https://t.me/MineEpisodeامروز از یک سفر با کلی خستگی خودت رو به گلخونهت رسوندی چون تنها جایی که به تو آرامش میده، گلخونهایه که با گلهای زیبای آلیوم تزئین شده. کنار گلها دراز میکشی و بهشون میگی "آلیومهای من، دلم براتون تنگ شده بود. راستش توی دیداری که توی فرانسه باهم داشتیم اون باز هم بهم گفت 'نه' ولی من تسلیم نمیشم، یکروزی قراره شماهارو بهش هدیه بدم"
بلند میشی و بعد از نوازش گلهات به سمت تلفنِ کلاسیک و قهوهایت میری تا باز هم باهاش صحبت کنی.