که نباشد زندگانی هیچ الا سایهای لغزان و بازیهای بازیپیشهای نادان که بازد چندگاهی پر خروش و جوش نقشی اندرین میدان و آنگه هیچ. زندگی افسانهای است کز لبِ شوریدهمغزی گفته آید سربهسر خشم و خروش و غرش و غوغا، لیک بیمعنا.
مکبث ـ شکسپیر
مکبث ـ شکسپیر