Little blue whale🐳


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


From wonderland ✨
قلب من جز عشق چیزی برای هدیه دادن نداره.
میتونید مان، آدری، زویی یا سوفی صدام کنید.
اگه خواستید یکم حرف بزنید من میشنوم.
https://t.me/BiChatBot?start=sc-265359-iYPaM09

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


من میدونم برم فرانسه هم باز میشینم غصه ایران رو میخورم


و این توییت دقیقا منو یاد رویای خودم انداخت.
داخل بلوار ارم شیراز در حالی که دامن تا بالای زانوی قرمزم رو با کفش های عروسکی قرمزم پوشیدم و موهای مصری حالت دارمو با ربان سفید بستم، تو یه دستم سیگارمه و تو دست دیگم احتمالا کتاب شعر و بوی بهار نارنج رو تو مشامم پر میکنم و دارم به سمت حافظیه برای دیدن یار میرم، دغدغه هیچ بیماری، کودک آزاری، حیوان آزاری، یا برق و آب و گاز... ندارم و احتمالا زیر لب با خودم ماه پیشانو دریا دادور رو میخونم. تصویر من از خوشبختی همینه.


انگار یه کیسه زیر گلومون دوخته شده باشه به اسم غم باد، مثل کیسه اشک هی پر بشه


انگاری که نهنگ کوچک درون قلبم به ساحل رسیده باشه و کسی نتونه نجاتش بده.


تو زندگی بعضی هامون انگار رسیدن به یک سری خوشبختی ها کلا حرامه، انگار طلسم شده باشیم و به هر دری که میزنیم باز نشه.


من موفق شدم اون انگشت کوچیکه ای که دو سه ماه پیش شکونده بودمش رو دوباره نابود کنم کلا من با انگشتای پام مشکل دارم


نمی دانم چه می‌خواهم بگویم،
غمی در استخوان م می گدازد...
هوشنگ ابتهاج ✨




میدونم اگه بگم اگه با کسی حرف بزنم اگه نوک تیز خودکاری که با دقت انتخابش کردم تا ظریف بنویسم، بتونم روی کاغذ حرکت بدم و جای اشک کلمه جایگزین کنم، اگه سرانگشتام بتونن نور رو پیدا کنند و خودشونو رها کنند و سرخوش برقصند، اگه بتونم نفس عمیق بکشم و درد رو داخل ستون فقراتم حس نکنم، اگه بتونم خواب رو در آغوش بگیرم تا کبودی چشمام پا به فرار بگذارند. اگر اون کلمه مناسب کلمه پر معنی کلمه های مقدس رو پیدا کنم و بتونم بیان کنم شاید ریشه خشکیده زندگی درونم جون بگیره






از جمله «پس کی میخوای بزرگ بشی و دست از این کارات برداری» متنفرم


من بلد نیستم وقتی شیشه غم تو دلم ترک برمیداره حرف بزنم، صدامو به گوش کسی برسونم، بلد نیستم وقتی اشک رو گونه هام سرازیر کلمات زیبا و شاعرانه سرهم کنم راجبش، من فقط میتونم سکوت کنم و قوز کنم و بیشتر و بیشتر تو خودم فرو برم تا کوچیک بشم تا بتونم خودمو اونقدر کوچیک کنم که کسی منو نبینه کسی برای غمی که دارم منو شرمنده نکنه نگه چی کم داری، نگه مگه چی کارت کردم، نگه آدم های بدبخت تر از تو هم هستن، نگه خودت انتخاب کردی غصه بخوری، نگه تقصیر خودته، حتی نگه درست میشه.


و من INFP 🤦🏻‍♀








( پرانتز ) dan repost
«کاش همین الان بدون درد و رنج جان می‌دادم و می‌مردم تا مجبور نباشم رشته‌ای را پاره کنم که قلبم را به قلب او پیوند داده. معلوم است که باید او را ترک کنم، اما نمی‌خواهم ترکش کنم... نمی‌توانم.»


- صفحهٔ ۱۷۲ -


( پرانتز ) dan repost
«مرا نمی‌شناسی و از عشقم خبر نداری. تمام وجودت مثل وجود خودم برایم عزیزست. درد و بیماری‌ات هم برایم عزیز خواهد بود. روح تو گنج من است. اگر آسیب ببیند و درهم بشکند بازهم گنج من خواهد بود.»


- صفحهٔ ۱۷۷ -



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

128

obunachilar
Kanal statistikasi