اونجایی که فرهاد میگه:
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون
حس میکنم درونم یه عالمه سایه ی تاریک دارن با هم مهمونی میگیرن و خوشحالن که من در خودآگاهترین حالت بودنم باورشون کردم.
شاعر این شعر لابد روانشناسی یونگ و فروید بلد بوده. اینم برای توضیح حالات خودش تو دوره های روانشناسی گفته!
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون
حس میکنم درونم یه عالمه سایه ی تاریک دارن با هم مهمونی میگیرن و خوشحالن که من در خودآگاهترین حالت بودنم باورشون کردم.
شاعر این شعر لابد روانشناسی یونگ و فروید بلد بوده. اینم برای توضیح حالات خودش تو دوره های روانشناسی گفته!