@sisalmoalemi
به من تبریک نگو!!!
نمی خواهم لفظ خالی از محتوا و عمل بشنوم! زیرا خودم سی سال به آن چه برای شاگردانم می گفتم، ایمان داشتم و عمل می کردم !
عزیزی می گفت :
سنگ دشنام تلخی است
در ذهن آیینه ،
من آیینه جامعه شما بوده و هستم
من معلمم !...
من بارها از ایران پای تخته دفاع کردم، با سرداران شهید شدم ،با جانبازان جان باختم ،اسارت عزیزان را با همان درد بازگو کردم ،کویر را زیستم ،با رستم در سوگ سهراب نشستم تا اسیرشدن دیو سپیده تنم لرزید ،برای توسعه ی مرز ایران بر بازوان آرش کمانگیر بوسه زدم، جلوی پای اسب آریوبرزن اسپند دود کردم ،جلوتر از شاگردانم لباس رزم پوشیدم، برای باران ایران ترانه خواندم، به مصلحت دروغین، بابا را به نان دادن واداشتم،من به جای حسنک اعدام شدم، وبه جای میرزا تقی امیرکبیر عطش وخون را در فین تحمل کردم، من هرات نیشابور و چنگیز را تاب آوردم ،قرامطه وخلفا را دور زدم ،با نادر بر نمد اسب نشستم و رویین تنی اسفندیارها را به تمسخر گرفتم، مجمر آتش به دست برای رهایی وطنم بارها پرسیمرغ آتش زدم، هر هفت شهر عشق را با عطار گشتم، مرز عشق سعدی و عرفان مولانا را با حافظ در هم آمیختم ،صدام را فراری دادم، بر پرچم استکبار گام نهادم،
در همه جا سینه ای سپر داشتم!!! .....
پس مزدم ،پس پاداشم ،
پس حقم کجاست؟؟؟..
هرکه با ما مهربانی می کند
نام خود را جاودانی می کند
✍" استاد فیلی،
شاعر فرهنگی بازنشسته"
@sisalmoalemi
به من تبریک نگو!!!
نمی خواهم لفظ خالی از محتوا و عمل بشنوم! زیرا خودم سی سال به آن چه برای شاگردانم می گفتم، ایمان داشتم و عمل می کردم !
عزیزی می گفت :
سنگ دشنام تلخی است
در ذهن آیینه ،
من آیینه جامعه شما بوده و هستم
من معلمم !...
من بارها از ایران پای تخته دفاع کردم، با سرداران شهید شدم ،با جانبازان جان باختم ،اسارت عزیزان را با همان درد بازگو کردم ،کویر را زیستم ،با رستم در سوگ سهراب نشستم تا اسیرشدن دیو سپیده تنم لرزید ،برای توسعه ی مرز ایران بر بازوان آرش کمانگیر بوسه زدم، جلوی پای اسب آریوبرزن اسپند دود کردم ،جلوتر از شاگردانم لباس رزم پوشیدم، برای باران ایران ترانه خواندم، به مصلحت دروغین، بابا را به نان دادن واداشتم،من به جای حسنک اعدام شدم، وبه جای میرزا تقی امیرکبیر عطش وخون را در فین تحمل کردم، من هرات نیشابور و چنگیز را تاب آوردم ،قرامطه وخلفا را دور زدم ،با نادر بر نمد اسب نشستم و رویین تنی اسفندیارها را به تمسخر گرفتم، مجمر آتش به دست برای رهایی وطنم بارها پرسیمرغ آتش زدم، هر هفت شهر عشق را با عطار گشتم، مرز عشق سعدی و عرفان مولانا را با حافظ در هم آمیختم ،صدام را فراری دادم، بر پرچم استکبار گام نهادم،
در همه جا سینه ای سپر داشتم!!! .....
پس مزدم ،پس پاداشم ،
پس حقم کجاست؟؟؟..
هرکه با ما مهربانی می کند
نام خود را جاودانی می کند
✍" استاد فیلی،
شاعر فرهنگی بازنشسته"
@sisalmoalemi