ساکنِ بلوار کشاورز


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


با ابر و آب و آسمان جاری 🌊
دخترک ارغوانی اهل بلوار کشاوز 💜
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-699767-lmmroBh
یک عدد علاقه‌مند به ادبیات ٫ تاریخ ٫ کتاب ٫ موسیقی ٫ شعر و سریال و تماشای ورزش هایی همچو والیبال و فوتبال 🪴
2 Channle: @DonyayeInrozhayman

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


守りたい dan repost
یه #گسترده بریمꜜ ࿙
چند تا فرشته بیاد پیشم🍧🎟⋆
فور کنید یه پست از چنل قشنگتون فور میکنم
دوستون دارم


ما ز رسوایی بلندآوازه ایم
-رهی معیری


این آهنگ .... اولین آهنگی بود که پرنیان برام گذاشت. وسط درختای سبز باغ و روی خاک نشسته این آهنگ رو گذاشت و تمام ذهن من روی یک جمله فوکوس شد . لیلاچه ای که جنون بخرد #موسیقی


جلال آل احمد توی کتاب از رنجی که می‌بریم یه حرف قشنگی می‌زنه، میگه که :
چطور می‌تونم یک‌جا پایبند باشم، من هوای اتاقی رو که توش بیست دفعه نفس کشیدم رو‌ نمی‌تونم فرو بدم، خفه میشم . خودمم می‌دونم خیلی بده امّا من بیابونی شدم، چه باید کرد ؟ من اینطوری بودم ..... از اولم اینطوری بودم!


دستای گرمم میان انگشتای سردش قرار گرفت و تب عجیب من به تن سرد او هیجان تازه ای داد.
- چرا اینقدر گرمی ؟
پاسخم چه می‌بود ؟ چون دستانم میان دستان تو بود؟ چون هیجان عجیب وجود تو به من هر لحظه امید ناچیز می‌داد ؟ چون تو بودی و از بودن تو، حرارت عشق تو بدن من این‌چنان گرم شده؟ هیچ جواب درستی در ذهنم نبود پس به نمی‌دانم بسنده کردم، نمی‌دانمی که مطمئن بودم لحظه ای اورا قانع نمی‌کرد . او می‌خواست از زبان من بشنود که وجود او این گرما را به من هدیه داده اما من چموش تر بودم.
لحظه‌ای نگاه تیزش را به چشمانم سوق داد و من از نگاه او کشش گرفتم ! کششی که باعث شد چشمانم را خیره به او کنم و سرم را نزدیک صورتش قرار دهم !
صدایش را آرام کرد و با صوت آهسته‌ای گفت :
- من که می‌دونم توی قلب چه‌خبره، برای کی‌ بازی در می‌آری آهوی چموش !
لبخند ناخواسته‌ای به کلمات آخر جمله‌‌اش زدم که او را مجاب به خنده‌ای بلند کرد به طوری که صدای خنده‌اش از خارج در بسته اتاق هم حتماً شنیده میشد .
انگشت اشاره اش را به صورتم نزدیک تر کرد و گونه‌ام را نوازش کرد، لحظه‌لحظه بیشتر گرمم میشد و این خبر خوبی نبود، پس به ناچار صورت داغم را از انگشتش جدا کردم و چشم‌های خسته‌ام را به سبزی درون مردمک چشمانش دوختم .
- آخر که چی، عشق من به چه دردی می‌خوره؟
- آهوی چموش من پس اعتراف می‌کنی !
‌چشم‌های سبزش هنگام گفتن جمله‌اش درشت شده بودند و به من خیره شده بودند . دیگر سنگینی نگاهش را تحمل نکردم و بدنم را از تخت جدا کردم و ایستادم . رو به صورت معتجب‌اش گفتم :
- به همه بگو مبارکه!
و بعد با گرفتن دستگیره سرد در و فشار دادنش از اتاق خارج شدم...
#ارغوان‌نوشت


تنهایی همیشه این نیست که کسی کنارت نباشه بلکه گاهی وقتا تنهایی از حس کردن اینکه کسی درکت نمی‌کنه شروع میشه .


نامه‌ی سوم
تنهایی... فرو ریختنی آرام و تدریجی ست
چنان در سکوت به عمق می‌روی که چیزی نمی‌شنوی، جز صدای نفس‌های آدم‌هایی که بی‌هیچ بهتی غرق شدن لحظه‌ای تورا می‌نگرند .
آدم‌هایی که نمی‌دانند شانه‌های خسته‌ی تو چقدر نیاز‌مندِ آغوشِ بی‌قضاوت یک دوست است.
آدم‌هایی که نمی‌دانند تنهایی، شاید پشتِ پیچ بعدی در انتظار آنها باشد .
آدم‌هایی که نمی‌دانند تردید و انزوا، انتخابِ هیچ‌کس نیست .
آدم‌هایی که نمی‌دانند تنهایی، فروریختنی آرام و تدریجی‌ست .


بزرگترین‌ دارایی‌ داشتن‌ اونیه‌ که‌ درکت‌ میکنه


خیلی زیبایی هست و من عاشق این زیبایی هستم 💓


به انسان ها عادت نکنید-


سبزِ(آبی) dan repost
خب این پیام رو فوروارد کنید تو چنلتون تا بر اساس وایبی که از چنلتون دریافت میکنم براتون کارت پستال طراحی کنم.


فکت : کرج بدون پرنیان اصلا حال نمیده


برای من زیباترین صحنه ، نقطه ای از نور در میون اتاق تاریکِ ! زمانی که کبریت رو نزدیک به شمع می‌کنی تا شعله ای به فروغ برسه و روشنی که همون چیزیه که امید رو زنده نگه می‌داره باز هم متولد شه و با گرما و نور شمع خودش رو پرورش بده تا اونقدری شه که امید تو دل هیچ انسانی مرده حساب نشه !
#ارغوان‌نوشت


زمان هایی که همایون گوش میدم میرم تو حسی که هیچ وقت با هیچ موسیقی نمیرم. حس رهایی ٫ حس زندگی کردن توی بطن نت ها ، حس پرواز در دل شعرای موسیقی ها.




همایون خیلی قشنگ احساس یک عاشق رو به عشقش توصیف می‌کنه . میگه که :
انگار سوی توست اگر می‌کند نگاه ...
یعنی اگه سرش رو بالا بیاره و نگاهی بندازه به سوی عشقشه و نه هیچ کس دیگری . اگه بخواد کسی رو تماشا کنه نگاهش فقط دنبال عشقش می‌گرده و این واقعاً قشنگه ...♥️


ولی اسمایی که با پری‌ شروع میشن بسیار قشنگن. پری‌زاد - پری‌ماه - پریا - پری‌سا -


من دچارت شدم . دچار شدن حتی از عاشقیم بدتره چون دچار که میشی نه عشق می‌شناسه نه تنفر . فقط می‌دونی دچار شدی و بس ! وقتی میگن مرز بین عاشقی و تنفر از مو باریک تره راست میگن. دقیقا مرز بین تنفر و عشق دچار شدنه . دچار...
#ارغوان‌نوشت


آبی‌ترین رویا؛ dan repost
این پیامو فوروارد کنید تو چنلتون؛ ‌منم میام از ده کمترین نمره‌ی ممکنو بهتون میدم و تا دسته جاجتون میکنم. ناراحتم شدین بزنین بلاکم کنین دور هم بخندیم.


گاهی همین زخما رو می‌بوسم
چون از تو تنها یادگاریمه

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

209

obunachilar
Kanal statistikasi