♡꙼ ܴ‹’𝟓𝟐🌬 ָ࣪ ⊹〞


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


حتی تنها ترین نهنگ ها هم، می‌تونن صدای منو بشنون໒ 🐋
 ̄ ﹌  ̄ ⛪ یه جایی نزدیک کلیسای نوتردام.
[` ☕ `]𓆝 :
https://t.me/BiChatBot?start=sc-69291-eiHrfcc
بلاگم :
http://yumiko.blog.ir

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


پپرونی dan repost
مامان‌بزرگم امروز صبح این رو گفت:
« اگه داری از وسط جهنم می‌گذری، ادامه بده. چرا باید تو جهنم بایستی؟ »
و این حرفش واقعا منو تکون داد.


مرگ پروانه را دیده ای؟
پروانه با یک تلنگر می‌میرد




۸۰ درصد وقتایی که آدما گفتن "از یه جایی" به بعد، منظورشون از "یه کسی" به بعد بوده.




Comme un fou, comme un soldat , comme une star de cinéma
مثل یک دیوانه، مثل یک سرباز، مثل یک ستاره سینما


D’accord, la petite fille , en moi souvent te réclamait
قبول، دخترک درون من همواره تو را می خواست.
D’accord je t’ai confié , tous mes sourires, tous mes secrets
قبول، تمام لبخندها و رازهایم را به تو سپردم.
Même ceux dont seul un frère est le gardien inavoué
حتی آنهایی را که فقط یک برادر می تواند نگهبانشان باشد.

https://t.me/the52one


کاش می شد یه روزی، به دور از چشم هر کسی، دستت رو بگیرم و ببرمت به شانزلیزه...اونجا بستنی می خوردیم، تو برای من با لهجه ی ناشی و جدیدت آهنگ شانزلیزه رو میخوندی، کلاه فرانسوی منو به سرت میذاشتی و من محو چهره ت می شدم، محو اون خط های کنار لبت وقتی می خندیدی...محو خط شدن چشم هات...
محو همه چیت...تو منو دیوونه ی بی پروا صدا می زدی...اما بین عاشقای اسطوره ای، اگه من رومئو بودم، تو ژولیت می شدی؟ کاش می شد هیچ جمله ای با کاش شروع نشه...
-Desiree - ̗̀໒


کورلئونه. dan repost
ولی من نمیتونم دست از فکر کردن به تهیونگی بردارم که در دنیای موازی یه واحد توی یکی از ساختمون‌های پاریس داره، خواننده اپراست و احتمالا چندین اجرا توی اپرا گارنیه داشته، به بچه‌های کوچیک ویولن سل درس میده و بعد از چند سال یه کافه کتاب کوچیک باز میکنه تا روزهاشو اونجا بگذرونه.


_Espoir dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بعضی وقت ها دلم می خواد، تو اون دوران زندگی می کردم که مردم عکس معشوقه هاشون رو داخل گردن بندهاشون نگه می داشتن و برای هم دیگه زیر نور شمع نامه می نوشتن.


خاک ب سرم
مهناز؟


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🚉 ایستگاه شیناگاوا
🇯🇵 توکیو - ژاپن




این انار های خشک روی شاخه خیلی خوش رنگ بودن🍂


اگه دنیا داشت تموم میشد تو میومدی پیشم درسته ؟ و شب رو پیشم می‌موندی ، من رو دوست می‌داشتی ؟
https://t.me/the52one


تویون خیلی قشنگه🍨


چک لیست خود مراقبتی🪴

ورزش کردن □
بخشیدن خودم □
آب کافی □
مدیتیشن □
خواب منظم □
نفس عمیق □
بغل کردنم □
مسواک روزانه □
تغذیه سالم □
حذف صفحه های مجازی بیهوده □
دست برداشتن از تلقین خستگی □
برنداشتن ماسک بیرون از خونه □
مرتب کردن محیط زندگیم □
آب دادن به گلدون ها □
دوری از افراد منفی □
روتین پوست □
درس خوندن □ (برای محصل ها)


یه نویسنده وقتی از نقطه ویرگول استفاده میکنه که جمله به پایان رسیده اما نمیخواد تمومش کنه.


𝙎𝙥𝙧𝙞𝙣𝙜 𝙐𝙣𝙞𝙫𝙚𝙧𝙨𝙚༄ dan repost
❥︎ #Yumiko ꜜ┊ #Caption┊#Au ┊#Taejin

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
و بعد، من به چشم هات نگاه کردم و به موهای لطیفت دست کشیدم. تو معصوم و ظریف مصور بودی، اما روح بزرگ و نگاه ملیحی داشتی که از چشم‌های الهه ی باستانیِ تابلوی روی ديوار هم پنهان نموند. می‌خواستی بدونی من چقدر دوستت دارم، می‌خواستم بگم به اندازه ی نمک؛ مثل قصه‌ی همون پادشاه. پادشاهی که یک روز دختر هاشو جمع ‌کرد و ازشون پرسید هر کدوم چه اندازه دوستش دارن. یکی گفت قد هفت آسمون، یکی گفت قد هفت دریا... کوچیکترین دختر گفت به اندازه ی نمک! پادشاه از شنیدن اين حرف عصبانی شد و دخترش رو به زندان انداخت. اما یه روز به درخواست همون دختر کوچیک، آشپز دربار غذای بی نمک مهمون میز سلطنتی کرد و پادشاه مفهوم غذای بدون نمک رو فهمید. گردونِ آسیاب روزگار برای من بدون تو، مثل همون غذای بی روح و بی نمکه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

@purplewhale_fic


این چُنین کِراشی، زیرا که چه؟

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

164

obunachilar
Kanal statistikasi