رفتن دخترها برعکس پسرهاست
بهانه نمیاورند، این شاخه آن شاخه نمیکنند،
پیچاندن که هرگز...
دخترها تا لحظه ی آخر میمانند
بعد از هر قهر و آشتی دورتر میشوند،
بعد از هر بار فروریختن سردتر
بعد از هربار فهمیدن حقایق بیخیال تر
و بعد از دیدن خیانت خنثی
ذره ذره از پیشتان میروند
آهسته آهسته طوری که نمیفهمید ترکتان میکنند،
لبرازعلاقه هایشان کور میشود،
خنده هایشان لال، دیگر پرحرفی نمیکنند،
کوتاه جواب میدهند، غر زدن که هرگز،
از اتفاقات روزمره و ناراحتی ها
و خریدهایشان بگیر تا شکستن ناخونشان،
دیگر هیچکدام را برایتان نمیگویند
دیگر برایشان مهم نیست کجایید،
خوبید یا دل گرفته !
دختر سراسر نازاست و توجه، فقط کافی ست
دیگر نازش خریدار نداشته باشد
و توجه را از قلم بی اندازید،
دلش میگیرد و حس اضافه بودن بر او غلبه میکند
و شما زمانی میفهمید که یا کامل از دستش داده
اید یا سهم دل دیگری ست
قصه رفتن دخترها را هرگز درجایی نگفته اند
چون هیچکس این رازها را نمیدانسته
و چقدر ما دخترها ناخوانده باقی مانده ایم 🖤✨
بهانه نمیاورند، این شاخه آن شاخه نمیکنند،
پیچاندن که هرگز...
دخترها تا لحظه ی آخر میمانند
بعد از هر قهر و آشتی دورتر میشوند،
بعد از هر بار فروریختن سردتر
بعد از هربار فهمیدن حقایق بیخیال تر
و بعد از دیدن خیانت خنثی
ذره ذره از پیشتان میروند
آهسته آهسته طوری که نمیفهمید ترکتان میکنند،
لبرازعلاقه هایشان کور میشود،
خنده هایشان لال، دیگر پرحرفی نمیکنند،
کوتاه جواب میدهند، غر زدن که هرگز،
از اتفاقات روزمره و ناراحتی ها
و خریدهایشان بگیر تا شکستن ناخونشان،
دیگر هیچکدام را برایتان نمیگویند
دیگر برایشان مهم نیست کجایید،
خوبید یا دل گرفته !
دختر سراسر نازاست و توجه، فقط کافی ست
دیگر نازش خریدار نداشته باشد
و توجه را از قلم بی اندازید،
دلش میگیرد و حس اضافه بودن بر او غلبه میکند
و شما زمانی میفهمید که یا کامل از دستش داده
اید یا سهم دل دیگری ست
قصه رفتن دخترها را هرگز درجایی نگفته اند
چون هیچکس این رازها را نمیدانسته
و چقدر ما دخترها ناخوانده باقی مانده ایم 🖤✨