحده نشست؛ اگرچه در خلال همان جلسات معلوم شد که قدرت‌های غربی قلباً حضور ژاپن را به عنوان یک ابرقدرت هم‌تراز نمی‌پذیرند و در خفا به دیده تحقیر در آنها می‌نگرند‌؛ اما این نگاه متکبرانه زمانی مخالفت و تخاصم آنان با ژاپنی‌ها را عیان کرد که در یکی از جلسات هیأت فرستاده ژاپن تلاش کرد تا بندی تحت نام "برابری‌ نژادی" در پیش‌نویس پیمان صلح ورسای بگنجاند که با مخالفت شدید دو کشور ایالات‌متحده و بریتانیا مواجه شد؛ نقطه عطفی تاریخی در وادی سیاست که به سامورایی‌های کت و شلوارپوش مهمان در ورسای فهماند که هنوز هم نمی‌توان در قد و قامت قدرت یا موضعی برابر با ابرقدرت‌های غربی وارد تعامل و شراکت شد.

🔻 درست از این زمان به بعد بود که رویه سیاست‌گذاری داخلی و خارجی در ژاپن عملاً و به روشنی تغییر کرد و حکومت این کشور بنابر تصمیمات پیش‌رو، سرنوشت دیگری را برای این سرزمین و مردمش رقم زد‌. این رفتار توهين‌آميز حاکمان ژاپن را به شکل قطعی به این نتیجه رساند که باید موفقیت تمام‌عیار خود را در تنها در توسعه همه‌جانبه فرهنگ نظامی‌گری دنبال کنند.

میجی امپراتور ژاپن// دونالد کین

گردآوری تاریخ میجی به قلم رض‌الدین طبیب

ظهور ژاپن مدرن//ویلیام جی

تاریخ تجدد ژاپن//هاشم رجب‌زاده

@Samueltarikh

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.