🥀🍃رفتن اولاست
ز کوی تو ، ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن
غلط است
🥀🍃تو نه آنی که غم
عاشق زارت باشم
چون شود خاک بر آن
خاک گذارت
__باشم
🥀🍃مدتی هست که حیرانم و
تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و
_تدبیری نیست
🥀🍃از غمت سر به گریبانم و
تدبیری نیست
خون دل رفته به دامانم و
تدبیری نیست
🥀🍃از جفای تو بدینسانم و
تدبیری نیست
چه توان کرد
#پشیمانم و تدبیری نیست
🥀🍃شرح درماندگی خود
به که تقریر کنم
عاجزم چارهٔ من چیست
چه تدبیر
____کنم
🥀🍃نخل نوخیز گلستان جهان
بسیار است
گل این باغ بس ی ،
سرو روان
بسیار
است
🥀🍃جان من همچو تو غارتگر جان
بسیار است
ترک زرین کمر موی میان
بسیار
است
🥀🍃با لب همچو شکر تنگ دهان
بسیار است
نه که غیر از تو جوان نیست،
جوان بسیار
است
🍃دیگری اینهمه بیداد
به عاشق نکند
قصد آزردن یاران
موافق
نکند
🍃مدتی شد که در آزارم و
میدانی تو
به کمند تو گرفتارم و
میدانی
تو
🥀🍃از غم عشق تو
بیمارم و میدانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و
میدانی تو
🥀🍃خون دل از مژه میبارم و
میدانی تو
از برای تو چنین زارم و
میدانی تو
🥀🍃از زبان تو حدیثی نشنودم
هرگز
«از تو شرمنده یک حرف
نبودم هرگز»
🥀🍃مکن آن نوع که آزرده شوم
از خویت
دست بر دل نهم و
پا بکشم از
کویت
🥀🍃گوشهای گیرم و من بعد
نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
🥀🍃دیده پوشم
ز تماشای رخ نیکویت
سخنی گویم و
شرمنده شوم از
رویت
🥀🍃بشنو پند و
مکن قصد دلآزردهٔ خویش
ورنه بسیار پشیمان شوی از
کردهٔ
خویش
🥀🍃چند صبح آیم و از خاک درت
شام روم
از سر کوی تو خودکام
به ناکام روم
🥀🍃صد دعا گویم و آزرده
به دشنام روم
از پیت آیم و با من نشوی
رام روم
🥀🍃دور دور
از تو من تیره سرانجام روم
نبود زهره که همراه تو یک
گام روم
🍃کس چرا
اینهمه سنگین دل و بدخو باشد
جان من این روش ی نیست
که نیکو باشد
🍃از چه با من نشوی یار
چه میپرهیزی
یار شو با من بیمار چه میپرهیزی
🥀🍃چیست مانع ز من زار
چه میپرهیزی
بگشا لعل شکر بار
چه میپرهیزی
🍃حرف زن
ای بت خونخوار چه میپرهیزی
نه حدیث ی کنی اظهار
چه میپرهیزی
🍃که ترا گفت به ارباب وفا
حرف مزن
چین بر ابرو زن و یک بار
به ما حرف مزن
🥀🍃درد من کشتهٔ شمشیر
بلا میداند
سوز من سوخته داغ
جفا میداند
🥀🥀مسکنم ساکن صحرای
فنا میداند
همه کس
حال من بی سر و پا میداند
🥀🍃🍃🍃🍃پاکبازم هم کس
طور مرا میداند
عاشقی همچو منت نیست
خدا میداند
🎼داریوش
🎼من دیگه بچه نمی شم
🎼شعر از :معینی کرمانشاهیㅤ
...⃤.🪄
🖤.⃤
ز کوی تو ، ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن
غلط است
🥀🍃تو نه آنی که غم
عاشق زارت باشم
چون شود خاک بر آن
خاک گذارت
__باشم
🥀🍃مدتی هست که حیرانم و
تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و
_تدبیری نیست
🥀🍃از غمت سر به گریبانم و
تدبیری نیست
خون دل رفته به دامانم و
تدبیری نیست
🥀🍃از جفای تو بدینسانم و
تدبیری نیست
چه توان کرد
#پشیمانم و تدبیری نیست
🥀🍃شرح درماندگی خود
به که تقریر کنم
عاجزم چارهٔ من چیست
چه تدبیر
____کنم
🥀🍃نخل نوخیز گلستان جهان
بسیار است
گل این باغ بس ی ،
سرو روان
بسیار
است
🥀🍃جان من همچو تو غارتگر جان
بسیار است
ترک زرین کمر موی میان
بسیار
است
🥀🍃با لب همچو شکر تنگ دهان
بسیار است
نه که غیر از تو جوان نیست،
جوان بسیار
است
🍃دیگری اینهمه بیداد
به عاشق نکند
قصد آزردن یاران
موافق
نکند
🍃مدتی شد که در آزارم و
میدانی تو
به کمند تو گرفتارم و
میدانی
تو
🥀🍃از غم عشق تو
بیمارم و میدانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و
میدانی تو
🥀🍃خون دل از مژه میبارم و
میدانی تو
از برای تو چنین زارم و
میدانی تو
🥀🍃از زبان تو حدیثی نشنودم
هرگز
«از تو شرمنده یک حرف
نبودم هرگز»
🥀🍃مکن آن نوع که آزرده شوم
از خویت
دست بر دل نهم و
پا بکشم از
کویت
🥀🍃گوشهای گیرم و من بعد
نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
🥀🍃دیده پوشم
ز تماشای رخ نیکویت
سخنی گویم و
شرمنده شوم از
رویت
🥀🍃بشنو پند و
مکن قصد دلآزردهٔ خویش
ورنه بسیار پشیمان شوی از
کردهٔ
خویش
🥀🍃چند صبح آیم و از خاک درت
شام روم
از سر کوی تو خودکام
به ناکام روم
🥀🍃صد دعا گویم و آزرده
به دشنام روم
از پیت آیم و با من نشوی
رام روم
🥀🍃دور دور
از تو من تیره سرانجام روم
نبود زهره که همراه تو یک
گام روم
🍃کس چرا
اینهمه سنگین دل و بدخو باشد
جان من این روش ی نیست
که نیکو باشد
🍃از چه با من نشوی یار
چه میپرهیزی
یار شو با من بیمار چه میپرهیزی
🥀🍃چیست مانع ز من زار
چه میپرهیزی
بگشا لعل شکر بار
چه میپرهیزی
🍃حرف زن
ای بت خونخوار چه میپرهیزی
نه حدیث ی کنی اظهار
چه میپرهیزی
🍃که ترا گفت به ارباب وفا
حرف مزن
چین بر ابرو زن و یک بار
به ما حرف مزن
🥀🍃درد من کشتهٔ شمشیر
بلا میداند
سوز من سوخته داغ
جفا میداند
🥀🥀مسکنم ساکن صحرای
فنا میداند
همه کس
حال من بی سر و پا میداند
🥀🍃🍃🍃🍃پاکبازم هم کس
طور مرا میداند
عاشقی همچو منت نیست
خدا میداند
🎼داریوش
🎼من دیگه بچه نمی شم
🎼شعر از :معینی کرمانشاهیㅤ
...⃤.🪄
🖤.⃤