✨✨امشب بيش از هر چيز به ياد ايراني هستم كه فرزندانمان بايد در آن ساليان دراز # نوروز را با افتخار و اقتدار پاس دارند.
♦️امواجي را مي بينم كه از اقيانوس رويداد ها برخاسته ؛و روي به سوي كرانه ي ساحلي سرزمين اهورايي مان در حركت است.
🔹بايد به فرهنگ #ايرانسلامي بيانديشيم . فرهنگي كه اصالت ايراني را با اصيل ترين وجه ديني ايرانيان؛ يعني اصالت آزادي و رعايت #حقوق آدمي، پيوند زده است.
🔴به ايراني مي انديشم كه مردمانش در مقام تمثيل به گل ها، چون گل آفتابگر انند كه خورشيد #حقيقت،به هر جهت روي كند ، روي به رويش؛ بركشنند؛ و در مقام تمثيل به مرغان؛ هدهدي را مانند كه مرغان را به سوي سيمرغ ؛ فرامي خواند.
🔵بياييد به ايران فردا بيانديشيم؛ خورشيد حقيقت را بازيابيم ؛ و نداي سيمرغ را به گوش جان بشنويم كه فرمود:
چون نگه کردند آن سی مرغ زار
در خـط آن رقعه پر اعتبار
هرچه ایشـان کـرده بودند آن همه
بود کرده نقش، تا پایان همه
آن همه خود بود، سخت این بود لیک
کآن اسیران چون نگه کردند نیک
رفته بودند و طریقی ساخته
یوسف خود را به چاه انداخته
جان یوسف را به خواری سوخته
و آنگه او را برسری، بفروخته
میندانی ای گدای هیچ کس
میفروشی یوسفی در هر نفس
یوسف چون پادشه خواهد شدن
پیشوای پیشگه، خواهد شدن
تو به آخر هم گدا، هم گرسنه
پیش او خواهی شدن، هم برهنه
جان آن مرغان ز تشویر و حیا
شد فنای محض و تن شد توتیا
چون شدند از کل کل پاک آن همه
یافتند از نور حضرت جان همه
باز از سر بنده نو جان شدند
باز از نوعی دگر حیران شدند
کرده و ناکرده دیرینه شان
پاک گشت و محو شد از سینه شان
آفتاب قریب از پیشان بتافت
جمله را از پرتو آن، جان بتافت
هم زعکس روی سیمرغ جهان
چهره سی مرغ دیدند آن زمان
چون نگه کردند آن سیمرغ بود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
در تحیّر جمله سرگردان شدند
میندانستند این یا آن شدند
خویش را دیدند سیمرغ تمام
بود خود سیمرغ سی مرغ تمام
چون سوی سیمرغ کردندی نگاه
بودی آن سیمرغ این کآن جایگاه
ور به سوی خویش کردندی نظر
بودی این سی مرغ ایشان،آن دگر
ور نظر در هر دو کردندی به هم
هر دو یک سیمرغ بودی بیش وکم
بود، این یک ،آن و آن یک،بود این
در همه عالم کسی نشنود این
آن همه غرق تحیر آمدند
بی تفکّر در تفکّر ماندند
چون ندانستند هیچ از هیچ حال
بی زبان کردند از آن حضرت سوال
کشف این سِـرّ قوی درخواستند
حلّ مایی و تویی در خواستند
بی زبان آمد از آن حضرت خطاب
کآینه است این، حضرت چون آفتاب
هرکه آید خویشتن بیند درو
تن و جان، هم جان وتن بیند درو
چـون شـما ســی مـرغ اینجا آمـدیـد
ســی دریــن آیــنه پــیدا آمــدیـد
گـر چــل و پــنجاه مـرغ آیــند بــاز
پــرده ای از خــویش بگشـایند بــاز
گـرچـه بسـیاری بـه سر گـردیدهایـد
خویش مـیبینید و خـود را دیـدهایـد
هـیچ کس را دیـده بـر ما کـی رســد
چشـــم مــوری بـر ثریّـا کـی رســد
دیـدهای مـوری کـه سـندان برگرفت
پشّــهای پــیلی بــه دندان بـرگرفت
هـر چـه دانسـتی و دیـدی، آن نـبود
و آنــچه گــفتی و شــنیدی آن نـبود
ایـن هـمه وادی کـه واپس کـردهاید
وین همه مردی که هرکس کردهایـد
جــمله در افــعال مـا مـیرفتهایـد
وادی ذات و صـــفت را دیــدهایـــد
چون شما سی مرغ حـیران مـاندهاید
بـی دل و بی صبر و بی جان مـاندهاید
مـا بـه سـی مـرغی بسـی اولیتریم
زآنکــه ســیمرغ حــقیقی گــوهریم
مــحو مـا گـردید در صـد عــز و نـاز
تــا بــه مـا در خـویشتن یــابید بـاز
مـــحو او گشـــتند آخـــر بـــر دوام
سـایه در خـورشید گـم شـد والسـلام
تــا کـه مـیرفتند مـیگفتم سـخن
چون رسید اینجا نه سر ماند و نـه بـن
لاجــرم ایــنجا ســخن کــوتاه شـد
رهــبر و رهـــرو نــماند و راه شـــد
#مطهرنيا #ايرانسلامي #آزادي#عدالت
https://t.me/Mmotaharnia