یادم هست،روزی مصرّانه،به تو میگفتم:
" ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز..."
اما مدتی است ، پی ِفرصتی می گردم شیرینم ،
تا به تو بگویم،ما نیز،
خسته می شویم...و خسته شدن،حق ماست؛
این که خسته میشویم و از نفَس میافتیم و در زانوهایمان،
دردی حس میکنیم ، مسألهای نیست...
مسأله این است که بتوانیم زیر درختی ، کنار جوی آبی،
روی تخته سنگی،"در کنار هم" بنشینیم ،
و خستگی از تن و روح، بتکانیم.
خسته نشدن ، خلافِ طبیعت است؛
همچنان که،خسته ماندن،
دیگر نمیگویم که ما تا زنده ایم ، خسته نخواهیم شد...
بلکه میگویم :
" ما هرگز ، خسته نخواهیم ماند..."
نادر ابراهیمی
" ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز..."
اما مدتی است ، پی ِفرصتی می گردم شیرینم ،
تا به تو بگویم،ما نیز،
خسته می شویم...و خسته شدن،حق ماست؛
این که خسته میشویم و از نفَس میافتیم و در زانوهایمان،
دردی حس میکنیم ، مسألهای نیست...
مسأله این است که بتوانیم زیر درختی ، کنار جوی آبی،
روی تخته سنگی،"در کنار هم" بنشینیم ،
و خستگی از تن و روح، بتکانیم.
خسته نشدن ، خلافِ طبیعت است؛
همچنان که،خسته ماندن،
دیگر نمیگویم که ما تا زنده ایم ، خسته نخواهیم شد...
بلکه میگویم :
" ما هرگز ، خسته نخواهیم ماند..."
نادر ابراهیمی