Ďesireè dan repost
" او نه موهای فری دارد، که در پیچ و تابش گم بشوم...
نه چشم های آبی و سبز، که در دریا و جنگلش غرق بشوم...
او چشم های قهوه ای دارد، که به شیرینی تلخی قهوه داغ، وسط برف زمستان ماه است...
او موهای صافی دارد، که با نوازششان فقط میتوان مست شد...
و چه چیزی قشنگ تر از، لمس دستانش در مستی است؟!"
نه چشم های آبی و سبز، که در دریا و جنگلش غرق بشوم...
او چشم های قهوه ای دارد، که به شیرینی تلخی قهوه داغ، وسط برف زمستان ماه است...
او موهای صافی دارد، که با نوازششان فقط میتوان مست شد...
و چه چیزی قشنگ تر از، لمس دستانش در مستی است؟!"