∅مغز برعکس∅ dan repost
مست را دیدم ، گریبان بود !
میان کوچه ها پریشان بود !
سرش در آواز غم ، مثل یک دیوانه در کنسرت عاشق بود !
مرا مداوا کرد میان تیمار و بیمار
میان ظلم و خاکستر
میان باغ و بوستان ها
دیدمش ، آری بار دگر
گفتا چه کنم با این رهگذر ؟!
سرش را چرخاند
دید معشوقه اش عاشق شده
میان تنه و تبر ، شیفته ی ریشه شده !
سرش را چرخاند
دید رفیقش نارو زده
میان دوست و دشمن ، رفیق نیمه راه شده !
سرش را چرخاند
دید مادرش سجاده را چنگ زده
میان فرش و عرش ، غرق در خون شده !
سرش را چرخاند
دید دنیا بی رحم شده
میان آدم و حوا ، وصال انسان شده !
میان کوچه ها پریشان بود !
سرش در آواز غم ، مثل یک دیوانه در کنسرت عاشق بود !
مرا مداوا کرد میان تیمار و بیمار
میان ظلم و خاکستر
میان باغ و بوستان ها
دیدمش ، آری بار دگر
گفتا چه کنم با این رهگذر ؟!
سرش را چرخاند
دید معشوقه اش عاشق شده
میان تنه و تبر ، شیفته ی ریشه شده !
سرش را چرخاند
دید رفیقش نارو زده
میان دوست و دشمن ، رفیق نیمه راه شده !
سرش را چرخاند
دید مادرش سجاده را چنگ زده
میان فرش و عرش ، غرق در خون شده !
سرش را چرخاند
دید دنیا بی رحم شده
میان آدم و حوا ، وصال انسان شده !