𝐇𝖆𝖉𝖊𝖘


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan



Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




Im tired...
You broke my heart...


𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝒊𝒍𝒍𝒖𝒔𝒊𝒐𝒏...


+این چیه؟
_بالهامه
+چرا شاخ دارن‌‌...
با تعجب دستشو به نوک های تیز شاخهای بالهام زد و با خنده نگاهش کردم
_یادت رفته دمتر؟ من شیطانم
+چرا رو زمینی
خندم بیشتر شد و دستی به صورتم کشیدم
_من از جهنم خودم رونده شدم، تبعید شدم به زمین، من حتی جام تو جهنم خودم نبود، جایی که مالکش بودم
+بگم جات کجاست
از لای انگشتام با چشمهای سرخ شده نگاهش کردم، منتظر بودم تا حرف بزنه
+توی قلب منه، شاید اون تنها جایی باشه که تو حق داری توش بمونی
_قلب تو برای من زیادی پاکه دمتر! من فقط میشکونمش
نگاهی به چشمهام انداخت، ترسیده بود به وضوح ترس رو توی چشمهاش میدیدم
+ولی اونیکه الان شکسته تویی
محکم کوبیدمش به دیوار و انگشتهام رو محکم دور گردنش ظریفش چفت کردم و با چشمهای سرخم به مردمک های لرزونش زل زدم
_من شکستم من رونده شدم چون تو گناه من بودی! چون من عاشق تو شدم
دستش رو روی دستم که دور گردنش چفت شدع بود گذاشت و با خنده و نفس نفس زدن گفت
+پس گناهتو قبول کن هادس!
دستمو از دور گردنش آروم پایین آوردم و نیشخندی زدم
_نمیخواستن قبول کنم چون نمیخواستم آسیب ببینی! اما از الان هر اتفاقی که برات بیوفته پای خودته دمتر
!!!




𝘿𝙚𝙘𝙖𝙡𝙘𝙤𝙢𝙖𝙣𝙞𝙖 dan repost
آروم. باش تن خسته من، تموم شد!
همه چیز تموم شد!
تموم. شد همه دلتنگیها، همه بهونه ها،
من تمومش کردم!
سخت بود، به اندازه همه این چند سال سخت‌ بود، درد داشت به اندازه همه گریه هام درد داشت
دست و پا میزد اما من بی رحم شدم، من دیگ بی رحم شده بودم!
اون اشتباه می‌کرد، احمق بود! تنها کسی که دوستش داشت من بودم، اما اون نمی‌دید، من بودم که به حرفاش گوش میدادم، فقط من بودم که دوستش بودم. اما اون نمی‌دید!
احمق بود، اشتباه می‌کرد،
درد می‌کشید خب! گناه داشت، نداشت؟
احمق بود، عاشق بود...
عاشق بود و. نمی‌دید اونچه که باید ببینه، نمیفهمید. اونچه رو که باید بفهمه، احمق بود، عاشق بود...
انتظار می‌کشید، دلتنگ بود... حق داشت...
حق داشت؟ که دلش تنگ بشه برای کسی که دوستش نداشت؟ پروانه شمعی بشه که با بی‌رحمی بالهاشو سوزوند؟ رویاهاشو دود کرد؟
درد داشت، دلتنگ بود، اما حق نداشت، احمق بود، عاشق بود...
من کشتمش، انداختمش دور، من قلبمو انداختم دور...
اون اشتباه می‌کرد...




ممنونم دونگی


𝘿𝙚𝙘𝙖𝙡𝙘𝙤𝙢𝙖𝙣𝙞𝙖 dan repost
میگن وقتی یه نفر رو تو سیاهی مطلق نگه داری، چشمش قدرتی یپدا میکنه که چیز هایی رو میبینه که تو روشنایی قادر به دیدنش نبوده،
تو اون سیاهی مطلقی هیونگا!
چیزی که باعث میشه من بهتر ببینم اطرافم رو و درست تر تصمیم بگیرم!

وقتی خواستم ازت بنویسم، خواستم توصیفت کنم، کلماتم هر چی که بود متصف به تاریکی بود...
شبیه اون نویسنده ایی که خواست بنویسه، و وقتی به خودش اومد دید جوهر خودکارش روی کاغذ، چاله ایی از تاریکی ساخته!
تو اون چاله تاریکی هستی، یه گذرگاه به جهنم، یه گذرگاه زیبا که با کمال میل ازش رد میشم و زیر بالهای سیاهت پناه میگیرم!
هیونگ تو پررنگ ترینی برام!
و غیر قابل وصف ترین!

دونگت توکی -


تو با دروغگو ترین چشمها به من لبخند زدی و من باور کردم
عزیزم، حالا بهم بگو که کی رو باید لعنت بفرستم؟
تورو؟ یا خودمو؟؟
تو این بازی رو خوب بلد بودی، قافل از اینکه من نمیدونستم توی یک بازی ام
چشمهام مسخ تو بودن و گوشام کر شده بود،
سیاه چاله ای که برام ساخته بودی خیلی رنگی بود
من فقط بچه بودم، چشمهام رو که باز کردم دیدم تو تور طلایی تو افتادم
غافل از اینکه توری‌ که ساخته بودی خار داشت
تو با دروغگو ترین چشمها به من لبخند زدی و من باور کردم
عزیزم، حالا بهم بگو که کی رو باید لعنت بفرستم؟
تورو؟ یا خودمو؟؟
به چشمهات که نگاه میکردم، جامی از عسل میدیدم که از بهشت روونه شده بود
غافل از اینکه چیزی که نوشیدم، زهری بود که از جهنم ریخته شده بود
حالا بزرگ شدم، رنگ سیاه چاله ای که برام ساخته بودی رفته
دیگه خار تور طلاییت رو حس میکنم و زهری که از چشمهات نوشیدم بدنم رو پر کرده
و تو
تو با دروغگو ترین چشمها به من لبخند زدی و من باور کردم
عزیزم، حالا بهم بگو که کی رو باید لعنت بفرستم؟
تورو؟ یا خودم
و؟؟


𝑵𝒆𝒇𝒆𝒍𝒊𝒃𝒂𝒕𝒂 dan repost
دنیا شاید جای قشنگی میشد
اگه بهم جای گل دروغ هدیه نمیدا
دیم


آدما دیگه دو رو نیستن آدما هزار چهرن


چشمهات رو باز کن
قلب من دست توعه
من ناراحت نمیشم اگه بیوفته بشکنه
ولی ناراحت میشم که قلب خودت بیوفته بشکنه..


به شدت از تنهاییم لذت میبرم




𝘿𝙚𝙘𝙖𝙡𝙘𝙤𝙢𝙖𝙣𝙞𝙖 dan repost
رنگ ها بیرنگ اند،
آسمان سیاه است،
تنم بوی سیگار می‌دهد،
تنهایی بیداد می‌کند،
قهوه تلخ جای شهد و شکر را گرفته،
سیاهی مطلق است،
اما قبول می‌شود همه اینها، به یک لحظه حس امنیتی که از تو میگیرم و این روشن ترین تاریکی است که نقل قول خواهد شد.




من از اینکه خنجرم هر لحظه تیز تر از قبل میشه لذت میبرم


+اینقد با نفرت به آدما نگاه نکن!
_تو از آدما چی میدونی؟!
+اونا پاک و مهربونن
خنده بلندی کردم و نگاهمو به چهره معتجبش دادم
_فقط بشین و ببین همون آدمای پاک و مهربون چطوری قلبتو تو دستشون میگیرن و از وسط نصفش میکنن!



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

15

obunachilar
Kanal statistikasi