میدونم اون جوری که باید، پیش نمیره. بهت افتخار میکنم که با این وجود داری میجنگی و تلاش میکنی.
تو فقط یه نوجوونی و حتی چیز زیادی از دنیا و زندگی نمیدونی، اما یاد گرفتی خودت رو بزرگ کنی، روی زخمهات مرحم بذاری و جلوی هیولاهای توی سرت بایستی. خودت رو بزرگ کردی، تغییر کردی و خیلی چیزها یاد گرفتی.
تویی که هنوز اینجایی و داری این پیام رو میبینی، هر کی که هستی، قلباً بهت افتخار میکنم. همین که هنوز داری ادامه میدی، هرچند شکسته و خاکستری. همین که هنوز هم هر روز از خواب بلند میشی، سعی میکنی بهتر باشی، سعی میکنی مسائل رو تنهایی بفهمی و یا گاهی چیزهایی رو فقط پشت سرشون بذاری، بدون اینکه درک کاملی ازشون داشته باشی. اینکه سعی میکنی حرف بزنی و شنونده باشی. اینکه با تمام زخمهایی که بهت زدن، تصمیم گرفتی و انتخاب کردی که هنوز هم آدم خوبی بمونی، بگذری حتی اگه نبخشیدی. در حالی که هر بار میتونستی کم بیاری یا میتونستی فقط اجازه بدی تنفر وجودت رو پر کنه.
با وجود تمام نقصها و ضعفها و اشتباهاتت، تو بینهایت زیبا و یه قهرمانی.