(اسپویلر)
میلا روی تخت خوابیده بود. از کنار در گفت: "میلا، من آمدم". از پرستار حالش را پرسید. منتظر جواب نشد. به طرف میلا رفت. میلا نینا را که دید، ملافه را روی سرش کشید. نینا ملافه را کنار زد و گفت: "میلا، منم، نینا؛ شکلات عيد آوردم." و بعد پیشانی اش را بوسید." ریشت را هم که تراشیده ای." داغ بود. میلا گفت: " سردمه." نینا گفت: "همه جا سرده. و خندید. میلا گفت: "آب می خوام. توی حلقم بریز؛ قطره قطره. دارم آتش میگیرم." نینا آب خواست و با قاشق آرام آرام آب در دهان میلا ريخت.
میلا دست نینا را گرفت. گرم بود. چشمهایش را بست. پرستار آمد. نینا گفت: "دستم را گرفت و چشم هایش را بست." پرستار به نینا گفت که بیرون باشد. دور تخت میلا پاراوان کشید. وقتی که پرستار از اتاق بیرون آمد، انگشتر مبلا را به نینا داد. گفت: "مال شماست. خیلی راحت و بیسروصدا تمام کرد." نینا به اتاق و پاراوان سفید نگاه کرد و گفت: "ماهی شکلاتی اش را نخورد." خواست گریه کند. پرستار گفت:" این جا نه. مریض های دیگر را ناراحت نکنید؛ و همین طور خودتان را میدانستید که می میرد." از بیمارستان برون رفت و به کافه و به اتاقش رفت. چشمانش را بست و روی تخت افتاد.
تمام زمستان مرا گرم کن
_ علی خدایی
میلا روی تخت خوابیده بود. از کنار در گفت: "میلا، من آمدم". از پرستار حالش را پرسید. منتظر جواب نشد. به طرف میلا رفت. میلا نینا را که دید، ملافه را روی سرش کشید. نینا ملافه را کنار زد و گفت: "میلا، منم، نینا؛ شکلات عيد آوردم." و بعد پیشانی اش را بوسید." ریشت را هم که تراشیده ای." داغ بود. میلا گفت: " سردمه." نینا گفت: "همه جا سرده. و خندید. میلا گفت: "آب می خوام. توی حلقم بریز؛ قطره قطره. دارم آتش میگیرم." نینا آب خواست و با قاشق آرام آرام آب در دهان میلا ريخت.
میلا دست نینا را گرفت. گرم بود. چشمهایش را بست. پرستار آمد. نینا گفت: "دستم را گرفت و چشم هایش را بست." پرستار به نینا گفت که بیرون باشد. دور تخت میلا پاراوان کشید. وقتی که پرستار از اتاق بیرون آمد، انگشتر مبلا را به نینا داد. گفت: "مال شماست. خیلی راحت و بیسروصدا تمام کرد." نینا به اتاق و پاراوان سفید نگاه کرد و گفت: "ماهی شکلاتی اش را نخورد." خواست گریه کند. پرستار گفت:" این جا نه. مریض های دیگر را ناراحت نکنید؛ و همین طور خودتان را میدانستید که می میرد." از بیمارستان برون رفت و به کافه و به اتاقش رفت. چشمانش را بست و روی تخت افتاد.
تمام زمستان مرا گرم کن
_ علی خدایی