تو برای دیدار ژنرال نیامدی اوژنی تو این بار بی رحم شدی در برابر ژنرال تو در خلوتت تصویر زیبایی ماهت را میکشیدی دریغ از فکر ژنرال ک به امید تو صبح ها طلوع میکرد و عصر ها از شدت دلتنگی ندیدنت غروب
این بار مرا در کشتی رویایم به مقصد اینده تنها گذاشتی من بی تو زندگی نخواهم داشت من تمام لحظه هایم پر میشود از صدای خندهایت اوژنی از چشمای ساکت و معصومت
از دنیایی تاریکی ک برای خودت ساختی و در خودت به امید ماهت محو و غرق شدی
اما من حرفی ندارم اوژنی اگر تو در دنیای خودت محو تماشای قرص کامل ماهت هستی حرفی ندارم جز یک چیز چرا برای یک بار هم در میان قلب و چشمانت جایی نداشتم !
لایق نبودم یا کافی نبودم..
#me
.
𝘾𝙝𝙣𝙡-:
MeCereus