لاٰطائلاتِ سین؛


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


سین اینجاست، تا همیشه.
¹⁴⁰¹/¹¹/²
« لاطائلات زیاد میگویم؛ تو نشنو »

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


I'm not okay with this. dan repost
چنلایی که به حمایت نیاز دارن فوروارد کنن تا چنلاشونو بزارم تا 12 شب تو چنلم بمونه!
- محدودیت نداره. ( از ساعت 11 شب به بعد دیگه فور نکنید )🚸


کولَپس؛ dan repost
فور کنید فور کنم.
تا وقتی خط بخوره


راستش دارم فکر میکنم از رنگ موهام خسته شدم پس چرا آبی رو امتحان نکنم.


من که خوشم اومد ۱٠/۱٠ 🤍


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بی احساس...


و صبح آدینه رو با صدای زیبای Vivian همراه با گیتاری که برامون تو صنف زد آغاز کردم.
عاح، بسی زیبا زیبا =))


ولی قول میدم یک روز تا آخرین قطره باران زمستانی ببوسمت.


برای هوای بارانی امروز.


دنیا پر از رنج است؛ اما باران هنوز هم می‌بارد.

صبح بارانی:')


«می‌دیدم که برای زندگی درست نشده بودم.»

ــ صادق هدایت


هیچی برای خانواده ها مهمتر از آبروشون نیست، حتی ماها که بچه هاشونیم...
حقیقتِ تلخ.


من ترجیح میدم تو چشم بقیه یک آدم بداخلاق سگ اعصاب به نظر بیام
و توی تنهایی هام بشکنم و اشک بریزم ولی کسی ضعفم رو نبینه.


خطاب به تو؛
ای تیکه قلب فی الحال دور از من 🤍

تو بودی در هر شرایطی کنارم
غمگین و دلگیر میشوم از نبودت
قربان تو و آن دل رئوفت.
میان من و تو فاصله ایست طولانی
افسوس که نمیتوانم تو و ذهنت را در آغوش بگیرم.
ای کاش میتوانستم دستانم را در شرایط سختم و سختت در دستان گرمت بگذارم.
عاح،حال فاصله ای افتاده میان من و تو
چقدر دوری
چقدر نیستی
چقدر دلتنگتم
و من میترسم.
میترسم به مرور فراموش بشم…
میترسم منو یادت بره.
اینکه الان اون دوستا های جدید اطرافت رو به من ترجیح بدی.
16 ماه میگذره و من این مدت به اندازه سالها درد کشیدم از نبودنت
و ذره ذره خورد شدم، شکستم و تو خودم ریختم و سکوت کردم.

حتی الان که دارم مینویسم، قلبم به درد می آید و این اشک های لعنتی شروع به ریختن میکند.
اینجا یک نفر همیشه دوستت خواهد داشت.

ــ سین؛  ۱۳ بهمن ۱۴٠۱


منم همینطور دایان، منم.


﮼Lisztomania dan repost
فقط دِلم می‌خواست از همه‌شان فاصله بگیرم...


- از دوربینِ سین؛

اما من اگر پرنده‌ای بودم، همیشه در اوج آسمان پرواز میکردم. به این ارتفاعات کم راضی نمی‌بودم. نه از سر کمالگرایی، که از شوق، از عشق و جنون. حتی‌ اگر میان اذهان پرندگان نیز هنجار شکن و درس عبرت بچه‌هایشان باشم، از دیوانگی کردن نمی‌گذرم. دو بال آرزومند پرواز دارم و دلی پر شور، مرا با زمین و لبه‌ی بالکن ها چه کار؟ ما منسوب به آسمانیم، به عروج.


- از دوربینِ سین؛
اینجا محوطه دانشگاه در یک روز ابری.
با وجود همه کم و کاستی ها و بدی هاش دلم برای دانشگاه تنگ شده :'(


بچه که بودم، همیشه برام سوال بود که چرا مامانم موقع ظرف شستن باخودش حرف می‌زنه؟ اصلا داره چی میگه؟ امروز موقع ظرف شستن به‌خودم اومدم و دیدم دارم با خودم حرف می‌زنم و چیزخاصی هم نمی‌گفتم. همین فکرها و دغدغه‌های خاورمیانه‌ای بود. اما انگار خودِ بزرگسالم رو روبه‌روی خودم دیدم...
من کی اینقدر بزرگ شدم که این‌همه فکر و مسئله داشته‌باشم؟...


وقتی داشت منو خلق میکرد؛
خب حالا بزار یکم استرس بی دلیل بهش اضافه کنم
یکمم دلشوره های بی دلیل
خُب
حالا مقدار زیادی بی قراری
حالا سر درد و معده درد.
خب ساخته شد، بهتره بفرستمش بین آدما زندگی کنه.


با تمام وجودم حسش کردم.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

18

obunachilar
Kanal statistikasi