سخنی خطاب به آنهایی که خود را فعال و حامی حقوق هر چیزی میدانند؛ از حقوق زن و کودک فلسطینی گرفته، تا حقوق غذاهای ما، و تا حقوق نادرترین گونههای حشرات در جنگلهای آمازون:
«اگر کینهتوزی و تکبر بالاپوشِ انساندوستی بهتن دارند، باید روا داشته شوند؟ اگر یک ریاکارِ خشمگین به این جنبشِ عظیمِ الغاءِ [بردگی] بپیوندد، و با آخرین اخبارش از باربادوس نزد من بیاید، چرا نباید به او بگویم "برو و به کودکِ خودت عشق بورز؛ هیزمشکنِ خودت را دوست بدار؛ خوشخلق و فروتن باش؛ این زینت را از خود نران؛ و هیچگاه جاهطلبیِ سخت و بیرحمانهات را با این عطوفتِ عالیِ مردمان سیاهپوستِ هزار مایل آنسوتر جلا مده. عشقِ تو در دوردستْ کینه در خانه است." چنین استقبالی زمخت و بیلطف خواهد بود، اما راستی از محبتِ عشق برازندهتر است. خوبیِ تو باید مرزی برای خود داشته باشد – وگرنه هیچ است. مرامِ نفرت باید در برابرِ مرامِ عشق، زمانی که به فغان و نفرین افتاده، به موعظه برخیزد.» —رالف والدو امرسون
و واقعاً هم که چنین خوبیای هیچ است. کسی که حقوق ایرانی را مثلاً به حقوق فلسطینی گره میزند، از این راه دامنهی خرد و مهر خود را گسترش نداده. به قول خودمان، سنگ بزرگ نشان از نزدن است. او که دفاع از حقوق ایرانی را با دفاع از حقوق فلسطینی معادل میداند، تلاش برای تحصیل حقوق این دو را نیز برای خود یکسان کرده، حال آن که هیچ کاری برای حقوق فردی در آنسوی دنیا از دستش ساخته نیست؛ پس از این که میبیند کسانی اینجا برای حقوق انسانِ فقط ایرانی تلاش میکنند خشمگین میشود. از دید او، عمل چنین افرادی نفرت به انسان فلسطینی است. اما اینجاست که امرسون میگوید نفرت من باید عشق تو را موعظه کند؛ یا به زبان دیگر، این نفرتی که تو در من میبینی، گزند آن عشق پوچ تو را ندارد.
@austro_libertarian
«اگر کینهتوزی و تکبر بالاپوشِ انساندوستی بهتن دارند، باید روا داشته شوند؟ اگر یک ریاکارِ خشمگین به این جنبشِ عظیمِ الغاءِ [بردگی] بپیوندد، و با آخرین اخبارش از باربادوس نزد من بیاید، چرا نباید به او بگویم "برو و به کودکِ خودت عشق بورز؛ هیزمشکنِ خودت را دوست بدار؛ خوشخلق و فروتن باش؛ این زینت را از خود نران؛ و هیچگاه جاهطلبیِ سخت و بیرحمانهات را با این عطوفتِ عالیِ مردمان سیاهپوستِ هزار مایل آنسوتر جلا مده. عشقِ تو در دوردستْ کینه در خانه است." چنین استقبالی زمخت و بیلطف خواهد بود، اما راستی از محبتِ عشق برازندهتر است. خوبیِ تو باید مرزی برای خود داشته باشد – وگرنه هیچ است. مرامِ نفرت باید در برابرِ مرامِ عشق، زمانی که به فغان و نفرین افتاده، به موعظه برخیزد.» —رالف والدو امرسون
و واقعاً هم که چنین خوبیای هیچ است. کسی که حقوق ایرانی را مثلاً به حقوق فلسطینی گره میزند، از این راه دامنهی خرد و مهر خود را گسترش نداده. به قول خودمان، سنگ بزرگ نشان از نزدن است. او که دفاع از حقوق ایرانی را با دفاع از حقوق فلسطینی معادل میداند، تلاش برای تحصیل حقوق این دو را نیز برای خود یکسان کرده، حال آن که هیچ کاری برای حقوق فردی در آنسوی دنیا از دستش ساخته نیست؛ پس از این که میبیند کسانی اینجا برای حقوق انسانِ فقط ایرانی تلاش میکنند خشمگین میشود. از دید او، عمل چنین افرادی نفرت به انسان فلسطینی است. اما اینجاست که امرسون میگوید نفرت من باید عشق تو را موعظه کند؛ یا به زبان دیگر، این نفرتی که تو در من میبینی، گزند آن عشق پوچ تو را ندارد.
@austro_libertarian