طبق معمول بعد از بیدار شدن از خواب عصرگاهی عصبی بودم و داشتم همینجور واسه خودم تو تنهایی تو خونه راه میرفتم که نگاهم افتاد به یه کتاب روی میز. برداشتم خوندمش دیدم اولین کتاب شعر عموی مامانمه که بالاخره امسال به چاپ رسیده (کتاب اشعار ترکی). بیوگرافیشو خوندم و سپس چند ورقی خود شعرارو خوندم در کسری از ثانیه عصبانیتم به لبخند و لذت تبدیل شد. اخ که چقدر خوبه این پیرمرد. چقدر عشق این داستان رو داشت و براش تلاش کرده بود و بالاخره تو سن ۶۵ سالگی به خواستهش رسید.