'Wolfstar
" باورم نمیشه منو واقعا دزدیدی ریم. " سیریوس با تمام دردی که توی کل وجودش بود لبخند با صدایی زد " جیزس سیریوس؛ بهوش اومدی؟ " سیریوس با همون حالت شوخ طبعی همیشگیش نگاه عجیبی به ریموس کرد " نه ریم توی بیهوشی دارم باهات حرف میزنم سرت جایی خورده؟ " ریموس به شوخی سیریوس ریاکشنی نداد تا سرحد مرگ نگران بود اگر دیرتر به قصد پس دادن کتاب لعنتی که در واقع بهونه ای برای دلتنگیش بود به عمارت لعنتی بلک رسیده بود... حتی نمیخواست فکر کنه چی ممکن بود اتفاق بیفته؛ پس بدون توجه به سیریوس که هی تلاش داشت حرف های بامزه بزنه دستش رو روی پیشونیش گذاشت و وقتی مطمعن شد که تب نداره از جاش بلند شد " هی! هی ریم دارم باهات حرف میزنم!! هوووی. " ریموس جوابی نداد از اتاق خارج شد و تقریبا پنج دقیقه زمان برد تا با یه لیوان آب و یه مسکن توی دستش برگرده " اینو بخور بعد حرف میزنیم " سیریوس با چشم های ریز شده بهش خیره شد و سکوت کرد " سیریوس. " سیریوس همچنان بهش خیره بود و در جواب فقط سرش رو تکون داد " باشه " ریموس اروم گوشه تخت نشست دستش رو روی موهای سیریوس کشید و تمام مدت با نگاهی ملتمسانه به چشم های سیریوس خیره موند " قرص رو بخور بعد هرکاری تو خواستی میکنم هوم؟ " سرش رو به سر سیریوس تکیه زد " لطفا؟ " سیریوس بالاخره نتونست تحمل کنه و اروم زیر خنده زد " فاااین، پسره ی لوس " ریموس آروم لبخند زد، ازش جدا شد؛ آروم بین ابروهای سیریوس رو بوسید و قرص و لیوان آب رو دستش داد.
#シナリオ
" باورم نمیشه منو واقعا دزدیدی ریم. " سیریوس با تمام دردی که توی کل وجودش بود لبخند با صدایی زد " جیزس سیریوس؛ بهوش اومدی؟ " سیریوس با همون حالت شوخ طبعی همیشگیش نگاه عجیبی به ریموس کرد " نه ریم توی بیهوشی دارم باهات حرف میزنم سرت جایی خورده؟ " ریموس به شوخی سیریوس ریاکشنی نداد تا سرحد مرگ نگران بود اگر دیرتر به قصد پس دادن کتاب لعنتی که در واقع بهونه ای برای دلتنگیش بود به عمارت لعنتی بلک رسیده بود... حتی نمیخواست فکر کنه چی ممکن بود اتفاق بیفته؛ پس بدون توجه به سیریوس که هی تلاش داشت حرف های بامزه بزنه دستش رو روی پیشونیش گذاشت و وقتی مطمعن شد که تب نداره از جاش بلند شد " هی! هی ریم دارم باهات حرف میزنم!! هوووی. " ریموس جوابی نداد از اتاق خارج شد و تقریبا پنج دقیقه زمان برد تا با یه لیوان آب و یه مسکن توی دستش برگرده " اینو بخور بعد حرف میزنیم " سیریوس با چشم های ریز شده بهش خیره شد و سکوت کرد " سیریوس. " سیریوس همچنان بهش خیره بود و در جواب فقط سرش رو تکون داد " باشه " ریموس اروم گوشه تخت نشست دستش رو روی موهای سیریوس کشید و تمام مدت با نگاهی ملتمسانه به چشم های سیریوس خیره موند " قرص رو بخور بعد هرکاری تو خواستی میکنم هوم؟ " سرش رو به سر سیریوس تکیه زد " لطفا؟ " سیریوس بالاخره نتونست تحمل کنه و اروم زیر خنده زد " فاااین، پسره ی لوس " ریموس آروم لبخند زد، ازش جدا شد؛ آروم بین ابروهای سیریوس رو بوسید و قرص و لیوان آب رو دستش داد.
#シナリオ