شاید معمولی شدن اتفاقی همچون تجاوز برای قربانیان به سادگی بینندگان، به ویژه بینندگان مرد، نباشد. شاید؟! 5 سال با درد یک اتفاق وحشتناک که نوشتن از آن برایم سخت، دشوار و ناممکن است زندگی کرده است. آمده به جریان زندگی برگردد. بعد از تجربهی تجاوز و بعد از آن ازدواج از سر ناچاری. کدام ناچاری؟ نمیدانم و نمی پرسم. آمده در همین شهرها، در همین خیابانها، در کنار همین خانوادهها به "زندگی" برگردد. یکی میخواهد برایش شوهری پیدا کند، یکی میخواهد مخش را بزند، یکی هم میگوید گرگ توی خیابان زیاد است. در اتاقت بمان و درها را ببند. زندگی جایی است در اتاق تو با پردههای کشیده و پنجرههای بسته. تو زن هستی. به تو تجاوز شده، حتما تقصیر خودت بوده. پس پنج سال کم است، آیندگان دربارهی مجازات کافی برای تو قضاوت خواهند کرد. آخرین باری که در این باره حرف زدیم، یک روز پیش از عروسی کسی بود که زندگیاش را سیاه کرد. خانوادهاش هم دعوت بودند.
#خشونت_علیه_زنان چیست؟
برای کشیدن سیگار در یکی از مدارس روستایی به اتاق بلااستفادهی مشاوره میروم که پنجرهای رو به حیاط دارد. پرده را کنار نمیزنم و پنجره را کمی باز میکنم، روایت پسربچههای سیزده چهارده ساله را از دستگاه تناسلیشان میشنوم. به شوخی و خنده و قهقهه. با افتخار، دربارهی اندازه، قدرت، اثبات مردانگی، حرف میزنند. با دختر 13 سالهی هم سن و سالشان که از بستگان ما است مقایسه میکنم. لاغر است و برای پنهان کردن سینههای برآمدهاش آنقدر خم شده که از پشت شبیه پیرزنی است 70 ساله تا نوجوانی 13 ساله. و فقط او نیست. پنهان کنید، دستها، سینهها، پاها، سر و گردن و موها، اینها متعلق به آنهایی است که یاد نگرفتهاند بترسند. راننده تاکسی که مردی غیرتی است در راه مدرسه میگوید جامعهی بدی شده. مردم بی مبالات شدهاند، به همسایه گفته ام دخترت را ببر توی خانه، سینههایش بر آمده، 12 سالش است، جای طمع خدا نترس هاست. خدا نترسها؟!
#خشونت_علیه_زنان چیست؟
خشونت علیه زنان زندگی در کثافت و سکوت کردن است. فراموش کردن اتفاقات روزمره است، که در کوچه، خیابان و خانههای خودمان رخ میدهند. از بس که معمولیاند. یعنی نادیده گرفتن له شدن نیمی از آدمهایی که در یک شهر در کناز ما زندگی میکنند. یعنی من که این پست را مینویسم و بر میگردم به جریان معمول زندگی.»
@LifeBeforeUs
#خشونت_علیه_زنان چیست؟
برای کشیدن سیگار در یکی از مدارس روستایی به اتاق بلااستفادهی مشاوره میروم که پنجرهای رو به حیاط دارد. پرده را کنار نمیزنم و پنجره را کمی باز میکنم، روایت پسربچههای سیزده چهارده ساله را از دستگاه تناسلیشان میشنوم. به شوخی و خنده و قهقهه. با افتخار، دربارهی اندازه، قدرت، اثبات مردانگی، حرف میزنند. با دختر 13 سالهی هم سن و سالشان که از بستگان ما است مقایسه میکنم. لاغر است و برای پنهان کردن سینههای برآمدهاش آنقدر خم شده که از پشت شبیه پیرزنی است 70 ساله تا نوجوانی 13 ساله. و فقط او نیست. پنهان کنید، دستها، سینهها، پاها، سر و گردن و موها، اینها متعلق به آنهایی است که یاد نگرفتهاند بترسند. راننده تاکسی که مردی غیرتی است در راه مدرسه میگوید جامعهی بدی شده. مردم بی مبالات شدهاند، به همسایه گفته ام دخترت را ببر توی خانه، سینههایش بر آمده، 12 سالش است، جای طمع خدا نترس هاست. خدا نترسها؟!
#خشونت_علیه_زنان چیست؟
خشونت علیه زنان زندگی در کثافت و سکوت کردن است. فراموش کردن اتفاقات روزمره است، که در کوچه، خیابان و خانههای خودمان رخ میدهند. از بس که معمولیاند. یعنی نادیده گرفتن له شدن نیمی از آدمهایی که در یک شهر در کناز ما زندگی میکنند. یعنی من که این پست را مینویسم و بر میگردم به جریان معمول زندگی.»
@LifeBeforeUs